عکس جدید, عکس هنرمندن, عکسهای داغ هنرمندان, عکس روز

۱۶۷ مطلب با موضوع «بیوگرافی هنرمندان» ثبت شده است

بیوگرافی میلاد کی مرام و همسرش

میلاد کیمرام

بیوگرافی و زندگینامه

میلاد کی مرام بازیگر جوان سینما و تلویزیون متولد 4 اردیبهشت ماه 1364 در بندر انزلی می باشد و 32 سال سن دارد.

تحصیلات : وی دارای فوق دیپلم الکترونیک است. او از شاگردان کلاس های بازیگر مسعود کیمیایی بوده است و به گفته خودش شاگرد اول کلاس بوده است.

او عضو یک خانواده 5 نفر است و یک خواهر و یک برادر دارد که از خودش بزرگ تر هستند.

وی بازیگری را با تئاتر از شهر خودش انزلی شروع کرد و بعد از آن در تهران در کلاسهای بازیگری مسعود کیمیایی شرکت می نمود.

وی در  سال 90 با سریال نابرده رنج در نقش جابر به کارگردانی علیرضا بذر افشان توانست به خوبی شناخته شود.

ازدواج و همسرش

میلاد کی مرام تاکنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد . اطلاعات بیشتر در این خصوص در دست نمی باشد.

چندی پیش عکسی از او در کنار ماهور الوند در صفحات اجتماعی منتسب به همسرش منتشر شده بود که این عکس مربوط به پشت صحنه یک فیلم سینمایی (ملی و راههای نرفته) بوده است.

همسر میلاد کی مرام

اینستاگرام میلاد کی مرام : Instagram.com/Miladkeymaram

پدر میلاد کی مرام

میلاد کی مرام و پدرش

بیوگرافی میلاد کی مرام


گفتگو و مصاحبه با میلاد کی مرام

می‌گویند بازیگری را به صورت آکادمیک از کلاس‌های آقای کیمیایی شروع کردید؟

  آره من همان سرایدار مدرسه کیمیایی هستم که توی موتورخانه اش زندگی می کردم با افتخار می گویم که برای هدف هر کاری می کردم، نه هر کاری… شرفم را نفروختم… بی شرفی نکردم، اتفاقا با هیچکس دوست نشدم، دوستی نداشتم، آدمی که می خواهد دوست شود باید پول داشته باشد، من پول نداشتم، هیچی نداشتم صفر، صفر…

من کار هنری را از شهرم (بندر انزلی) شروع کردم. از ابتدا به تئاتر علاقه‌مند بودم و در 16 سالگی با نمایش «شب نشینی در جهنم» به کارگردانی مهرداد رایانی مخصوص جایزه بهترین بازیگر تئاتر منطقه‌ای فجر را دریافت کردم و در‌‌ همان شهرستان دو تجربه تصویری هم داشتم که آقایان پاک‌سرشت و معینی لطف کردند و به من اعتماد کردند.

بعداز این‌که به تهران آمدم، سعی کردم بازیگری را به‌صورت آکادمیک یاد بگیرم، همه جا رفتم، مثل کلاس‌های کارنامه یا کلاس‌های آقای سمندریان. در ‌‌نهایت کلاس‌های آقای کیمیایی را انتخاب کردم. در دوره اول کلاس‌های آقای کیمیایی، شاگرد اول کلاس‌هایشان شدم و این آشنایی سر آغاز اتفاق خوبی بود، چرا که توانستم در فیلم «رئیس» در گروه کارگردانی باشم. مسعود کیمیایی جدا از این‌که الفبای سینما را به من آموخت، یک درس مهم به من داد و آن درس درست زندگی کردن بود.

نگاه من به زندگی را تغییر داد ونگاه درست به پیرامونم را به من یاد داد. بعد از مدتی شروع کردم در یک رستوران کار کردن و یک شب وقتی خانم گلاب آدینه آمده بودند از رستوران شام بخرند در مورد علاقه‌ام به بازیگری با او حرف زدم و خانم آدینه هم آن زمان در تدارک ساخت مجموعه‌ای به نام «خواستگاران» برای شبکه یک بودند و به من گفتند: «بیا و برای بازیگری تست بده» من تست دادم و به جای یک نقش، ۲۱ نقش در این سریال اپیزودیک بازی کردم. بودن در این سریال دریچه جدیدی در زندگی من بود که به خاطر این اتفاق همیشه سپاسگزار خانم آدینه هستم.

پس بعد از فیلم «رئیس» ارتباط شما با مسعود کیمیایی قطع شد.

نه به این صورت، در حقیقت پیشنهادی برای حضور در فیلم‌هایشان نداشتم تا این‌که برای فیلم «متروپل» برای بازی در یکی از نقش‌های اصلی پیشنهاد دادند، قرارداد هم بستم، اما بخت با من یار نبود که در این فیلم حضور داشته باشم. همیشه دوست داشتم ادای دینی به استادم بکنم و متأسفانه چون ساخت این فیلم همزمان با تصویر‌برداری سریال «بچه‌های نسبتاً بد» شد نتوانستم هماهنگی انجام بدهم، این کم سعادتی من بود و امیدوارم روزی برسد که بتوانم مقابل دوربین او باشم.

میلاد کی مرام

از وقتی که قدم در مسیر حرفه‌ای بازیگری گذاشتید تا به امروز تا چه حد نظر منتقدان برایت تعیین‌کننده بوده است؟

خیلی زیاد و فکر کنم از انتخاب‌هایم مشخص باشد. بعد از بازی در فیلم «کوچه ملی» منتقدان من را به مسیر خاصی هدایت کردند و عده‌ای هم معتقد بودند که من به درد بازی درفیلم‌هایی از جنس فیلم‌های مسعود کیمیایی یا سینمای معترض می‌خوردم. اما خب! من از ایستایی بدم می‌آید و همیشه دلم می‌خواهد کاری را انجام بدهم که تا به حال انجام ندادم. در زندگی شخصی‌ام هم همین شکل هستم؛ درست به سمت چیزی می‌روم که از آن می‌ترسم یا تجربه‌اش نکرده‌ام.

این جسارت به موفقیت هر آدمی کمک می‌کند و خدا کمکم کرده که این قدرت ریسک و جسارت همراه من هم باشد. تا اینجا که کارهایم هربار، با رویه قبلی متفاوت بوده و در حال حاضر هم که مشغول بازی در فیلم «خط ویژه» هستم که کاملاً با نقش‌های قبلی من متفاوت است.همیشه سعی می‌کنم خودم را تکرار نکنم و کارنامه متفاوتی داشته باشم. همه این تلاش‌ها برای این است که برای کارگردان‌ها و تهیه‌کننده‌ها از خودم ذهنیت ثابت نسازم.

عکسهای میلاد کی مرام

برخی ازمنتقدان معتقدند که بعضی از بازیگران خودشان را تکرار می‌کنند.

دقیقاً همینطور است، متأسفانه برخی از بازیگران ما در یک قالب ماندند و معدود بازیگرانی هستند که سعی می‌کنند کارهای متفاوتی انجام بدهند. پذیرای انتقادات هستم و دوست دارم ایراد‌هایم گفته شود؛ به آن‌ها فکر کنم و این ایراد‌ها را درست کنم.

