عکس جدید, عکس هنرمندن, عکسهای داغ هنرمندان, عکس روز

داستان و موضوع فیلم امتحان نهایی

داستان و موضوع فیلم امتحان نهایی

فیلم سینمایی امتحان نهایی به کارگردانی عادل یراقی و فیلمنامه ای از مرحوم عباس کیا رستمی از روز چهارشنبه 30 فروردین 96 در سینماهای سراسر کشور اکران ش را آغاز می نماید که شهاب حسینی و لیلا زارع بازیگران اصلی آن می باشند. در ادامه به معرفی این فیلم می پردازیم.

داستان و موضوع

شهاب حسینی در «امتحان نهایی»، در نقش یک معلم ریاضی مقابل دوربین حسین جعفریان، ظاهر شده است که برای تدریس درس ریاضی به یک پسربچه، به خانه آن‌ها رفت و آمد دارد و همین امر باعث آشنایی او با مادر بچه می‌شود. این آشنایی در نهایت باعث رقم خوردن اتفاقاتی می‌شود که سوژه اصلی فیلم را تشکیل می‌دهد.

بازیگران فیلم امتحان نهایی

شهاب حسینی / لیلا زارع / بهنام عسگری / امیرحسین سلامتی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

داریوش فرضیایی

داریوش فرضیایی مجری تلوزیون ایران است که در تاریخ 1 مرداد 1352 در تهران متولد شد.

داریوش فرضیایی به دلیل ایفای نقش عمو پورنگ به شهرت رسید. هم اکنون عده کثیری از مردم وی را با نام عمو پورنگ می شناسند.

داریوش فرضیایی, بیوگرافی داریوش فرضیایی(عمو پورنگ)

داریوش فرضیایی فعالیت هنری خود را از سال 1373 آغاز کرده است.

وی این روزها برنامه محله گل و بلبل که از شبکه 2 پخش میگردد را اجرا میکند . برنامه ای که بهترین سریال سال 95 تلویزیون گردیده است.

ازدواج و همسر

وی تاکنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد . وی در برنامه بعضیا علی ضیا در خصوص و دلیل ازدواج نکردنش گفت : اگر فرصت و شرایط آن پیش بیاید حتما ازدواج خواهم کرد.
او گفت: الان دغدغه خانوادگی دارم که مادرم است. ایشان قلبشان درد می‌کند و زیاد نمی‌تواند راه برود.

گفتگو با داریوش فرضیایی

عمو پورنگ چند سالشه؟

هجده سال(باخنده)

داریوش فرضیایی چند سالشه؟

اونکه پانزده سالشه(باخنده)

عمو پورنگ کی قراره که بزرگ بشه و از عالم کودکی دربیاد؟

شماهم که حرف مادرم رو میزنید! اونم که الهی قربونش برم دائم میگه کی قراره دست از این دنیای کودکی ات برداری!

داریوش فرضیایی, عمو پورنگ و همسرش

سخت ترین سوال و زیباترین جمله ای که بچه ها تاکنون خطاب به عمو پورنگ مطرح کرده اند، چیست؟

این بوده که آیا اتفاق افتاده که بچه ها را فراموش کنم؟

در پاسخ باید بگویم هیچ گاه این طور نبوده و من همیشه به یاد آنها هستم و زیباترین جمله ای که به من گفته اند «عمو پورنگ دوستت دارم» بوده است.

در دوران مدرسه و زمانی که دانش آموز بودید، بچه درس خوانی بودید یا نه؟

بله. علاوه بر درس، انشاء و داستان نویسی ام نیز خوب بود و به درس علوم هم علاقه زیادی داشتم، کمی هم شیطان بودم اما همه مرا دوست داشتند.

کارتون مورد علاقه شما در دوران بچگی؟

گوریل انگوری، سندبا و یوگی و دوستان.

عکس داریوش فرضیایی و مادرش

مجری مورد علاقه شما؟

من اجرای خانم رضایی رو خیلی دوست داشتم.هنوز هم اجراشون رو دوست دارم واگه برنامه داشته باشن تماشا میکنم.

با پورنگ بیشتر احساس راحتی می کنید یا با داریوش فرضیایی ؟

هر دو یکی هستند. من زمانی که با بچه ها هستم بیشتر احساس راحتی و جوانی می کنم حتی در تنهایی هم فکر می کنم کودکان مرا نگاه می کنند و در واقع همین خود سازی است که مرا به سوی یک الگوی رفتاری مناسب سوق می دهد.

عمو پورنگ چگونه خود را به دنیای پاک و بی آلایش کودکان نزدیک می کند؟

سعی می کنم همیشه پاکی، نشاط و طراوت دوران کودکی در وجودم باشد. البته در این راه صمیمیت و صداقت گفتار را از یاد نخواهم برد. بچه ها را عاشقانه دوست دارم و از بودن با آنها لذت می برم.

به نظر خودتان گل ای جان رقیب عمو پورنگ است؟

هم رقیب و هم رفیق! گل ای جان در عین رقیب بودن، دوست و رفیق من است و بچه ها هم خیلی او را دوست دارند. او شخصیت لطیفی است و هر کس برداشت خاص خودش را از او دارد.

فکر می کنید نزد بچه ها محبوب هستید یا مشهور؟

قطعا قبل از مشهور بودن، محبوب هستم. محبوب بودن لطف دو چندان دارد چرا که محبوب بین دل های بی گناه و پاک ماندگاری را تثبیت می کند و این لطف پروردگار است که شامل حال من شده است.

برخی معتقدند در اجرای کودکانه باید برای مخاطب نقش بازی کنی تا هم ذات پنداری بین کودک و مجری ایجاد شود. این قضیه چقدر درباره اجراهای عمو پورنگ صادق است؟

هیچیکدام از کارهای من نقش بازی کردن نیست. همیشه سعی کرده ام خودم باشم. من نمی توانم از صداقت و پاکی درون کودکی جدا شوم. هنوز خودم را کودک می دانم و سعی می کنم از شادی های زیبای کودکی فاصله نگیرم.

نحوه اجرایتان را صد در صد قبول دارید یا فکر می کنید می توانید بهتر ازاین باشد؟

مطمئنا کسی نمی تواند که درست کار کرده است و این گفته به طورصد در صد اشتباه است. من هم امیدوارم بتوانم بهتر از این باشم. در واقع در برنامه سازی برای کودکان باید مثل آنها بشویم و برای این منظور من بارها به مهد کودک ها و دبستان ها رفته ام و کتاب های روان شناسی کودک را نیز بسیار مطالعه می کنم. در مجموع باید تلاش کرد تا بهتر از این بود.

در زندگی بیشتر به نام کدام یک از ائمه توسل می جویید؟

حضرت علی (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع).

داریوش فرضیایی

چه چیزی در زندگی به عمو پورنگ آرامش می دهد؟

این که بدانی دیگران دوستت دارند، برایت دعا می کنند و تو را باور دارند، بیش از هر چیز دیگری برایم آرامش بخش است.

خاطره انگیز ترین لحظه های اجرا برای شما کدامند؟

لحظه هایی که با بچه ها صحبت می کنم و مثلا می گویم: الان یک گرمکن پوشیده ای و او می گوید: آره، آره عمو و من می گویم موهایت هم کم است و او نیز فورا تایید می کند و فکر می کند که من واقعا او را می بینم و این حس که بچه ها فکر می کنند ارتباط ما کاملا طبیعی و دو طرفه است و من واقعا آنها را می بینم برایم خیلی لذت بخش و خاطره انگیز است.

از بین سرودهایی که اجرا کرده اید کدام یک را بیشتر دوست دارید؟ چرا؟

همه سرودهایی را که برای بچه ها خوانده ام دوست دارم اما سرود «اردک تک تک» را بیشتر می پسندم. چون بچه ها هم آن را بیشتر دوست دارند و معمولا آن را زمزمه می کنند.

تاکنون دل بچه ای را شکسته اید؟

فکر نمی کنم این طور بوده باشد. سعی کرده ام چنین اتفاقی نیفتد.

کار با بچه ها و اجرا برای کودکان سخت است یا آسان؟

کار با بچه ها بسیارمشکل است و شما باید از کوچکترین فرصت نهایت استفاده را بکنید تا بتوانید آموزش های مثبت و مناسبی را از طرق رسانه پر طرفدار تلویزیون به کودک منتقل کنید.