در جایی گفته بودید که بازی در سینما و تلویزیون برای شما متفاوت است. تفاوت این دو مدیوم از نگاه شما چیست؟

فکر می‌کنم باید به این موضوع در زمان بهتری پرداخت، اما یکی از دلایل کوچک آن این است که اصولاً مخاطب این دو مدیوم با هم متفاوت است، در تلویزیون بیشتر از نماهای بسته استفاده می‌شود در صورتی که در سینما اینطور نیست اما بعید می‌دانم در جنس بازی بازیگر، این دو مدیوم تفاوتی ایجاد کند. اصولاً مخاطب این دو مدیوم با هم متفاوت است. در تلویزیون برای مردم بازی می‌کنید، علاوه بر این‌که ما در تلویزیون محدودیت‌هایی داریم که نمی‌توانیم آن‌ها را وارد بازی‌مان کنیم اما در سینما شرایط فرق می‌کند و خیلی چیزهای دیگر دخیل است.

زندگینامه میلاد کی مرام

این شرایط سینما را ترجیح می‌دهید یا تلویزیون را؟

برای من کار خوب اولویت دارد. ترجیح من سینما است اما شاید سیروس مقدم تصمیم بگیرد سریال «بچه‌های نسبتاً بد۲» را کلید بزند و مطمئناً نمی‌توانم به او پاسخ منفی دهم و یکسری کارگردان‌های خاص که دوست دارم با آن‌ها تجربه همکاری داشته باشم.

چرا اصولاً کارهای سینما با کیفیت‌تر از تلویزیون است؟

به نظر من کار‌شناسی بیشتری روی یک فیلم سینمایی می‌شود. وقت بیشتری روی فیلمنامه آن یا انتخاب بازیگران می‌شود و با دقت و صبر بیشتری کارمی شود، اما در تلویزیون این اتفاق نمی‌افتد. اما من خودم را خط کشی نمی‌کنم، شاید یک تئا‌تر یا یک فیلم کوتاه خوب، بتواند من را ارضا کند. من کارهایی که از انجامشان لذت می‌برم احساس رضایت می‌کنم وهر اتفاقی که من را به لذت برساند هدف‌های کوتاه مدت زندگی من می‌شود.

همکاری با سیروس مقدم چطور اتفاق افتاد؟

سیروس مقدم قهرمان تلویزیون است. تا وقتی کسی با او کار نکند متوجه منظور من نمی‌شود، سریال‌های او پر طرفدار‌ترین سریال‌های تلویزیون است و این نشان می‌دهد که کارش را بلد است، اسم او هر بازیگری را برای حضور در کارش تحریک می‌کند، بسیاری از بازیگران حال حاضرسینمای ایران که خوش می‌درخشند با سیروس مقدم همکاری داشته‌اند مثل شهاب حسینی که من یکی از طرفداران بازی او هستم، او یکی از بهترین بازی‌های سال‌های ابتدایی بازیگری‌اش در سریال «پلیس جوان» بود.

یا خیلی از بازیگران حرفه‌ای سینما که حداقل یک‌بار در کارهای ایشان حضور داشتند.سیروس مقدم آنقدر اعتماد به نفس می‌دهد که در کنارش احساس آرامش می‌کنی، از طرفی فیلمنامه خوب پیمان عباسی من را بیشتر سر ذوق آورد، شخصیت «سمیر» بسیار متفاوت بود و دوست داشتم آن را طوری ایفا کنم که میلاد کی مرام دوست دارد نه جوری که تا حالا دیدیم. شاید بازی در این نقش را به هر کس دیگری غیر از من پیشنهاد می‌دادند جور دیگری می‌شد. نمی‌گویم خوب یا بد! شاید بهتر از چیزی می‌شد که من بازی کردم اما به این شکل در نمی‌آمد، سعی کردم خاص خودم این شخصیت را پرداخت کنم. «سمیر» شخصیتی بود که دراماتیزه شده بود. بازی در این نقش به من کمک می‌کرد که نقاط مختلف بازی‌ام را نشان بدهم و این برای هر بازیگری ارزشمند است. ساخت ۲۶ قسمت سریال در دو ماه جز کار کردن با سیروس مقدم اتفاق نمی‌افتد.

میلاد کی مرام و دوست دخترش

شهرت تا به امروز چه اثری روی زندگی شخصی تو گذاشته است؟

من همیشه از خدا خواستم اگر می‌خواهد چیزی به من بدهد اول جنبه داشتن آن را به من ارزانی کند خواه شهرت یا هر چیز دیگر. این اتفاق با سریال «نابرده رنج» و «بچه‌های نسبتاً بد» برای من افتاد. نتیجه این است که بعد از مدتی توقع مردم از تو بالا می‌رود و نمی‌توانی از مردم دور باشی و آن‌ها دوست دارند تو را ببینند. این کارم را سخت می‌کند چون سعی می‌کنم کم بازی کنم.

چند روز پیش سر صحنه فیلمبرداری فیلم «خط ویژه» چند جوان موتور سوار من را در خیابان دیدند و گفتند: «کل محل ما مثل سبیلای«سمیر»، تو سریال «بچه‌های نسبتاً بد» گذاشتن، چرا سیبیلاتو زدی؟» شنیدن این جمله یه حال خوبی به من می‌دهد و شاید مردم دوست دارند از الان به بعد من را در این قالب شخصیت بیشتر ببینند و این را به حرف‌های قبلم بر می‌گردانم که بسیاری از مردم دوست دارند بازیگرهایی را که در یک نقش خاص به شهرت می‌رسند در قالب‌‌ همان شخصیت ببینند مثلاً هر وقت هوس دیدن یک جوان عاصی را می‌کنیم سریع به یاد حامد بهداد می‌افتیم در صورتی که حامد بهداد یک بازیگر است که از عهده بازی در هر نقشی بر می‌آید. من بازی در فیلم «خط ویژه» را به این دلیل انتخاب کردم که نقش متفاوتی بازی کنم.

تا به حال این شهرت باعث آزارتان هم شده است؟

چند روز پیش برای خرید یک کت به یک پاساژ رفتم. ساعت ۲ بعد از ظهر رفتم و ساعت ۸ شب از آنجا بیرون آمدم و یک جایی نمی‌دانی باید جواب محبت مردم را چطور بدهی. من استدلالی در زندگی‌ام دارم و این‌که همیشه می‌گویم: «کسی که دلش با خدا باشه از این چیزا نمی‌ترسه» من حرفی را از پدرم به یادگار دارم که سرمشق زندگی‌ام است که می‌گویم: «خدایا هر چیزی که تو رو ازم دور می‌کنه ازم بگیر.» اگر دلت با خدا باشد هیچ اتفاق نمی‌افتد.

اینستاگرام میلاد کی مرام

 

بازیگری شغل عجیبی است، یک بازیگر به دلیل موقعیتی که دارد گاهی تبدیل به یک الگو در جامعه می‌شود که تمام رفتار و حرکاتش زیر ذره بین است. به نظر شما هم بازیگری با شغل‌های دیگر متفاوت است؟

این اتفاق فقط به بازیگری مربوط نمی‌شود تمام افراد مشهور با این اتفاق روبه‌رو هستند، شهرت یکسری عواقب دارد که اگر جنبه آن‌ها را نداشته باشی زود ازآن خسته می‌شوی.