آیا همه بچه ها و مخاطبانتان شما را دوست دارند؟

به طور قطع نمی توانم بگویم. اما قریب به اتفاق آنها مرا دوست دارند ولی لازم است این را بگویم که عمو پورنگ همه بچه ها را دوست دارد حتی آنهایی را که دوستش نداشته باشند! بچه ها تا زمانی که بچه اند، پاک ترین حس را دارند و بهترین موجودات روی زمین هستند. باید با آنها صادقانه برخورد کنیم.

تا به حال خودتان را برای اجراهایی که داشته اید تحسین کرده اید؟

این که از کاری که انجام داده ام خرسند باشم، زیاد پیش آمده اما تعریف و تمجید را دیگران باید بکنند نه خود فرد.

موفقیت تان را بیشتر مدیون چه کسانی هستید؟

اول خدا و یاری جد مادرم و دوم خود مادرم.(خانم سیده فاطمه گیلانپور) و تمامی عوامل برنامه خصوصا دوست خوبم مسلم آقاجانزاده که همین جا از همه آنها تشکر میکنم. 

از این که خانواده های زیادی در کنار فرزندانشان بیننده برنامه شما هستند(حتی پیرمرد ها و پیر زن ها) چه احساسی دارید؟

امیدوارم بتوانم جوابگوی محبت تک تک آنها باشم و به هدفم که از ابتدا ارائه یک کار خوب و مفید بوده رسیده باشم. واقعا خوشحالم که مخاطبانم از کودکان فراتر رفته اند.

داریوش فرضیایی ,ازدواج داریوش فرضیایی

راستی شنیده بودیم عموپورنگ ازدواج کرده!

شایعه است اما همه واقعیت ها از شایعه شروع میشه(باخنده)

پس ازدواج کردید؟

نه بابا ! به خدا ازدواج نکردم.اما نمیدونم این مسائل خصوصی چرا اینقدر برای مردم مهمه.به نظر من مسائل مهمتر از ازدواج من هم وجود داره.

درباره همکار کوچکتان، امیر محمد برای ما بگید.

من سه سال به تنهایی برنامه را اجرا کردم و همواره بحث یکنواخت نشدن و ایجاد فضاهای شاد را داشته‌ایم. همیشه مرسوم بوده است که در چنین برنامه‌هایی از عروسک استفاده کردند و خود من هم از این شیوه استفاده کرده‌ام اما هیچ وقت هیچ عروسکی را ثابت در برنامه‌هایم نگه نداشته‌ام.اما امیر محمد یک کودک و یک عروسک واقعی است و بچه‌ها می‌توانند با او ارتباط برقرار کنند و اگر قرار است به کسی آموزش غیر مستقیم داده شود. من به همراه دوستانم معتقدیم که بچه‌ای که بتواند این توانایی را داشته باشد، به مراتب بهتر از عروسک است. چون کودکان بسیاری با امیر محمد ارتباط برقرار کرده‌اند.

آیا ممکن است امیر محمد در برنامه بعدی شما، یعنی بعد از فوق برنامه، حضور نداشته باشد؟ یا آیا ممکن است کسی دیگر، مثلا سهند یا متین، برای همیشه جای امیرمحمد رابگیرند؟

امیر محمد کودکی است که قابلیت‌های بسیاری دارد، اما هنوز جای کار دارد و باید خیلی از نیروهای نهفته و پتانسیلش فعال شود.اما باید بگویم که امیر محمد هیچ وقت از این برنامه نمی‌رود. یک اشتباهی ما می‌کنیم این است که فردی را که تجربه دارد کنار می‌گذاریم و افراد دیگری را می‌آوریم. این اشتباه است و من با آن مخالفم .

اگر قرار بود،‌امیر محمد برود چرا آمد و ما برایش زحمت کشیدیم؟

امیر محمد با تجربه بیشتر می‌ماند. شاید حضور کمتری داشته باشد ولی پخته‌تر جلوی دوربین می‌آید و بچه‌های دیگر هم همینطور. من سعی می‌کنم امیر محمدها و پورنگ‌‌های دیگری را تربیت کنم. این یک واقعیت است. من یک روز دورانم به پایان می‌رسد.

چه امسال چه چند سال دیگر و چه کسی باید باشد که این راه را ادامه بدهد؟

من تجربه خود را در اختیار افرادی قرار می‌دهم که آینده در دستان آنهاست.

نظرتان درباره ی جذب مخاطب و سرگرمی چیست؟

جذب مخاطب و سرگرمی اعتقاد دارم و در کنار آن باید به کودک آموزش داد واگر غیر از این باشد، مستقیم‌گویی می‌شود و کودک تلویزیون را خاموش می‌کند. یکی از اشتباهات ما در برنامه‌سازی کودک همین مساله است. تا شروع
به برنامه‌سازی می‌کنیم. قصد داریم تمام مفاهیم و پیام‌ها را به او آموزش بدهیم، در صورتیکه خود ما در دوران کودکی شاید بسیار پرخطاتر بوده‌ایم.

فکر میکنید چقدر طول بکشد تا افراد دیگری مانند عمو پورنگ دوباره بیاید؟

این را نمی‌دانم. چنین مسائلی نه دست من است و نه دست دیگران. شعار نمی‌دهم، ولی 10 تا 11 سال طول کشید و تلاش کردم تا به این مرحله برسم و بگویم که می‌توانم این کار را انجام بدهم. شاید نفر بعد از من هم همین مقدار طول بکشد تا به این مرحله برسد. من از مسوولان درخواست می‌کنم که بیشتر روی این مساله سرمایه‌گذاری کنند، چون ممکن است سن فرد بالاتر برود یا فرصت‌ها از دست برود. کاش من سال 73 که رفتم سازمان و پشت درهای بسته
ماندم، کارم را آغاز کرده بودم. البته من این مسائل را به فال نیک می‌گیرم که قدر جایگاه فعلی خود را بیشتر بدانم.فقط امیدوارم که مسئولان اعتماد کنند و قابلیت‌های افراد را بیشتر بشناسند.

دوست دارید بچه ها برای شما چه دعایی کنند؟

این که سالم بمانم و بتوانم خدمتگزار آنها باشم، دچار لغزش نشوم، فریب شیطان را نخورم و صادقانه چون گذشته برایشان برنامه اجرا کنم.

عمو پورنگ ,بیوگرافی عمو پورنگ

و در پایان؟

از همه عزیزانی که مصاحبه را می خوانند درخواست می کنم که خوبی و صداقت را فراموش نکنید و همیشه به یاد خدا باشید. مهربان و دوست داشتنی است، از جنس خود بچه ها. این روزها کمتر کسی را می توان یافت که به سراغ جعبه جادو برود و عمو پورنگ را با دنیای از شادی های کودکانه اش به مهمانی خانه دلش فرا نخواند. او به بچه ها عشق می ورزد و می کوشد شکوفه های رنگارنگ لبخند را به آنان هدیه دهد!

بیوگرافی داریوش فرضیایی,عمو پورنگ

داریوش فرضیایی در پشت صحنه برنامه محله گل و بلبل

برنامه هایی که داریوش فرضیایی اجرا کرده است:

    ما و شما (۱۳۷۴)
    تورنگ و پورنگ (۱۳۷۸)
    کودک و نوجوان (۱۳۸۱)
    ویژه ماه رمضان (۱۳۸۱)
    شبکه بی‌طرف (۱۳۸۳)

    یکی و تکی (۱۳۸۴)
    باز باران با طراوت (۱۳۸۵)
    شبکه کودک شبکه کوچک (۱۳۸۷)
    فوق برنامه عمو پورنگ (۱۳۸۸)
    بوستان دوستان پورنگ (۱۳۸۹)

    عبور موقت (۱۳۹۰)
    هزار و شصت و شونزده (۱۳۹۱)
    کتابخانه عمو پورنگ (۱۳۹۳–۱۳۹۲)
    عیدانه ۹۴ عمو پورنگ (۱۳۹۴)

    محله گل و بلبل (۱۳۹۴)
    عیدانه ۹۵ عموپورنگ (۱۳۹۵)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

عکس سنگ قبر عارف لرستانی

قبر عارف لرستانی

مزار عارف لرستانی

مرحوم عارف لرستانی در روستای سیمینه واقع در استان کرمانشاه ، زادگاه پدری‌اش و در جوار پدربزرگش دفن گردید.