یعنی هیچ وقت تا به حال سعی نکردید از شهرت استفاده کنید؟ مثلاً در یک صف طولانی از دیگران جلو بزنید؟

از اول زرنگ بودم، وقتی می‌رفتم نانوایی سعی می‌کردم دفعه اول با نانوا رفیق شوم که روزهای بعد زود‌تر کارم راه بیفتد(با خنده) اما گاهی اوقات دوستان لطف دارند و کارت را سریع انجام می‌دهند که اگر بخواهی در مقابل لطفشان مقاومت کنی ممکن است فکر کنند خودت را می‌گیری. اما هیچ آدمی نیست که از شهرت و رانت استفاده نکند. شهرت مسئولیت ما را بیشتر می‌کند و فقط باید مراقب رفتارمان باشیم چون خواه یا ناخواه مردم از رفتارهای ما الگو‌برداری می‌کنند.

چیزی هست که از آن بترسید؟

مثلاً از ارتفاع! خدا بیامرزد پیمان ابدی را. نخستین بار من با او جامپینگ کردم با این‌که ترسم ریخت اما هنوزم از فکر کردن به آن ارتفاع می‌ترسم. چیزهایی که من را می‌ترساند معنوی است، اما چیزی که من را ناراحت می‌کند، قضاوت کردن است که متأسفانه شغل اصلی خیلی از مردم شده است خصوصاً در حرفه ما که عجیب و غریب وجود دارد.

شاید کسی نظرش را می‌گوید و شما فکر می‌کنید قضاوت می‌کند.

فکر کنید من مثلاً نظر می‌دهم که این سیب خوشمزه است. خب، می‌توانم نظرم را برای خودم نگه دارم اما وقتی سعی کنی نظرت را به همه القا کنی دیگر اسمش قضاوت است.

milad keymaram

چه پدیده اجتماعی دیگری تو را اذیت می‌کند؟

چیزی که اصولاً ناراحتم می‌کند این است که برخی احترام را با علم اشتباه می‌گیرند. احترام بر مبنای کسوت است. قطعاً کسی که سن و سال بیشتری دارد باید به او احترام گذاشت، اما این دلیل نمی‌شود منی که با ۲۸ سال سن ۱۲ سال در کار هنری بوده‌ام و کسی که ۳ سال است قدم دراین راه گذاشته است علمش از من کمتر باشد. معتقدم در سینما کسی جای کس دیگری را نمی‌گیرد. من هر کمکی از دستم بر بیاید برای آدم‌هایی که دوست دارند وارد این حرفه شوند انجام می‌دهم. متأسفانه یک ذره تعداد آدم‌های بی‌عقده در سینمای ما کم شده است.

خیلی از بازیگران ما در انجام کارهای خیریه پیشقدم هستند و برخی فکر می‌کنند انجام این کار‌ها ریا کاری است، نظر شما چیست؟

من هم کار خیر انجام می‌دهم اما برای دلم کار می‌کنم. یکی از شرط‌های من برای مصاحبه معرفی انجمن حمایت از کودکان مبتلا به سرطان (محک) است این‌که به واسطه حرف زدن من از این انجمن مردم آنجا را بشناسند و کمک کنند اما این کار را با اعتقادم و دلم انجام می‌دهم.

چرا از تئا‌تر فاصله گرفتید؟

اگر کار خوبی پیشنهاد شود حتماً انجام می‌دهم. کارم را از تئا‌تر آغاز کردم و وجب به وجب صحنه را می‌شناسم.

میلاد کیمرام Milad Keymaram

عکسهای جدید و اینستاگرام میلاد کی مرام و بیوگرافی اشمیلاد کی مرام و علی زندوکیلی

میلاد کی مرام و علی زندوکیلی

milad

میلاد کی مرام بیوگرافی

عکس میلاد کیمرام

فیلمهای سینمایی

مَلی و راه‌های نرفته‌اش (۱۳۹۵)
آبنبات چوبی (۱۳۹۴)
امکان مینا (۱۳۹۴)
غیرمجاز (۱۳۹۴)

۳۶۰ درجه (۱۳۹۳)
صفر (۱۳۹۳)
مستانه (۱۳۹۳)
هاری (۱۳۹۳)

برف (۱۳۹۲)
خط ویژه (۱۳۹۲)
روزگاری عشق و خیانت (۱۳۹۲)
متروپل (۱۳۹۲)
ملکه (۱۳۹۰)
کوچه ملی (۱۳۸۹)

کی مرام

سریالهای تلویزیونی

خواستگاران (مجموعه تلویزیونی)
شب هزار و یکم (مجموعه تلویزیونی) (۱۳۸۷، علی بهادر)
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد

نابرده رنج
بچه‌های نسبتاً بد (سیروس مقدم)
ژنرال (مجموعه تلویزیونی) (۱۳۹۲)
سیب ترش (فیلم تلویزیونی)
چرخ فلک (اپیزود کامران)

فیلمهای میلاد کی مرام

جوایز و افتخارات

دوازدهمین جشنواره فیلم مقاومت بهترین بازیگر مرد ملکه برنده
۱۳۹۲ سی و دومین جشنواره فیلم فجر بهترین بازیگر نقش مکمل مرد خط ویژه برنده
۱۳۹۳ شانزدهمین جشن خانه سینما بهترین بازیگر مرد ملکه برنده

دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از سی و دومین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم «خط ویژه» که به بیمارستان محک تقدیم شد.

همچنین دارندهٔ جایزهٔ ۳ سال بهترین بازیگر نقش اصلی سینمای ایران از جشن خانهٔ سینما در سال ۱۳۹۳ که هیچوقت در سینمای ایران تکرار نشده.. (خاص‌ترین جایزهٔ خانه سینما).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی محسن تنابنده و همسرش

محسن تنابنده

بیوگرافی و زندگینامه 

محسن تنابنده بازیگر، کارگردان و نویسنده سینما و تلویزیون است. وی متولد 26 فروردین 1354 در دامغان  است و اهل سمنان می باشد و 42 سال سن دارد. 

تحصیلات : او فارغ التحصیل رشته بازیگری از دانشکده هنر و معماری دانشگاه تهران است

شروع فعالیت بازیگری او با بازی در تئاتر در سال 1371 غاز شد. ورود او به سینما در سال 1380 با بازی در فیلم دانه های ریز برف بود.

تا قبل از حضور او در سریال نوروزی پایتخت کمتر کسی وی را می شناخت اما بعد از حضور او در مجموعه پایتخت در نقش نقی معمولی توانست به خوبی شناخته شود.

طنابنده در جشنواره فجر سال 95 نیز جایزه بهترین بازیگر مرد را برای بازی در فیلم فراری دریافت کرد.

ازدواج و همسر

محسن تنابنده متاهل می باشد و در آبان ماه سال 1394 با روشنک گلپا ازدواج کرد . این زوج تاکنون فرزندی ندارند.

همچنین مدتی پیش خبر ازدواج او با اندیشه فولادوند در سایتها منتشر شده بود که در همان زمان تکذیب گردید و شایعه ای بیش نبود.

اینستاگرام محسن تنابنده : instagram/Mohsen.tanabandeh

محسن تنابنده و همسرش

عکس محسن تنابنده با همسرش روشنک گلپا

گقتگو با محسن تنابنده

چگونگی ورود به دنیای بازیگری

 قبل از اینکه دانشجوی رشته بازیگری بشوم ، بهترین بازیگر جشنواره دانشجویی شدم. از کودکی که در آمفی‌ تئاتر پیکان‌ شهر نقش کرم‌ دندان را بازی می‌کردم تا امروز که کمی در دنیای بازیگری مطرح شده‌ام ، حال و هوایم عوض نشده است. همیشه به فکر تحقیق و پژوهش و بازی کردن و کودکی کردن هستم.