عارف لرستانی بازیگر سینما و تلویزیون به علت ایست قلبی در تاریخ 24 فروردین ماه 96 از دنیا رفت . روحش شاد و یادش گرامی

عکس سنگ قبر عارف لرستانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

دانلود قسمت 6 سریال عاشقانه

دانلود قسمت 6 سریال عاشقانه

دانلود سریال عاشقانه قسمت ششم با لینک مستقیم و کیفیت بالا

تاریخ پخش : 4 اردیبهشت 96

دانلود قسمت ششم عاشقانه

 قسمت ۶ سریال عاشقانه در روز دوشنبه 4 اردیبهشت ماه 96 در سایت آریا پکیس قرار گرفت.

لینک های دانلود | Download Link

دانلود کیفیت 1080

دانلود کیفیت 720p

دانلود کیفیت 480p

این سریال در فضای اینترنت فقط به صورت قانونی و حلال برای دانلود قرار گرفته است پس وقت خود را بیهوده هدر ندهید.

کارگردان : منوجهر هادی

بازیگران : مهناز افشار/محمدرضا گلزار/حسین یاری/ساره بیات/هومن سیدی/پانته آ بهرام /بهاره کیان افشار/فرزاد فرزین و …

آنجه در قسمت شش خواهید دید /  خلاصه داستان : رضا بنا به دلایلی از همسرش پگاه جدا می شود و زندگی شان پایان می یابد و …

تیزر و موزیک ویدیویی از قسمت شش عاشقانه

دانلود قسمت ششم سریال عاشقانه قسمت ششم سریال عاشقانه دانلود قسمت ششم سریال عاشقانه

دانلود سریال عاشقانه قسمت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

علت مرگ عارف لرستانی

مرگ عارف لرستانی

 فوت عارف لرستانی

عارف لرستانی بازیگر جوان و باسابقه سینمای ایران که در مجموعه های طنز شناخته شد شب گذشته به علت ایست قلبی در خواب درگذشت.

سپند امیرسلیمانی از بازیگران نزدیک به وی گفت: متاسفانه این خبر درست است و همه در شوک هستیم. این خبر را از همسر این بازیگر جویا شدیم که متاسفانه خبر درگذشت این بازیگر صحت دارد.

آخرین گفتگوی عارف لرستانی در برنامه دورهمی با مهران مدیری : منتظر مرگ نیستم

بیوگرافی

عارف لرستانی متولد 15 بهمن 1350 در کرمانشاه، بازیگر تئاتر و تلویزیون بود که با مجموعه جنگ ۷۷ به کارگردانی مهران مدیری پا به عرصه بازیگری گذاشت و پس از آن در چندین مجموعه دیگر از جمله قهوه تلخ با او همکاری کرد.

علت مرگ عارف لرستانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

دانلود تیتراژ روزهای بهتر

دانلود تیتراژ روزهای بهتر

دانلود اهنگ پایانی سریال روزهای بهتر با صدای علیرضا افتخاری

این فیلم از فروردین ماه 96 از شبکه یک سیما پخش میگردد.

دانلود آهنگ سریال روزهای بهتر

دانلود تیتراژ در ادامه

دانلود آهنگ با لینک مستقیم / Download

مجموعه روزهای بهتر به صورت اپیزودیک در سی قسمت از شبکه یک هر شب پخش میگردد که اهنگ و موسیقی فیلم توسط استاد علیرضا افتخاری خوانده شده است.

دانلود تیتراژ پایانی سریال روزهای بهتر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

دانلود تیتراژ پایانی سریال دیوار به دیوار

دانلود تیتراژ پایانی سریال دیوار به دیوار

 ترانه آن را محمدرضا رضایار سروده و امید محرم زاده تنظیم آهنگ را را برعهده داشته است.

با کیفیت اصلی و اورجینال

Divar Be Divar Series Music

دانلود تیتراژ پایانی دیوار به دیوار

دانلود تیتراژ با لینک مستقیم به همراه متن در ادامه

دانلود با لینک مستقیم

متن اهنگ دیوار به دیوار

دیوار به دیوار دلم همدم من باش که هم پنجره باشیم
دیوار میان من و تو مرز جدا بودن ما نیست و بگذار

پر از خاطره باشیم
بیا دست به هم داده و دیوار بسازیم

تیتراژ دیوار به دیوار

سر راه جدایی،
از این فاصله های پر حسرت
بیا قلب خریدار بسازیم

دیوار به دیوار دلم   همدم من باش
شریک غم من باش

سر سفره ی من هم نمک و مزه ی بیش و کم من باش
من تکیه به دیوار تو کردم تو به دیوار من

این حس قشنگی ست
بین من و تو هرچه که باشد نه جدایی ست نه جنگی ست
دیوار به دیوار دلم    همدم من باش شریک غم من باش

سر سفره من  هم نمک و مزه ی بیش و کم من باش

پخش آنلاین موزیک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

امیرمهدی ژوله و همسرش

امیر مهدی ژوله ,بیوگرافی امیرمهدی ژوله ,امیرمهدی ژوله و همسرش

امیرمهدی ژوله نویسنده و بازیگر ایرانی است که در تاریخ 27 مرداد 1358 در تهران به دنیا آمد و 38 سال سن دارد.

ژوله از نویسندگان سریال های مهران مدیری می باشد که اخیراً در سینما و تلوزیون به ایفای نقش پرداخته است و با برنامه خندوانه توانست به خوبی شناخته شود.

امیر مهدی ژوله متاهل است و ازدواج کرده است و یک فرزند دختر هم به نام گندم دارد.

امیر مهدی ژوله هم اکنون با بیماری MS دست و پنجه نرم می کند.

همسر امیر مهدی ژوله

امیر مهدی ژوله و همسرش

عکس زن و بچه امیرمهدی ژوله

امیرمهدی ژوله و همسرش

دختر امیر مهدی ژوله گندم ژوله

امیرمهدی ژوله و دخترش گندم

گفت و گو با امیر مهدی ژوله

اگرچه ممکن است حالا همه امیرمهدی ژوله را بشناسند اما برای شناخت بهتر از شخصی که با استندآپ کمدی روز حمایت از بیماران مبتلا به ام‌اس برای اولین بار جلوی دوربین آمد و بعد در مسابقات خندوانه همه را شوکه کرد، چه می‌‌گویید؟

من فکر می‌‌کردم  همه مرا می‌‌شناسند چون سال‌ها کار مطبوعاتی می‌‌کردم و نویسنده مطبوعاتی محبوبی بودم. ستونی داشتم که وقتی کتاب شد خیلی محبوب بود. ضمن اینکه با یکی از بهترین‌ کمدین‌های ایران یعنی مهران مدیری در بهترین کارهایش همکاری کرده بودم. اما بعد دیدم در اینستاگرام خیلی‌ها می‌گفتند که او کیست و تا حالا کجا بوده؟ آنجا بود که متوجه شدم نسل تازه‌ای اساسا با اینستاگرام آمده‌اند که شاید اصلا ژوله نویسنده را نمی‌شناسند و فهمیدم کلا آنقدر که خودم فکر می‌‌کردم آدم شناخته‌شده‌ای نیستم.

در خندوانه هم همه استندآپ‌هایت را دیده‌اند ولی شاید شناختی از خودت ندارند؟ از کجا شروع کردی ؟خودت از هر جای زندگی‌ات دوست داری بگو.

 راستش من داشتم زندگی‌ام را می‌‌کردم. یک بار خیلی اتفاقی کسی به من گفت دوست داری بروی و جایی به‌عنوان نویسنده فعالیت کنی؟ درواقع محل موردنظر هفته‌نامه «تماشاگران» بود. اگرچه بلد نبودم بنویسم اما چون خواننده «تماشاگران» بودم، رفتم. این اتفاق حدود سال 81-80 رخ داد. زمانی که من به «تماشاگران» رفتم مصادف بود با کوچ کردن بخشی از نویسندگان‌ آن به روزنامه «جهان فوتبال» .