خیلی منطق و فلسفه و مسائل اینچنینی برایم جدی نبوده است. همیشه دوست داشته‌ام بازی بازی کنم و خوش بگذرانم. اما در طول این سال‌ها یکی دو نفر تاثیرات زیادی بر من داشته‌اند؛ مهمترین آنها حامد محمد‌طاهری است. به اعتقاد من او در مقایسه با تمام کسانی که من می‌شناسم تصورات عمیق‌تری نسبت به بازیگری دارد.

بخشی از تجربه‌های ما در یک گروه تئاتری به سرپرستی او، تجربه‌های موفقی نبود اما ما باهم در مورد شکل و شیوه‌های مختلف بازیگری بسیار زیاد با هم کار کردیم و او تاثیرات عمیقی در من گذاشت. بعد از او علیرضا نادری در مورد نگاه به قصه و طراحی یک قصه خوب، پرداخت یک شخصیت‌ و حتی معنی هرکدام از این موارد، تاثیر زیادی بر من گذاشت، هر چند که هنوز هم خودم را فرزند خلفی برای علیرضا نادری نمی‌دانم. چون من به متن به عنوان یک بازیگر نگاه می‌کنم و هنوز نگاه مستقلی به فیلمنامه و شکل‌ دادن به آن ندارم.

بیوگرافی محسن تنابندهنقی پایتخت

محسن تنابنده بازیگر نقش نقی معمولی در سریال پایتخت

محسن تنابنده

عکسهای محسن تنانبده

محسن تنابنده ,بیوگرافی محسن تنابنده

فیلم های سینمایی محسن تنابنده

فراری ۱۳۹۴
گینس ۱۳۹۳
ایران برگر ۱۳۹۳
لامپ ۱۰۰ ۱۳۹۲
محمد رسول‌الله 1388-94

ندارها ۱۳۸۸
سنگ اول ۱۳۸۸
سن پترزبورگ ۱۳۸۸
هفت دقیقه تا پاییز ۱۳۸۸
استشهادی برای خدا۱۳۸۶

زمانی برای دوست داشتن ۱۳۸۶
هندوانه شب یلدا (تله فیلم) ۱۳۸۶
اگه می‌تونی منو بگیر ۱۳۸۵

به خاطر سوگند ۱۳۸۵
آفساید ۱۳۸۴
چند کیلو خرما برای مراسم تدفین ۱۳۸۴
چند می‌گیری گریه کنی ۱۳۸۴
دانه‌های ریز برف ۱۳۸۲
کنار رودخانه ۱۳۸۲


سریالهای محسن تنابنده

پایتخت 5 – 1396
علی البدل ۱۳۹۵
پایتخت ۴ ۱۳۹۴
سرزمین کهن ۱۳۹۲

پایتخت ۳ ۱۳۹۲–۱۳۹۳
پایتخت ۲ ۱۳۹۱–۱۳۹۲
پایتخت ۱۳۸۹–۱۳۹۰
چک برگشتی ۱۳۹۰–۱۳۹۱

چاردیواری ۱۳۸۸–۱۳۸۹
مأمور بدرقه ۱۳۸۷
پیامک از دیار باقی ۱۳۸۶–۱۳۸۷

سریال شاهگوش و سریال ابله ( شبکه نمایش خانگی)


 

محسن تنابنده ,بیوگرافی محسن تنابنده

جوایز و افتخارات

۱۳۹۵ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر فراری  | برنده
۱۳۹۳ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر ایران برگر |  نامزدشده
۱۳۸۹ دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر ندارها | برنده

۱۳۸۹ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر ندارها | نامزدشده
۱۳۸۸ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر سنگ اول و هفت دقیقه تا پائیز | برنده
۱۳۸۶ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر استشهادی برای خدا | برنده

برنده تندیس بهترین بازیگر مرد برای بازی در فیلم فراری از جشنواره بین‌المللی فیلم شهر (بخش بین الملل)

برنده تندیس بهترین فیلمنامه برای فیلمنامه مجموعه تلوزیونی پایتخت ۳ از پانزدهمین جشن جشن دنیای تصویر (جشن حافظ) در سال ۱۳۹۴

برنده تندیس بهترین بازیگر تلویزیونی برای بازی در مجموعه شاهگوش از چهاردهمین جشن جشن دنیای تصویر (جشن حافظ) در سال ۱۳۹۳

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی حمیدرضا پگاه و همسرش

حمیدرضا پگاه

بیوگرافی و زندگینامه

حمیدرضا پگاه بازیگر سینما و تلویزیون متولد 11 تیر 1350 در تهران می باشد و 46 سال سن دارد.

وی 3 خواهر و یک برادر دارد و خودش دومین فرزند خانواده می باشد. او با نغمه نادری ازدواج کرده است.

پگاه فعالیت بازیگری و هنری خود را از سال 1372 با حضور در مجموعه ضلع ششم ساخته مسعود فروتن در تلویزیون و در سال 81 با فیلم این زن حرف نمی زند در سینما آغاز نمود.

او با حضور در مجموعه تفنگ سر پر که سال 80 پخش شد توانست به خوبی دیده شود .


ازدواج و همسرش

حمیدرضا پگاه متاهل است و ازدواج کرده است . همسر او نغمه نادری نام دارد که از کارگردانان تئاتر می باشد. . وی یک فرزند دختر هم به نام حنا دارد.

وی هیچ صفحه ای در شبکه های اجتماعی از جمله اینستاگرام ندارد.

حمیدرضا پگاه و همسرش

گفت و گو با حمیدرضا پگاه

آقای پگاه از کارهای تازه تان چه خبر؟

در حال حاضر که مشغول به کار جدیدی نیستم. ولی سال گذشته درمینی سریال ” زاویه هفتم” بازی کردم این سریال یک کار پلیسی است که روایت متفاوت از چند زاویه را نشان می دهد

و من به خاطر شکل متفاوتش دوست داشتم آن را تجربه کنم ولی متاسفانه هنوز پخش نشده است.

بیوگرافی حمیدرضا پگاه

به نظر شما دستمزد بازیگران منصفانه است؟

اگر بخواهیم دستمزدمان را با کشورهای دیگر که سینمای حرفه ای دارند مقایسه کنیم باید بگویم دستمزد ما خیلی پایین است.

ولی من درحد خودم دستمزدم را منصفانه می دانم.

می گویند عده ای از بازیگران دستمزدهای کلان می گیرند آیا این قضیه صحت دارد؟

بنده چون اطلاع دقیقی ندارم نمیتوانم اظهار نظر بکنم. ولی اگر کسانی که به این بازیگران دستمزدهای کلان می دهند حتما پتاتسیلی در آن بازیگر دیده اند.

در واقع هیچ بازیگری که به زور نمیتواند دستمزد بگیرد .

دوست داشتید در هالیوود بازی می کردید؟

واقعیت این است که به لحاظ شرایط حرفه ای دوست داشتم چون در هالیوود شرایط بسیار حرفه ای است همه شرایط از قبل محیا می شود تا بهترین اتفاق ممکن بیفتد؛

همه چیز از قبل پیش بینی و برنامه ریزی می شود ، غیر از وجه هنری، وجه صنعتی برایشان خیلی اهمیت دارد.

این ها چیزهایی است که سینمای ما در آن ضعف دارد.

ولی به لحاظ بازیگری، ایده آل من این است که به زبان خودم صحبت کنم و فیلم ایرانی بازی کنم و برایم جذاب تر است.

چقدر به سالمندان هم صنف خود سر می زنید؟

بنده ارتباط خیلی نزدیک با همکاران خود ندارم ولی جویای احوالشان هستم و همیشه برایشان آرزوی سلامتی می کنم و اگر کاری هم از دستم بربیاید برایشان انجام می دهم.

حمیدرضا پگاه ,عکس حمیدرضا پگاه ,بیوگرافی حمیدرضا پگاه

حمیدرضا پگاه در خانواده چگونه فردی است؟

من خیلی عادت ندارم خودم را به لحاظ شخصیتی قضاوت کنم دیگران باید راجب من نظر بدهند.

ولی خیلی خانواده ام را دوست دارم و تمام تلاشم را میکنم که حال بهتری داشته باشیم.

من روی یک سری اصول جدی هستم ولی این به این معنا نیست که اصلا شوخی و خنده نمیکنم اتفاقا شوخی کردن را هم خیلی دوست دارم.

به کارگردانی هم فکر می کنید؟

بله همیشه گوشه ذهنم بوده است و خیلی دوست دارم تجربه کنم.

اگر یک میلیارد پول داشتید با آن چه می کردید؟

نیازهای مادی و معنوی ،مشکلاتی که در زندگی و کارم دارم را برطرف می کردم.

سعی میکردم با فکر و تدبیر در کار خودم هم سرمایه گذاری کنم.

آخرین کتابی که خواندید؟

همسر حمیدرضا پگاه

در حال حاضر مشغول خواندن کتاب ” یوسف آباد؛ خیابان سی و سوم” نوشته سینا دادخواه هستم.

بدترین فیلمی که دیده اید؟

اجازه بدهید نگویم

آروزی شما چیست؟

اول از همه سلامتی، پیشنهاد کار خوب ، بازی خوب ، نقش خوب، که این روزها به شدت بیکاری زیاد شده است و امیدوارم هرچه زودتر این شرایط تغییر کند.

عزت الله انتظامی : پیر سینما /محمدعلی کشاورز : برایشان آرزوی سلامتی دارم / تهمینه میلانی : قصه گوی زنان / اکبر عبدی : هزار چهره / مهران مدیری : طناز

حمیدرضا پگاه

فیلم های سینمایی حمیدرضا پگاه

این زن حرف نمی‌زند (احمد امینی، ۱۳۸۱)
عاشق مترسک (مهدی نوربخش، ۱۳۸۲)
چند تار مو (ایرج کریمی، ۱۳۸۲)

مواجهه (سعید ابراهیمی‌فر، ۱۳۸۳)
شبانه (امید بنکدار و کیوان علیمحمدی، ۱۳۸۳)
صحنه جرم، ورود ممنوع! (ابراهیم شیبانی، ۱۳۸۴)

پرونده هاوانا (علیرضا رئیسیان، ۱۳۸۴)
شبانه‌روز (امید بنکدار و کیوان علیمحمدی، ۱۳۸۷)
برخورد خیلی نزدیک (اسماعیل میهن‌دوست، ۱۳۸۷)
قلاده‌های طلا (ابوالقاسم طالبی، ۱۳۹۰)

یکی می خواد باهات حرف بزنه( منوچهر هادی، ۱۳۹۰)
فرزند خوانده (وحید نیکخواه آزاد، ۱۳۹۰)
شهری که نمی‌خوابد(حسن اخوندپور، ۱۳۹۰)
ستاره(سید روح‌الله حجازی، ۱۳۹۱)

ساعت یک نیمه شب (شاهین باباپور، ۱۳۹۱)
رقص پا(مزدک میرعابدینی،1395)
عاشقانه(منوچهر هادی،1395)
گیلدا (کیوان علیمحمدی و امید بنکدار،1395)

بیوگرافی حمیدرضا پگاه

سریال های حمیدرضا پگاه

فیلمهای حمیدرضا پگاه

سریالهای حمیدرضا پگاه

ضلع ششم (مسعود فروتن، ۱۳۷۲)
به سوی زندگی (مسعود فروتن، ۱۳۷۴)
شن‌های کف رودخانه (یوسف سیدمهدوی، ۱۳۷۶)
تفنگ سرپر (امرالله احمدجو، ۱۳۸۰)

شبی از شب‌ها (رضا کریمی، ۱۳۸۱)
با من بمان (حمید لبخنده، ۱۳۸۱)
آخرین گناه (حسین سهیلی‌زاده، ۱۳۸۵)
تا رهایی (حسین تبریزی، ۱۳۸۸)

یک روز قبل (صادق کرمیار، ۱۳۸۹)
پیدا و پنهان (چراغ هارا خاموش می‌کنم) (شهرام شاه حسینی، ۱۳۹۰۰)
حیرانی(کیوان علیمحمدی و امید بنکدار، ۱۳۹۰)
نیلی تراز مهتاب (محسن یوسفی، ۱۳۹۲)

آوای باران (حسین سهیلی زاده، ۱۳۹۲)
زاویه هفتم (محمود معظمی، ۱۳۹۳)

فیلم های تلویزیونی حمیدرضا پگاه

پیش‌پرده (رضا حامدی‌خواه، ۱۳۸۲)
چکمه های استاین (بیژن صمصامی و رضا حامدی،1382)
ازشنبه تا پنج‌شنبه (حجت قاسم‌زاده اصل، ۱۳۸۴)

جای او دیگر خالی نیست(مهرداد خوشبخت، ۱۳۸۴)
همیشه مادر (شاهد احمدلو، ۱۳۸۵)
زائر (مسعود آب‌پرور، ۱۳۸۶)

نامادری (اصغر نعیمی، ۱۳۸۶)
گامی در تاریکی (آرش معیریان، ۱۳۸۶)
زهر و پادزهر (آرش معیریان، ۱۳۸۶)

این پرونده مختومه نیست (مهرداد خوشبخت، ۱۳۸۶)
بدل(مسعود اب پرور، ۱۳۸۷)
نیرنگ (مهرداد خوشبخت، ۱۳۸۷)

مرد زیبا (بهمن زرین پور، ۱۳۸۷)
انتقال (علیرضا بذرافشان، ۱۳۸۷)
من و شیطان (علیرضا طالب‌زاده، ۱۳۸۷)
عملیات پایتخت (محمدرضا آهنج، ۱۳۸۸)

حباب (بیژن شکرریز، ۱۳۸۸)
مهر بی‌پایان (محسن منشی‌زاده، ۱۳۸۸)
سایه‌های بلند گناه (شهرام شاه‌حسینی، ۱۳۸۸)

مادرانه (محمدعلی سعیدی، ۱۳۸۸)
بدل (مسعود آبپرور، ۱۳۸۸)
هشت (محمد رسولی، ۱۳۸۸

دو روز در جاده (شاهین باباپور، ۱۳۸۹)
دو راهی (شاهین باباپور، ۱۳۹۰)
حرفه‌ای (فلورا سام، ۱۳۹۰)
ساعت صفر(محمد آهنگرانی، ۱۳۹۳)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی حمید صفت و همسرش

حمید صفت

حمید صفت خواننده رپ ایرانی متولد 18 مرداد ماه سال 1372 می باشد و فقط 24 سال سن دارد ! .