بعد از مدتی هم به خوبی در آنجا جا افتادم. درواقع با طنز ورزشی شروع کردم و چند سال در جاهایی مانند «جهان فوتبال» و «ایران ورزشی»  ادامه دادم تا رسیدم به هفته‌نامه «چلچراغ». آنجا هم یک طنز ورزشی را نوشتم که جام‌جهانی را از نگاه یک بچه روایت می‌‌کرد. فکر کنم جام‌جهانی 2002 بود. آن بچه کاراکترش بسیار محبوب شد و یادداشت‌های «کودک فهیم» جزو پرطرفدارترین ستون‌های آن هفته‌نامه شد. 40 یادداشت اول آن را هم کتاب کردم که به چاپ چهارم رسید. البته بعد از این «کودک فهیم» وارد طنزهای اجتماعی شد. بعد یک روز پیمان قاسم‌خانی که برای مصاحبه به دفتر «چلچراغ» آمده بود با بچه‌های تحریریه احوالپرسی می‌‌کرد که گفتم من خیلی کارهای شما را دوست دارم، ایشان هم گفتند اتفاقا من هم کارهای شما را دوست دارم. گفتم مگر کارهای مرا خوانده‌اید؟! بعد متوجه شدم آن یادداشت‌ها را خوانده است.

از من پرسید دوست داری برای مهران مدیری بنویسی؟ خب همه ما دوست داشتیم برویم وارد کار نویسندگی رادیو و تلویزیون هم بشویم. همیشه تصورم این بود که مافیایی وجود دارد که اجازه چنین کاری را نخواهد داد. به همین علت وقتی او پیشنهاد داد من هم رفتم. این را بگویم که در بخش کار مطبوعاتی‌ام خیلی مدیون شاهین رحمانی بودم که مرا به «تماشاگران» برد. از آنجا بود که وارد نشریه موثری چون «چلچراغ» شدم که خیلی از نشریات پیرو آن آمدند. در «چلچراغ» تقریبا هر کاری کردم و حتی مدتی سردبیر هم بودم. راستش نوشتن کار تلویزیونی را هم بلد نبودم اما رفتم و یک قسمت برای سریال «نقطه‌چین» نوشتم. البته چون پیمان قاسم‌خانی خودش در آن کار به شکل مستمر حضور نداشت، کار من هم ادامه پیدا نکرد تا اینکه پیمان رفت سر کار «کمربندها را ببندیم» و مرا با خودش برد.

در آن کار هم خودش و هم مهراب چیزهای زیادی به من یاد دادند. آن موقع در تیم نویسنده‌ها افرادی مانند خشایار الوند و حتی سروش صحت هم بودند. فکر کنم آنجا حدود 8 یا 9 قسمت کار را نوشتم که البته تجربه‌های چندان موفقی نبودند؛ اما پیمان پای من ایستاد و حتی یک بار که متن مرا رد کردند، پیمان قهر کرد و از پروژه رفت. می‌‌گفت اگر من تشخیص داده‌ام این نوشته خوب است، یعنی خوب است.

آن زمان‌ها مدام به من می‌‌گفت تو به درد کارهای مهران مدیری می‌‌خوری چون در سبک نوشتاری‌ات شوخی ای داری که مدیری به خوبی می‌‌تواند آنها را در کار دربیاورد. برای همین وقتی «شب‌های برره» شروع شد با آنها بودم. آنجا وقتی دو قسمت را نوشتم آن اتفاق خوب افتاد؛ مهران مدیری کار را دوست داشت و مردم هم استقبال کردند. مدیری همیشه آن اهمیت لازم را به نویسنده‌ها می‌‌داد.

وقتی در کپچرها اسم نویسنده آن قسمت می‌‌آمد، به نوعی مردم کدگذاری می‌‌کردند و می‌‌شد فهمید مردم کار چه کسانی را بیشتر دوست دارند. از آنجا به نسبت مردم با من آشناتر شدند. فکر می‌‌کنم در «شب‌های برره» 17 قسمت را نوشتم که قسمت‌های خوبی بود و حتی تاثیرات خوبی گرفتیم مثلا اولین صحنه شطرنج را در برره من نوشتم یا کار کردن‌ها در مزرعه؛آن کار به نوعی کلاس آموزشی من هم بود. از آن به بعد به نوعی دیگر سرجهازی مهران مدیری شده بودم.

امیر مهدی ژوله,بیوگرافی امیر مهدی ژوله,گندم ژوله

بعد از آن کار رفتیم به «باغ مظفر» و از آن تیم 7 نفره نویسندگان به جمع 4 نفره تبدیل شدیم. در «مرد هزار چهره» به سرپرستی پیمان سه نفر بودیم. در آنجا اپیزود پزشک‌ها و شاعرها را من نوشتم. به نوعی کارهای صدادار یا قسمت‌های خاص را من نوشتم. ضمن آنکه وقتی سر کار «شب‌های برره» بودیم جایزه اول مطبوعات را به‌عنوان برترین طنزنویس مطبوعات برنده شدم و سال بعدش هم نفر برگزیده شدم.

درواقع بعد از آمدن به کار مهران مدیری، بخش فوتبال را به طنزشان اضافه کردید؟

در «نقطه‌چین» هم این نگاه وجود داشت. به هر حال پیمان و مهراب خودشان خیلی فوتبالی بودند و هستند. بعدها کارم با مطبوعات کم شد اما هرازگاهی با «چلچراغ» ادامه می‌‌دادم. حتی سر مجموعه «قهوه تلخ» هم حدود شش ماهی سردبیر مجله شدم که البته در دوره من نشریه مدتی هم توقیف شد. سر سریال «مرد دو هزار چهره» پیمان از کار جدا شد و من و مهراب و خشایار کار را نوشتیم. سر سریال «قهوه تلخ» مهراب هم جدا شد و من با خشایار الوند متن‌ها را می‌‌نوشتیم. بعد از آن نوبت رسید به «ویلای من»، «شوخی کردم» و. . . که در آنها من و خشایار سرپرست نویسندگان بودیم. حتی سر سریال «درحاشیه» خشایار هم رفت و من ماندم.
به‌طور قطعی شایعه شده بود که شما زیراب بچه‌ها را می‌‌زنید…

راستش این بچه‌ها جایگاهی دارند که اصلا قابل زیراب‌زنی نیست. کاراکتر حرفه‌ای پیمان آنقدر بزرگ بود که صرفا فقط با مدیری کار نکند. خودش این را گفته که «مهران مدیری آنقدر بزرگ است که هرقدر هم در کارش خوب باشی باز زیر سایه او می‌‌روی؛ درحالی‌که من برای خودم در سینما اسم و رسمی دارم». پیمان دلش می‌‌خواست کارهای مستقل‌تری انجام بدهد و دنبال هویت مستقل خودش رفت.

شایعه‌ای در کارهای مدیری هست که می‌‌گویند وقتی کار بازیگری در مجموعه ساخت او آنقدر بگیرد که محبوب‌تر از نقش مدیری بشود، به نویسنده‌ها می‌‌گوید به نوعی او را فید کنند. این مساله صحت دارد؟

اصلا چنین چیزی صحت ندارد. شما به جنس کارهای مهران مدیری نگاه کنید متوجه می‌‌شوید کمدی اکت نیست بلکه کمدی ری‌اکت (واکنش) است. او جزو اولین آدم‌هایی است که این را جا انداخت. کاری که او می‌‌کند خنده‌دار نیست بلکه عکس‌العمل آدم‌های مقابلش آن شوخی را منعقد می‌‌کند که گاهی آن را با نگاه کردن به آدم یا در عمده موارد با نگاه کردن به دوربین انجام می‌‌دهد. به نظرم مهران مدیری و سیامک انصاری در این کارها حکم پاسور را دارند مثل سعید معروف در والیبال. با جنس کار آنها بود که در «پاورچین»، جوان رضویان گل کرد، در «نقطه‌چین»  شفیعی‌جم گل کرد، در «شب‌های برره» خود سیامک گل کرد، در «قهوه تلخ» که همه بچه‌ها به چشم آمدند حتی پیرمردها یا زن‌های کار.