شروع و علاقه به خوانندگی

حمید امیری صفت از دوران راهنمایی به همراه دوستش علی رهرو شروع به ساخت موزیک هایی با سبک رپ کردند .  و در ابتدای کار از کسایی مثل امینم و 50 سنت الگو گرفتن و اولین آهنگ خود به اسم “خیابونی ها” را منتشر کردند , اما بعد از مدتی علی به سمت مد و لباس رفت اما حمید صفت همچنان موسیقی را ادامه داد و در مدت کوتاهی توانست طرفداران بسیاری را به دست آورد.

او با انتشار آهنگ ببخش که آن را دو نفره با امیرعباس گلاب منتشر کرده بودند توانست به خوبی شنیده و شناخته شود.

ازدواج و همسر

حمید صفت فعلا مجرد است و ازدواج نکرده است و به گفته ی خودش خیلی دوست دارد که این کار را انجام دهد و بچه دار شود.

اینستاگرام حمید صفت : instagram / Hamde__sefat

حمید صفت کیست

حمید صفت در کنار سیامک انصاری

حمید صفت درباره خروجش از ایران می‌گوید: “اگر بهش فشار بیارن و مجبور شود از ایران می‌رود، اعتقاد دارد اگر رپ مجوز کنسرت بگیرید پاپ‌خوان‌ها تعطیل می‌شوند، درباره مدل ریشش می‌گوید با برنامه بود و الان تو جامعه مد شده است.”

بیوگرافی حمید صفت

عکسهای حمید صفت

انجام قتل : در روز شنبه 28 مرداد ماه 96 ناگهان خبری منتشر گردید که حمید صفت نا پدری اش را به دلیل اختلافات خانوادگی به قتل رسانده است که ابتدا همگی فکر می کردند که شایعه ای بیش تیست اما ساعاتی نگذشت که خودش نسبت به انجام این عمل اعتراف نمود و بازداشت شد.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی احمد ایراندوست و همسرش

احمد ایراندوست

بیوگرافی و زندگینامه

احمد ایراندوست بازیگر و خواننده ایرانی متولد خرداد ماه سال 1349 می باشد و 47 سال سن دارد . وی اصالتا آبادانی است و در همان جا به دنیا امده است.قد او حدود 2 متر و 10 سانتی متر می باشد.

وی پسر شهاب ایراندوست که از قهرمانان کشتی هم دوره تختی بوده است می باشد.

به گفته ی خودش او در یک دوره 13 ساله در خارج از کشور محافظ و بادیگارد چهره ها و بازیگران سرشناس هالیوودی از جمله جنیفر لوپز , نیکلاس کیج، ماریا کری و ویتنی هوستون بوده است و برای هر ساعت 100دلار و بیشتر دستمزد دریافت می کرده است.

شروع بازیگری

وی بعد از بازگشت از خارج کشور در سریال شب های برره مهران مدیری به عنوان بازیگر نقش غول برره حضور یافت و از همان جا توانست به خوبی دیده شود و شناخته شود.

ازدواج و همسر و فرزند

احمد ایراندوست متاهل می باشد و چندین سال است که ازدواج کرده است و یک فرزند دختر هم نیز دارد

وی در یک مصاحبه گفته که پس از ازدواج با همسرش که که خواهر دو شهید بوده به این نتیجه رسیده که زندگی در آمریکا با روحیات و عقایدش سازگار نیست و به ایران بازگشته است .

اینستاگرام : instagram / ahmadirandoost1350

احمد ایراندوست و همسرش و دخترش

عکس احمد ایراندوست با همسر و دخترش

همسر احمد ایراندوست

احمد ایراندوست و همسرش در کنار کامران تفتی

بیوگرافی احمد ایراندوست

خوانندگی و موسیقی

وی علاوه بر بازیگری خوانندگی هم می کند و تا کنون چند ترک منتشر کرده است . خود او گفته است که ابی خواننده لس آنجلسی گفته است صدای او خیلی شبیه صدای دوران جوانی او بوده است.

عکسهای احمد ایراندوست

احمد ایراندوست و سحر قریشی

تولد احمد ایراندوست

فیلمها و سریالها

شب‌های برره در نقش غول برره
مختارنامه در نقش هارون نعل‌بند
اخراجی‌ها ۲ در نقش فرمانده اردوگاه اسرای ایرانی
فیلم جاسم به جبهه می‌رود در نقش افسر عراقی
مجموعه تلویزیونی مسافران

مجموعه تلویزیونی در چشم باد
فیلم دیدار
فیلم «آن» (ANN) در بالیوود
فیلم «دلدار» در بالیوود
طنز خنده بازار

فیلم سینمایی بیداری رؤیاها
فیلم پا تو کفشم نکن
فیلم ۵۰ کیلو آلبالو

ahmadirandoost

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی نصرالله رادش و همسرش

نصرالله رادش

نصرالله رادش بازیگر سینما و تلویزیون ایران متولد 12 آذر 1345 می باشد و 51 سال سن دارد, او اصالتا اهل بهبهان خوزستان است.

شروع بازیگری : رادش فعالیت هنری خود را از سال 1371 با بازی در مجموعه پنچری ساخته هرمز هدایت آغاز نمود.

او با حضور در مجموعه ساعت خوش به کارگردانی مهران مدیری توانست به خوبی شناخته شود و بعد از آن در اکثر کارهای مدیری حضور یافت.

ازدواج ها , همسر سابق و همسر جدید و زندگی شخصی

نصرالله رادش در گذشته‌ای نه‌چندان دور مدتی در بیمارستان بستری بود و در طول مدت درمان همسر سابقش در همان موقع درخواست طلاق خود را داده بود و به همین دلیل از او جدا شد.

بعد از آن مدت نصرالله رادش در سال 96 مجدد ازدواج نمود و عکسی از خود و همسر جدیدش منتشر کرد.

نصرالله رادش و همسرش

نصرالله رادش و همسرش

نصرالله رادش و پسرش

وی یک فرزند پسر به نام پرهام دارد که حاصل ازدواج اول او می باشد.

نصرالله رادش و مادرش

نصرالله رادش و مادرش


گفت و گو با نصرالله رادش 

 یک شروع توفانی با ساعت خوش و بعد افولی طولانی، چرا؟

نمی‌دانم. یکسری از مسائل به خودم بستگی داشت. شاید اشتباهات خودم باعث کم‌کاری‌ام شد. یک مقدارش هم بازمی‌گردد به اشتغال اصلی‌ام در شغلی غیر از بازیگری برای این‌که امنیت مالی داشته باشم. احساس می‌کردم در این صورت خیال راحت‌تری خواهم داشت. دلیل دیگرش هم شاید به مدل خودم مربوط می‌شود. فکر می‌کردم بازیگری دیگر برایم جذابیتی ندارد، اما حالا می‌بینم هنوز هم ممکن است اتفاقاتی در این عرصه بیفتد که برایم جذاب باشد. تلاشم بر این است که کم‌کاری گذشته‌ام را جبران کنم.

در زمان پخش مجموعه ساعت خوش و آن اقبال بی‌نظیر، پیش‌بینی می‌شد که شما یکی از بازیگران پرکار و مطرح سینما و بخصوص تلویزیون در سال‌های آتی باشید. در نهایت اما پیش‌بینی‌ها و گمانه‌زنی‌ها درست از آب درنیامد.