پس اینکه بعضی‌ها به مرور در کارهای او کنار گذاشته می‌‌شوند به این علت نیست؟

بحث کنار گذاشتن نبود. بعضی از بچه‌ها در کارهای مدیری درخشیدند و به مرور هم در کارشان رشد کردند. مثلا جواد رضویان رفت دنبال کارگردانی و بعد هم دیدید که برگشت. بستگی به فراخور کار از حضور آدم‌ها استفاده می‌‌شود. مثلا در «مرد هزار چهره» به‌جز سیامک انصاری بچه‌های دیگری از آن اکیپ نبودند؛ اما عمده آنها در کارهای بعدی او حضور داشتند. ضمن آنکه حتی در «مرد هزار چهره»، مدیری اصلا نمی‌خواست آن نقش را بازی کند و انتخاب اولش برای آن نقش، سیامک انصاری بود. اما به آنجا رسید که نویسنده‌ها گفتند اگر تو بازی نکنی ما هم نمی‌نویسیم.

برگردیم به ماجرای خود شما، وقتی به‌عنوان عضو ثابت تیم مدیری تثبیت شدید، در این سال‌ها فرصتی پیش نیامد که کار دیگری انجام دهید؟

راستش چرا ؛ مثلا سر ضبط «شب‌های برره» بودیم که یک روز علی سرتیپی سر لوکیشن آمد و به من گفت چرا سینمایی نمی‌نویسی؟ کار برای مدیری مثل حضور در تیم‌ملی است. در این مدت پیشنهادهای خوب کاری کم نداشته‌ام. مثلا بعد از «باغ مظفر» از طرف گروه فیلم و سریال پیشنهاد شد تا برای ماه‌ رمضان یک سریال بنویسم که رضا عطاران آن را بسازد؛ برای بعد از مجموعه‌های «خانه به دوش» و «متهم گریخت» بود.

حتی جلساتی هم با آقای علیرضا افخمی داشتیم اما چون قرار بود مجموعه‌های «مرد هزار چهره» شروع شود، عذرخواهی کردم و برگشتم. راستش در گروه مدیری حریم و امنیتی خوب داشتم ضمن آنکه همدیگر و خواسته‌های هم را می‌‌شناختیم و البته به نسبت قراردادهای دیگر، قراردادهای خوبی می‌‌بستیم. بالطبع بیننده‌های کارهای مدیری هم زیاد بودند.

یعنی خودتان تمایل داشتید، اما چون آنقدر این طرف کار بود، نمی‌رفتید؟

مساله این بود که من می‌‌خواستم کجا بروم؟ فرض کن در بهترین باشگاه هستی، وقتی در رئال‌مادرید بازی می‌‌کنی، معلوم است از تیم‌های خوب پیشنهاد داری اما کجا بروی وقتی بهترین مربی و بهترین هم‌تیمی‌ها را داری؟ حتی بیشترین تماشاچی را هم داری و بازی‌ات به خوبی جلوه می‌‌کند.

امیر مهدی ژوله ,بیوگرافی امیر مهدی ژوله

از پیمان الگوبرداری می‌‌کردید؟

بگذار اینطور بگویم که من مدام به او، نوشته‌ها و کارهایش نگاه می‌‌کردم. حتی لیست خریدی که همسرش به او می‌‌داد را می‌‌دیدم که به شوخی می‌‌گفت این لیست خرید که دیدن ندارد. می‌‌خواستم ببینم چگونه کار می‌‌کند و می‌‌نویسد.

می‌خواهم بدانم شما هم راهی که پیمان قاسمخانی رفت را می‌‌روید؟ یعنی روزی برسد که بگویید می‌‌خواهم بروم کار خودم را بسازم و…

اول این را بگویم، ورای عشق و علاقه‌ای که دارم، هنوز مهران مدیری را مهران صدا نمی‌کنم . او برای من بعد از 10 سال هنوز آقای مدیری است. مهران مدیری بسیار انسان درستی است، دست خیر دارد و خیلی محترم است. هیچکس تا به حال صدای بلند او را در لوکیشن نشنیده است؛ حتی برای کات دادن. اگر قرار است چیزی به بازیگری بگوید، در گوشش عنوان می‌‌کند. برای همین همه او را محترمانه آقای مدیری صدا می‌‌کنند. اما اینکه در آینده قرار است او یا من چه کار کنیم مشخص نیست. کار مستقل از ارادت و احترام من نسبت به او کم نمی‌کند.

    یعنی هیچوقت اینطور نبوده که شما بخواهید بروید کاری انجام دهید و او مانع شود و بگوید صبر کن تا در کار بعدی با هم باشیم؟

نه ضمن آنکه هیچ‌وقت من پیشنهاد جدی‌ای‌  به آن شکل هم نداشته‌ام. ضمن آنکه با او و سیامک انصاری همیشه مشورت می‌‌کنم. سیامک برادری به نام امیرمهدی داشت که در سن 21 سالگی فوت کرد؛ به خاطر همین شباهت اسمی من و برادرش خیلی با من رفیق شد و خیلی هوایم را داشت. از همان اول با من صمیمی شد و شوخی می‌‌کرد. خیلی زود متوجه شدیم که هر دو نفرمان مردادی هستیم و متولد سال میمون؛ البته با 12 سال اختلاف.

پیشنهادهایی داشتم که رد شد یعنی رد کردم و بعد هم ساخته شدند. من از روزنامه‌نگاری شروع کردم. به نظرم تیم ملی نشریات «تماشاگران» بود که بزرگان و آدم‌های ویژه‌ای در آن می‌‌نوشتند. علی باذل، علیرضا محمودی و. . . همه برای خودشان غول‌هایی بودند. در کارهای تلویزیونی با آدم‌های خاصی مثل مهران مدیری، انصاری، پیمان قاسم‌خانی و… کار کردم. برای سینما هم مدام منتظر فرصت مناسب بودم که وقتی می‌‌آیم با یک اتفاق ویژه باشد. کاری را انجام داده‌ایم که اگر روندش درست پیش برود، آن اتفاق می‌‌افتد؛ البته قرار است درباره‌اش صحبتی نکنم.

در این میان خندوانه یک دفعه وارد زندگی‌تان شد؟

پوپک مظفری که دستیار کارهای مدیری است زنگ می‌‌زند به رامبد که به خاطر برنامه خوبش به او تبریک بگوید. در آن تماس رامبد می‌‌گوید قرار است برنامه‌ای برای بیماران ام‌اس ضبط کند. پوپک هم گفته بود چرا امیرمهدی ژوله را دعوت نمی‌کنی که سال‌هاست کار طنز می‌‌کند و اتفاقا مبتلا به ام‌اس هم است. پوپک به من زنگ زد و گفت مایلی این مساله مطرح شود؟ چند روز قبل از این ماجرا برای مراسم روز جهانی ام‌اس دکتر صدری مرا دعوت کرده بودند تا به‌عنوان یک بیمار ام‌اس که موفق شده، در مراسم صحبت کنم. شروع کردم به نوشتن درباره وضعیت خودم با نگاهی انتقادی و کنایه‌ای از شرایط، آب و هوا و. . . که آن متن را در مراسم بخوانم. وقتی به مراسم رفتم به خاطر برنامه‌ریزی مراسم، نتوانستم متن را بخوانم. وقتی پوپک مساله را با من مطرح کرد با خوشحالی گفتم اتفاقا یک متن آماده هم دارم و اصلا آن را به‌عنوان استندآپ کمدی اجرا می‌‌کنم.

ین را بگویم همیشه می‌‌گفتم استند‌آپ کمدی را دوست دارم. یک بار با جمعی به تماشای نمایشی از آقای بیضایی رفته بودیم. وقتی کار تمام شد جمعیت شروع به دست زدن کردند. این دست زدن تمام نمی‌شد. من به دوستانم گفتم چقدر این لحظه آخر تئاتر لذت‌بخش است که جمعیت به مدت طولانی دست می‌‌زنند، اما من دوست دارم خودم آن بالا باشم نه این پایین. بین بچه‌های «چلچراغ» معروف بود که من همیشه می‌‌خواهم در صدر باشم. فکر کنم یک بار آرش خوشخو بود که در وصف من چیزی نوشت و گفت: امیر همیشه دنبال بهترین نور صحنه است. همیشه در ذهنم این بود که من یک طنزنویس هستم و برای دیده شدن، بهتر است طنزم را اجرا کنم؛ منتها فرصتی نبود.
زمانی که کافه داشتم به این فکر می‌‌کردم که برنامه‌های استند‌آپ کمدی را در آنجا راه بیندازم. به نوعی همیشه دغدغه‌اش را داشتم. بعد که برنامه رامبد پیش آمد ، گفتم اتفاقا چقدر موقعیت خوبی است و پذیرفتم. رامبد به من گفت که قرار است با تو مصاحبه هم داشته باشیم ضمن اینکه می‌‌خواهی در جایگاه تماشاگران بنشینی یا استندآپ کمدی؟ گفتم استندآپ کمدین. بااینکه زمان پخش متوجه شدم که اجرایم دچار جرح و تعدیل زیادی شده است، با این حال احساس خوبی داشتم. روز ضبط، کار که تمام شد رامبد به من گفت قرار است یک لیگ استندآپ کمدی راه بیندازیم، اگر می‌‌خواهی شرکت کن و من هم شرکت کردم. وقتی برای قرعه‌کشی نفرات تیم رفته بودیم رامبد از من پرسید حس خوبی داری؟ گفتم نه، دارم سکته می‌‌کنم.

همه شرکت‌کننده‌ها هر کدام برای خودشان وزنه‌ای هستند ، اصلا من وسط اینها چه می‌‌کنم. جالب است آن عشق من برای اجرای استندآپ کمدی بازهم به یک تیم‌ملی از بزرگ‌های این عرصه خورده بود؛ یعنی در پربیننده‌ترین برنامه تلویزیون در کنار یک جمع ویژه . انگار زندگی من مجموعه‌ای از معجزات بود. من برای هیچکدام از این اتفاقات تلاشی نکردم، برای هیچکدام درسی نخواندم یا دوره‌ای ندیدم.

حتی فکر می‌‌کنم استحقاق هیچکدام آنها را ندارم. در هر جایی بودم حس می‌‌کردم چیزی کم دارم حتی مثلا در همین استندآپ کمدی کاری نکرده بودم، اصول این بود که دوره بدن و بیان ببینم، نمونه‌های خوب تماشا کنم و یاد بگیرم؛ اما بدون اینها رفتم. به نوعی آنقدر پله‌های این نردبام را یکی یکی طی نکرده بودم که وقتی رسیدم بالا حس می‌‌کردم الان است که بیفتم. همه اینها را از لطف خدا می‌‌دانم. این واقعا لطف خداست که چه چیزی به دل مردم بیفتد.

البته تلاش خودتان هم بوده!

قطعا من یک هوشی داشته‌ام اما هنوز بهترین طنز زندگی‌ام را ننوشته‌ام چون هنوز آنقدر بلد نیستم و خیلی خالی‌ام. فکر می‌‌کنم باید مثلا یک سال وقت داشته باشم که فقط بخوانم و ببینم، اما نه آن یک سال بیکاری پیش می‌‌آید نه اگر پیش بیاید من این کارها را می‌‌کنم. شاید همه آن را به بطالت بگذرانم. من به نوعی همه چیز را در طول کار یاده گرفتم.

البته برای استندآپ کمدی کارهای زیادی را دیدم. بهتر است اینطور بگویم تا مساله روشن شود، زمانی‌که در «تماشاگران» مشغول به کار شدم حتی خیلی از نویسندگان مطرح جهان را نمی‌شناختم. مگر می‌‌شود در مطبوعات باشی و کتاب نخوانده باشی؟ ساختن آی‌دی یاهو را بلد نبودم و اولین بار امیر صدری برایم آی‌دی یاهو ساخت. چون من سال‌ها با پدربزرگ و مادربزرگ در یک فضای سنتی زندگی کرده بودم که حتی آهنگ هم گوش نمی‌کردیم. تمام دوره دبیرستانم هیچ هویتی نداشتم درحالی‌که همه در این دوره شخصیت‌شان شکل می‌‌گیرد. حتی فکر می‌‌کردم وقتی برای تست فوتبال می‌‌روم باید من را مستقیم در لیگ نوجوانان بگذارند، حتی روال این کار را هم نمی‌دانستم.

مگر فوتبال‌تان خوب بود؟

در حد گل‌کوچیک آن هم در سطح محله‌مان بازی می‌‌کردم. اینکه یک لایی بیندازم یا یک‌پا دوپا بزنم ، فکر می‌‌کردم همین کافی است. آن موقع شاید فکر می‌‌کردم باید فوتبالیست شوم اما نه سراغ فوتبال رفتم نه درس، نه کتاب و نه هیچ‌چیز دیگر. البته قبل از دبیرستان کتاب زیاد می‌‌خواندم. نمی‌دانم چرا آنطور شد؟ من حتی مدرسه خوبی می‌‌رفتم، مدرسه دکتر حسابی که آزمون ورودی داشت و من نفر ششم آزمون شدم. اما بعد که وارد مدرسه شدم مدام اخراج می‌‌شدم و مادربزرگم می‌‌آمد که مرا ببخشند. بهتر است از اینجا شروع کنم، مهرماه که مدرسه‌ها شروع شد، نهم آبان مادرم فوت کرد، آن هم در سن 37 سالگی. در عرض 5 روز؛ پنجشنبه در بیمارستان بستری شد و دوشنبه فوت کرد. وقتی مادرم مرا باردار بود، پدرم فوت کرده بود.

امیر مهدی ژوله ,بیوگرافی امیر مهدی ژوله

گریم امیرمهدی ژوله در فیلم خوب بد جلف

به همین خاطر برای زندگی به خانه مادربزرگم رفتم، 14 سالم بود. تمام داشته‌ام مادرم بود که آن هم فوت کرد. در آن دوران در شوک بدی به سر می‌‌بردم. اصلا فضای زندگی‌ام دگرگون شد، به نوعی واداده بودم. معدل دیپلمم 25/10 بود  آن هم با دو تک‌ماده. با همین وضعیت رفتم دانشگاه و کاردانی عمرانم را گرفتم. آن موقع در «جهان فوتبال» کار می‌‌کردم و به همین علت تعدادی از واحدهایم ماند. پژمان راهبر گفت انتخاب کن ؛ یا درس یا کار. من هم درس را رها کردم.

زندگی پر فراز و نشیبی داشتید؟!

شبی که دخترم گندم به دنیا آمد رفتم خانه که برنامه استندآپ فردا را آماده کنم. به خاطر تولد گندم کلی هیجان‌زده بودم. فردایش وقتی همسرم را از بیمارستان به خانه آوردم یک‌راست رفتم خندوانه و اولین اجرایم را انجام دادم. خیلی مهم بود، چون فردی بودم که هیچکس مرا نمی‌شناخت و جلوی هومن حاجی عبداللهی هم قرار گرفته بودم، باید کاری می‌‌کردم که باز آن معجزه اتفاق افتاد و کارم دیده شد.

انگار خدا همه‌چیز را می‌‌چیند و جلو می‌‌برد ؛ فقط باید وقتش برسد. الان نمی‌دانم بعد از تمام این مسائل قرار است چه اتفاقی برایم بیفتد یا قرار است چه کار کنم؟ همه را سپرده‌ام به خدا. وقتی در برنامه می‌‌گویم امیدوارم خدا بغل‌تان کند، واقعا شعار نیست. باید خودت را در بغل خدا بیندازی. گاهی اوقات با خودمان می‌‌گوییم من چقدر خوبم، کارم درست است اما آنجاها اتفاقا جاهایی است که خراب کرده‌ای و از دست می‌‌رود. هرجا که خودت را به خدا می‌‌سپاری بهترین اتفاق‌ها برایت می‌‌افتد.

الان به آرامش رسیده‌اید؟

بله خدا را شکر حالا خوبم. خیلی دنبال جاه‌طلبی‌های شغلی و زندگی نبوده‌ام. اصلا سر و ته زندگی مگر چقدر است؟! مگر بزرگان این عرصه ارج می‌‌بینند که حالا بخواهم دنبال چیز خاصی هم باشم. به نظر من مهم خوش گذشتن است. وقتی تو در زندگی‌ات تلخی‌هایی داشته‌ای و اتفاقات سختی در زندگی‌ات ایجاد شده، فکر می‌‌کنی که هیچوقت خنده از ته دل و شادی مطلق را نخواهی داشت. همیشه در آن اوج باز هم چیزی کم است. اما زندگی همین است. شاید دلت می‌‌خواست کسانی بودند اما نیستند که پر زدن و بالا رفتن تو را ببینند ولی زندگی همین است دیگر.