باور کنید خودم هم دلیلش را نمی‌دانم. فکر می‌کنم چیزهایی در این جهان وجود دارد که ما از درک آن عاجز هستیم. خیلی نمی‌خواهم فلسفی صحبت کنم، اما گاهی اتفاقاتی می‌افتد که خود انسان در آن چندان نقشی ندارد. شاید زندگی می‌خواست این درس را به من بدهد که هر چیزی راحت به دست نمی‌آید. قبلا فکر می‌کردم خیلی چیزها را می‌شود راحت و بی‌دردسر به دست آورد. 16 سال پیش که سریال روزگار جوانی را کار می‌کردیم،

کیهان ملکی به من می‌گفت که سینما را مطمئن نیستم اما از این بعد در تلویزیون آنچنان سرت شلوغ خواهد شد که فرصت فراغت نخواهی داشت، اما این اتفاق نیفتاد. نمی‌توانم بگویم آدم بدی هستم یا اذیت می‌کنم؛ شاید مدلم طوری است که کارگردانان ترجیح می‌دهند کمتر با من کار کنند، با آن‌که ظاهرا همه مرا دوست دارند. همه می‌گویند فلانی بچه خوبی است. معمولا می‌گویند هر بازیگری که خوش‌اخلاق است، پرکار هم می‌شود، اما نمی‌دانم چرا این اتفاق برای من نیفتاده است!

بیوگرافی نصرالله رادش

شاید انتخاب‌های خوبی نداشته‌اید. اتفاقا پس از روزگار جوانی در چند اثر اجتماعی دیگر هم بازی کردید، اما هیچ‌کدام نگرفت.

وقتی روزگار جوانی را کار کردم، هم خودم و هم اطرافیانم انتظار داشتیم که پیشنهادهای جدید از راه برسد و پرکار شوم، اما اتفاقا یک مدت طولانی پس از این سریال بیکار ماندم و پیشنهادی نشد. دوباره که سر کار رفتم، عده‌ای به‌به و چه‌چه کردند و منتقدانی هم بودند که ایراد گرفتند چرا تیپ بازی می‌کنی و به سمت نقش‌های رئال نمی‌روی؟ اما من که در روزگار جوانی تیپ‌سازی نکرده بودم، پس چرا بعد از آن ‌هم بیکار ماندم؟ در نهایت حرف زدن درباره این مساله، شخم زدن دوباره است و حالم را خراب می‌کند.

پس من فقط یک سوال دیگر در این باره‌ می‌پرسم و می‌روم سراغ موضوعات دیگر.

(می‌خندد) نه، اگر بتوانم برای این سوال‌ها جوابی پیدا کنم که خیلی خوب است. باید از گذشته‌ها درس بگیرم.

 پس از ساعت خوش باید فیلمنامه‌های زیادی برای بازی به دستتان رسیده باشد، این‌طور نیست؟

بعد از ساعت خوش؟! چه بگویم آخر؟ خیلی دوست ندارم در موردش صحبت کنم.

 بسیاری از دوستان و همبازی‌هایتان در ساعت خوش بعدها راه کارگردانی را در پیش گرفتند. فیلمسازی حوزه مورد علاقه شما نبود؟

من بازیگردانی را خیلی دوست دارم، اما یک مدلی بودم که نمی‌دانم اسمش را بگذارم تنبلی یا نداشتن روابط عمومی خوب. آن اوایل خیال می‌کردم اگر بازیگری خوب باشد همین کافی است و خودشان می‌آیند دنبالش، اما این‌طور نبود. بازیگر خودش باید دنبال نقش برود، اما من زیر بار این قاعده نمی‌رفتم. شاید یکی از دلایل کم‌کاری‌ام هم همین است. بلد نیستم با ارتباطات برای خودم کار بتراشم. اصولا انسان سمجی نیستم.

نصراله رادش

 اگر بازیگردانی را دوست داشتید پس چرا جدی‌اش نگرفتید؟

ببینید، علت اصلی کم‌کاری من پوست کلفت نبودن و احساسی بودن و زود رها کردن بود. حتی اگر بعضی مسائل را نخواهیم به مسائل ماورایی ارتباط دهیم، شکننده بودن خودم را عامل اصلی دوری‌ام از بازیگری می‌دانم. انسان باید در هر کاری حتی بازیگری، پوست‌کلفت باشد. نباید راحت کوتاه بیاید و دنبال کار خودش برود.

شما هم بازیگر نقش‌های طنز بوده‌اید و هم جدی؛ کدام را بیشتر ترجیح می‌دهید؟

من کمدی را خیلی دوست دارم. با این حال معتقدم انسان‌ها معمولا چندان شناختی از توانایی‌هایشان ندارند و گاهی استعدادهایی در یک انسان کشف می‌شود و بروز می‌کند که اصلا قابل باور نیست. یکی از بازیگران مطرح این روزها که شاید جزو چهار هنرپیشه اول ایران قرار بگیرد، همکلاسی من بوده است.

نه من و نه هیچ‌یک از دوستانم تصور نمی‌کردیم که این آدم به چنین جایگاهی برسد. بعید می‌دانم خودش هم دارای چنین تصوری بوده باشد. حالا با توجه به شناختی که من از خودم دارم به نظرم هنوز هم ممکن است اتفاقات بزرگ و خوبی در عرصه طنز و کمدی برایم بیفتد و امیدوارم که این‌گونه هم بشود.

روزی یک کارگردان از من پرسید که چرا کمدی کار می‌کنی؟ در نگاهت یک غم نهفته است و این نگاه اصلا به درد کار کمدی نمی‌خورد. من جواب دادم که‌ ای بابا، من با این بینی‌ام چگونه کار جدی بازی کنم؟! او گفت بینی‌ات چه ربطی به این موضوع دارد و این حرف‌ها از تو بعید است.

به همین خاطر هم نمی‌توانم با اطمینان بگویم قادر هستم یا نیستم که نقش‌های جدی را بازی کنم. به نظرم باید در کار انجام شده قرار گرفت. اگر فرصتی برای بازی در نقش‌های جدی پیش آمد امتحان می‌کنم؛ اگر از عهده‌اش برآمدم که چه بهتر و گرنه عذرخواهی می‌کنم.

با این حال نقش جدی هم نباید چیز پرت و پلایی باشد. مثلا شاید جالب نباشد که من نقش خلبان را بازی کنم. با این حال فکر می‌کنم از عهده اغلب نقش‌های جدی بربیایم. از طرف دیگر، در کارهای هنری ما خلاقیت چندانی دیده نمی‌شود. آدمیزاد با خلاقیت می‌تواند زنده بماند و جوانه بزند. در کار خودمان چیزی خلق نمی‌کنیم؛ ای کاش کشفی می‌کردیم، صدای جدیدی می‌آمد، نگاه جدیدی بود. من عاشق این مدل کار کردن هستم.

 در کارهای طنزتان هم بیشتر شاهد نوعی تیپ‌سازی از شما هستیم.

من تیپ را دوست دارم، اما عاشق سینمای فانتزی هستم. مثلا برای تیپ‌هایی که جانی دپ بازی می‌کند، غش می‌کنم!

 همکاری شما با مهران مدیری در تلویزیون منقطع و با فاصله بوده است؛ ابتدا ساعت خوش، سال‌ها بعد باغ مظفر و حالا در حاشیه. دلیل این همکاری‌های غیرمداوم و منفصل؟

پاسخ ساده پرسش شما این است که مدیری باید دوست داشته باشد با من کار کند و آن قابلیت را در من ببیند. شاید من هم روزی کارگردانی کنم، اما به برادرم نقشی ندهم. این مساله به خیلی چیزها بستگی دارد. مثلا ببینید فلان بازیگر هالیوود افسرده می‌شود و دست به خودکشی ناموفق هم می‌زند اما دوباره به سر کارش بازمی‌گردد. حال من هم مانند همه آدم‌ها می‌تواند بد باشد. خب 9 سال پیش یک‌بار هم حال من بد بوده است، اما هنوز خیلی‌ها تا اسمم را می‌شنوند، می‌پرسند که می‌شود با فلانی کار کرد؟ عجیب و غریب است.

این حرف و حدیث‌ها هم در کم‌کاری من بی‌تاثیر نبوده است. اصلا شنیدن همین حرف‌ها هم آدم را داغان می‌کند. باید برایتان پیش بیاید تا متوجه حال من شوید. من معتقدم یکسری از نقش‌ها را بازیگر می‌تواند حتی با حال بد بازی کند و اتفاقا جایزه هم بگیرد. یکسری مسائل با من مانده است و رهایم نمی‌کند. در این 9 سال کلی کار کرده‌ام، همیشه هم خنده روی لبانم بوده، اما هنوز که هنوز است همه فکر می‌کنند که حالم خراب است. به دکتر که مراجعه می‌کنم می‌پرسد حالت خوب است؟ پاسخ می‌دهم نه، سرما خورده‌ام اما او می‌گوید که حال کلی‌ات را می‌گویم. خب اینها خودش حال انسان را خراب می‌کند.

از نقش‌تان در سریال در حاشیه بگویید.

نقش که خیلی پررنگ نشد و به چشم نیامد. قرار بود سریال 90 قسمتی باشد و این نقش هم به مرور پخته شود. به نظرم نقش پیچیده‌ای نیست. چنین نقش‌هایی را دوست دارم، با این حال خیلی از مسائل در ریتم کار خلل وارد می‌کند و یک بازیگر باید خودش را با کلیت کار هماهنگ کند و همین موضوع باعث می‌شود که گاهی خودت را هم تکرار کنی. من به ریتم کار بیشتر فکر می‌کنم تا نقش خودم. سعی هم می‌کنم که تکرار نشوم. همیشه هم دوست دارم که متفاوت بازی می‌کنم و به گمانم توانایی‌اش را هم دارم. احساس می‌کنم تماشاگر هم از کارم در سریال در حاشیه راضی است.

به نقش‌های منفی علاقه ندارید؟ دوست ندارید تجربه‌اش کنید؟

یک زمانی که خشم‌های درونی‌ام زیاد بود، چرا. حتی تا مدت‌ها دوست داشتم نقش قاتل را هم بازی کنم، اما حالا که به لطف خدا آرامش درونی‌ام زیاد شده این حس و تمایل هم کمتر شده است. یعنی حضور آن آدم‌ها در درونم کمرنگ شده است. اینها شاید به دلیل بالا رفتن سنم هم باشد. در هر حال به نقش‌های منفی علاقه کمتری دارم.

شما نقش یک داروفروش را در سریال در حاشیه بازی می‌کردید که حتی این اواخر کار قصد داشت دارو هم بسازد. نگران نبودید از واکنش‌های احتمالی مثلا داروفروشان یا داروسازان؟

نه، فقط دوست دارم یک چیزی بگویم. اگر شوخی کنیم، اما مسخره نکنیم جامعه هم رشد می‌کند. یک انسان هم تا متوجه عیوبش نشود و آنها را نبیند که نمی‌تواند در رفع و رجوعش بکوشد. من باید خشم را ببینم و احساس کنم تا از خدا بخواهم که آن را در من برطرف کند. جامعه هم باید نواقصش را ببیند تا بتواند برطرفش کند. هنر هم کارش همین است. اصلا ای کاش یکی پیدا شود و یک سریال طنز در مورد خود هنرمندان بسازد؛ هنرمندانی که از مسیر رسالت خود و انسانیت خارج شده‌اند.

به نظرم خیلی جای کار دارد. یک سریال 60 قسمتی خیلی خوب می‌شود. اصلا یکسری از تهیه‌کننده‌ها به بازیگر به چشم یک تیرآهن نگاه می‌کنند. خب همین می‌تواند سوژه یک اثر طنز شود. البته امیدوارم که صنف آهن‌فروش‌ها به این موضوع اعتراض نکنند (می‌خندد).

اگر هنرمندان با خودشان شوخی کنند خیلی از مشکلات مانند روابط ناسالم و غیرانسانی پشت پرده و معضلاتی همچون خرید و فروش نقش حل می‌شود. در عین حال که یک اثر طنز هم تولید شده و در نهایت شاهد اعتراضات کمتری در آینده خواهیم بود، چراکه مردم می‌بینند هنرمندان در وهله اول با خودشان هم شوخی می‌کنند‌.

بیماری نصرالله رادش

فیلم های سینمایی نصرالله رادش 

1378 شیرهای جوان
1384 سرتو بدزد رفیق
1387 نظام از راست
1390 خنده در باران


سریالهای نصرالله رادش 

1371 پنچری
1372 پرواز 57
1374 سال خوش مهران مدیری
1377 روزگار جوانی (سری اول)

1378 روزگار جوانی (سری دوم)
1380 زیر آسمان شهر
1383 او مثبت +o
1385 باغ مظفر

1387 مرد هزارچهره
1388 دفتر مشق کریم
1388 مسافران
1391 مهمانان ویژه سیدجواد رضویان شبکه تهران

1394-١٣٩٣ در حاشیه مهران مدیری شبکه 3
گنج مظفر
شوخی کردم
عطسه

عکسهای نصرالله رادش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی نیما کرمی و همسرش

نیما کرمی

بیوگرافی و زندگینامه

نیما کرمی مجری صدا و سیما متولد خرداد ماه سال 1356 در تهران است و 40 سال سن دارد .

تحصیلات : وی فارغ التحصیل رشته مهندسی عمران در مقطع لیسانس از دانشگاه آزاد است .

وی با اجرای برنامه های تلویزیونی از جمله برنامه صبحی دیگر که از شبکه اموزش پخش میگردد به شهرت رسید . وی در این برنامه به همراه همسرش زینب زارع به صورت مشترک به اجرا می پردازند.

ازدواج و همسرش

نیما کرمی چند سالی است که ازدواج کرده است . همسر او زینب زارع نام دارد که او هم از مجریان تلویزیون است که علاوه بر اجرا در زمینه طراحی مانتو را هم شروع کرده و نام برند مانتوهای طراحی شده خود را نیز میس سان (بانوی خورشید) گذاشته است. این زوج هنرمند دارای یک فرزند دختر به نام نیلی می باشند.


وی با احسان کرمی که او هم از مجریان سیما است هیچ نسبتی ندارد و یک تشابه فامیلی می باشد.

اینستاگرام نیما کرمی : instagram / Karaminima

همسر نیما کرمی

عکس نیما کرمی و همسرش زینب زارع

پدر نیما کرمی

نیما کرمی و پدرش و دخترش و عمویش

نیما کرمی و دخترش و همسرش

عکس همسر و دختر نیما کرمی


گفتگو با نیما کرمی و زینب زارع

وقتی پنج ساله بودم برای اولین‌بار جلوی میکروفن رفتم

نیما کرمی: پدر من از گوینده‌ها و تهیه‌کنندگان قدیمی رادیوست و من هم همیشه این شغل را دوست داشتم. اولین‌بار که جلوی میکروفن قرار گرفتم فقط پنج سال داشتم. خوب به یاد دارم قرار بود