فکر می‌‌کنید حالا مانند آن خاطره نمایش بیضایی که دوست داشتید دیده ‌شوید، دیده شده‌اید؟

به استندآپ کمدی رفتم که دیده شوم و دیده شدم. این فضا خیلی خوب و تجربه جالبی بود. این اولش است ؛ به هر حال بعد از این در استندآپ کمدی حتما کارهای قوی‌تر با طنزهای اجتماعی بهتری خواهیم دید. کارهایی که با‌اهمیت باشد و فرهنگ شوخی آنقدر جا بیفتد که موجب اعتراض نشود و از شوخی‌ها آشفته نشویم اما با آدم‌های مظلوم و ضعیف شوخی نکنیم.

امیر مهدی ژوله

نویسندگی امیر مهدی ژوله

پاورچین
نقطه چین
کمربندها را ببندیم
زندگی به شرط چاقو
شب‌های برره

باغ مظفر (۱۳۸۵)
گنج مظفر (۱۳۸۶)
مردهزارچهره (۱۳۸۷)
مرددوهزارچهره (۱۳۸۸)

قهوه تلخ (۱۳۸۹–۹۱)
ویلای من (۱۳۹۱–۹۲)
شوخی کردم (۱۳۹۲)
در حاشیه (۱۳۹۳)

عطسه (۱۳۹۴)
در حاشیه ۲ (۱۳۹۴)
دورهمی (۱۳۹۵)
ساعت پنج عصر (۱۳۹۵)

سریالهای امیرمهدی ژوله

خوب، بد، جلف – بازیگر (۱۳۹۵)
دوباره اون آهنگ رو بزن سم (تئاتر – کارگردان داود بنی اردلان) (۱۳۹۵)
دیوار به دیوار – بازیگر (سامان مقدم -۱۳۹۶)

اینستاگرام امیرمهدی ژوله

instagram / Amir_Mehdi_Jule

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

جواد خیابانی

جواد خیابانی

جواد خیابانی ,بیوگرافی جواد خیابانی و همسرش

جواد خیابانی مجری و گزارشگر و تهیه کننده فوتبال و ورزش متولد 27 آبان ماه 1345 می باشد و 51 سال سن دارد . وی اصالتا اهل تبریز می باشد ولی در کرج متولد شده است.

تحصیلات وی دانش‌ آموخته رشته ریخته‌ گری است.

 نقطه عطف او در اجرا بی شک، گزارش پر هیجان بازی «ایران و استرالیا» در رقابت‌های مقدماتی جام جهانی 98 فرانسه بوده است.

جواد خیابانی در سال 77 موفق شد جایزه بهترین گزارشگرفوتبال صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را دریافت نماید در سال 78 نیز از سوی مجله سروش و با انتخاب خوانندگان این مجله بعد از حسین الهی قمشه‌ای به عنوان محبوب‌ترین چهره تلویزیونی در ایران دست یافت. در سال‌های 84 و 86 نیز به عنوان بهترین مجری برنامه‌ های ورزشی انتخاب شد.

جواد خیابانی ازدواج کرده است و متاهل می باشد و یک دختر به نام نگار خیابانی دارد.

جواد خیابانی و همسرش

 همسر جواد خیابانی ,بهناز خیابانی است که در سال 1373 با یکدیگر ازدواج کرده‌اند و دارای یک دختر به نام نگار خیابانی هستند که در سال 1375 در کرج به دنیا آمده است .

زندگینامه جواد خیابانی

 جوادخیابانی در سال 1349 همراه با خانواده خود ( پدر – مادر و 7 خواهر و برادر ) به تهران انتقال یافت وتا پایان دوره تحصیلات ابتدایی در پایتخت ایران باقی ماند. او در دبستان جیحون در غرب تهران تحصیل کرد و در شهریور 1357 مجددا به زادگاه خود بازگشت و تا 3 سال بعد از ازدواج در کرج بافیماند.

 دوران تحصیلات متوسطه را در هنرستان بهشتی کرج با اخذ دیپلم پشت سر گذاشت . در سال ۱۹۸۳ وارد دانشگاه رجایی تهران شد که در آن زمان به عنوان دانشکده تربیت دبیر فنی تهران فعالیت می‌‌کرد. او در سال ۱۹۸۷ از این دانشکده فارغ التحصیل شده و بلافاصله به عنوان دبیر فنی در وزارت آموزش وپرورش استخدام شد .

در سال‌های 1366 تا 1379 به مدت 13 سال به تدریس دروس فنی پرداخت . جواد خیابانی در سال 1369 به مدت یک سال به ماموریت در بندر عباس مشغول شد و تدریس شیمی را در هنرستان فنی جنوب ایران به عهده گرفت در حالی به عنوان معاون فنی هنرستان نیز کار می‌‌کرد .

او در سال 1371 در آزمون جذب گزارشگر ورزشی در تلویزیون ایران شرکت کرده و به عنوان نفر اول انتخاب شد و از سال 1372 فعالیت خود را در تلویزیون ایران آغاز کرد . او در حال حاضر در تلویزیون ایران به عنوان تهیه کننده وگزارشگر ورزشی فعالیت کرده و در دانشگاه جامع علوم کاربردی تهران به عنوان مدرس نقشه کشی صنعتی تدریس می‌‌کند .

گفتگو با جواد خیابانی ,جواد خیابانی و همسرش

گفتگو با جواد خیابانی

 

از بین قدیمی‌ها چه؟

آقای روشن‌زاده، مهندس خدابخشیان، مجید وارث، بهرام شفیع، بهروان، کوتی، طبسی‌نژاد، کاووسی‌نیا…

از کدام بیشتر یاد گرفتید؟

اگر خوب یاد می‌گرفتم الان شرایط بهتری داشتم.

هیجان؟

ایران و استرالیا.

حماسه ملبورن؟

بعد از آزادی خرمشهر، شادترین روز مردم بود.

جواد خیابانی

عکس قدیمی از جواد خیابانی

آن اصطلاح «غزال تیزپا» از قبل توی ذهن شما بود؟

نه. من چه می‌دانستم خداداد عزیزی در دقیقه 82 می‌خواهد آن طور فرار کند و آن گل را به ثمر برساند.

گزارشگر اجازه دارد گاهی گریه کند؟

بله. من بارها اشک ریخته‌ام.

فریاد بزند؟

بله. پیش می‌آید.

ناسزا بگوید؟

نه دیگر.

بالاخره یک نه گرفتم…

گزارشگر ناطق یک رسانه است.. نمی‌تواند بی‌ادب باشد.

چطور به هیجان خود مسلط می‌شوید؟

در بازی‌های ملی که اصلا نمی‌توانم.

دلیل خاصی دارد؟

مهیج نباشم نمی‌توانم مخاطب را جذب کنم.

می‌گویند فلان چیز را نگو؟

بله، ما خط قرمز‌هایی داریم.

با آنها چه کار می‌کنید؟

هیچ کار، می‌گویند نگو، نمی‌گویم.

شده از آن عبور کنید؟

نه. حواسم جمع است.

زندگی خصوصی بازیکنان فوتبال؟

من واردش نمی‌شوم. چهار دیواری، اختیاری.

برای گزارش یک مسابقه فوتبال چقدر مطالعه می‌کنید؟

سه تا پنج ساعت.

اطلاعات خودتان را از کجا می‌گیرید؟

اینترنت.

چه سایتی؟

سایت‌های مختلف. از وبلاگ‌های فارسی خیلی بهره می‌برم.

روی کاغذ یادداشت می‌کنید؟

معمولا پرینت می‌گیرم.

شده یادتان برود چه می‌خواستید بگویید؟

نه. ولی هیجان بازی گاهی نمی‌گذارد آن چیزهایی که تصمیم گرفته بودم، بگویم.

اگر گزارشگر نمی‌شدید؟

باز هم گزارشگر می‌شدم.

چه شد گزارشگر شدید؟

دوست داشتم.

همین؟

می‌رفتم آزادی و امجدیه و گزارشگران را کنار زمین می‌دیدم. دوست داشتم جای آنها باشم. مدرسه هم که می‌رفتم مجری مراسم صبحگاه بودم.

پس از اول اجرا را دوست داشتید.

حالا یا به خاطر هیکل بزرگم بود که بچه‌ها را می‌ترساند و ساکت می‌کرد یا چیزهایی که می‌دانستم.

کدام مدرسه بودید؟

دبستان جیحون، خیابان هاشمی.

تپق زدن؟

خیلی کم پیش می‌آید.

واقعا؟

بله، چون مشکل محاوره و دستور زبان ندارم.

مگر گزارشگر باید دستور زبان بداند؟

بله. اگر نداند که نمی‌تواند از اجزای مختلف جمله در جای مناسب استفاده کند.

وقتی در جریان بازی اشتباهی می‌کنید چطور درستش می‌کنید؟

بلافاصله عذرخواهی می‌کنم.

اگر متوجه نشوید و عبور کنید چه؟

حتی اگر 50 دقیقه بعد بفهمم فلان اسم را اشتباه گفته‌ام، همان لحظه از مخاطب معذرت می‌خواهم.

جوک‌هایی که درباره شما در اینترنت منتشر می‌شود می‌خوانید؟

بله. می‌خوانم و به آنها می‌خندم. با مزه است. از سازنده‌شان ممنونم.

اجرای زنده سخت است؟

بله. سخت است. یک لحظه فکر می‌کنی همه کشور دارد به تو گوش می‌کند.

اگر بخواهید تشبیهش کنید؟

شروعش مرگ است. یواش یواش روح به کالبد آدم برمی‌گردد.

چرا در آن مسابقه گزارشگری، به شرکت‌کنندگان کم امتیاز می‌دادید؟

مگر باید زیاد امتیاز می‌دادم؟ زیاد نمره بدهی معلم خوبی هستی؟

شما بگویید.

آن‌طور هم نبود. امتیاز پایین دادم. امتیاز بالا هم دادم.

معلم سختگیری هستید؟

از دانشجویانم بپرسید.

اولین شرط گزارشگر خوب بودن؟

خوب حرف زدن.

وقتی یک مربی به بطری آب لگد می‌زند؟

ادب مرد به ز دولت اوست.

فوتبال ما از فقر مدیریت رنج می‌برد؟

از فقر فرهنگ رنج می‌برد. مثل همه چیز. این که پشت چراغ قرمز مردم با هم درگیر می‌شوند به مدیریت ربط دارد؟ ندارد.

به هر حال فوتبال مدیر دارد.

شاید مشکل مدیریت هم فرهنگی باشد.

یعنی چی؟

یعنی این‌که می‌گویند باشگاه فرهنگی ورزشی فلان. ما ورزشش را می‌بینیم، فرهنگش را نه.

فضای استادیوم واقعا خوب نیست؟

آدم اصلا دلش نمی‌خواهد در استادیوم پا بگذارد.

برای همین است دخترها استادیوم نمی‌روند؟

می گویند اگر بروند فضا بهتر می‌شود.

واقعا می‌شود؟

نه، مگر دخترها سینما و مترو و خیابان نمی‌روند؟ آنجا احساس امنیت می‌کنند؟

پس شما هم مخالف حضور دخترها در استادیوم هستید.

نه. اتفاقا خیلی هم موافقم. حقشان است که بروند.

خب پس حرف حساب‌تان چیست؟

می‌گویم فکر نکنید دخترها بروند فضای فرهنگی بهتر می‌شود. شاید بدترهم شود. باید مشکل را از ریشه حل کرد.

ایران در برزیل خوب بود؟

بله خوب بود. در آلمان هم همین قدر خوب بود. ولی آن نتیجه شد افتضاح این یکی شد افتخار. به نظرم مردم باید تجدید نظر کنند.

در چه؟

در قضاوت‌شان در باره جام جهانی 2006.

برزیل حذف شد ناراحت شدید؟

تیم‌های خارجی برای من اهمیتی ندارند.

حس میهن دوستی؟

از دوست داشتن گذشته.

جواد خیابانی ,جواد خیابانی و همسرش و دخترش

آن بازی که قبلش مادرتان به رحمت خدا رفت؟

سخت‌ترین روزم بود.

ولی بازی را گزارش کردید.

گزارش بازی وظیفه‌ام بود، باید انجام می‌دادم. ته دلم داشتم گریه می‌کردم. (اشک می‌ریزد)

معذرت می‌خواهم. شاید نباید می‌پرسیدم.

نه. خوب شد پرسیدی. آدم گاهی باید به یاد مادرش بیفتد.

برنامه نود؟

دیگر خود مردم گفتند محبوب‌ترین برنامه است.

بهترین بازیکن فوتبال دنیا کیست؟

«دی یگو مارادونا»، «یوهان کرایف»، «فرانتس بکن باوئر.»

و پله؟

پله را نه… پله را دوست نداشتم.

از جوان‌تر‌ها کسی نظر شما را جلب نمی‌کند؟

چرا. حالا «لئونل مسی» و «کریستیانو رونالدو»

کدام‌شان بهتر است؟

همزمان بهترین بازیکن دنیا هستند.

ایران بالاخره کی از گروه خودش در جام جهانی صعود می‌کند؟

هر وقت نی گل داد.

بازیکن با غیرت؟

کاش لفظ بی‌غیرت اصلا از فوتبال ما حذف شود.

چرا؟

هر کس جرات می‌کند و می‌رود داخل زمین لابد غیرت دارد.

کتاب چه می‌خوانید؟

هرچه فکرش را بکنید. تاریخ، جغرافیا، فلسفه، فیزیک، شیمی.

در حال حاضر چه؟

دارم برای چندمین بار «در جستجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست را می‌خوانم.

آخرین جمله‌ای که به‌عنوان گزارشگر فوتبال خواهید گفت؟

اشهد ان‌لااله‌الاالله.

کی می‌گویید؟

وقتی می‌گویم که قرار باشد دیگر زنده نباشم.

 گفتگو با بهناز خیابانی همسر جواد خیابانی

در روزهای گذشته هنگامی که همسرم برای گزارش بازی‌های فوتبال به قطر سفر کرده بود من و دخترم بهت‌زده از نامهربانی گروهی از دوستان مطبوعاتی بودیم.

من در خانواده‌ای منصف بزرگ شدم و قول می‌دهم منصف باشم. من و دخترم هم بارها پیش آمده که از خیابانی در مورد نوع گزارشش انتقاد کردیم. شاید ما هم بعضی وقت‌ها گزارش ایشان را نپسندیم و ایرادهایی هم به ایشان وارد است.

ولی این‌ها سلیقه‌ای است مثل دیدن یک فیلم، شنیدن یک موسیقی یا خواندن یک کتاب. ولی این‌ها دلیل نمی‌شود که ما به اسم انتقاد، توهین یا تخریب شخصیت کنیم. شاید آقای خیابانی در گزارش‌هایش دارد افت می‌کند اما مگر فوتبالمان دارد بالا می‌رود؟

حرف ما این است انتقاد موقعی سازنده است و انسان را به فکر فرو می‌برد که از طرف اهلش باشد و به دور از تمامی تهمت‌ها و توهین‌ها!

بیماری جواد خیابانی

جواد خیابانی چندی پیش به دلیل عمل جراحی بر روی ستون فقرات، در بیمارستان بستری شده بود.

ماشین جواد خیابانی

ماشین جواد خیابانی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بازیگران داستان موضوع فیلم نقطه کور

فیلم نقطه کور ,داستان و بازیگران فیلم نقطه کور

فیلم نقطه کور

زمان اکران : سینمایی نقطه کور به کارگردانی و تهیه کنندگی مهدی گلستانه از اوایل اردیبهشت ماه 96 در سینماهای سراسر کشور اکرانش شروع میگردد.

این فیلم محصول سال 94 می باشد و اولین بار در جشنواره فجر همان سال به نمایش در آمد.

در ادامه به معرفی این فیلم به همراه تصاویر و آنونس ویدیویی و نقد داستان و بازیگران آن می پردازیم.

آنونس و تیزر فیلم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil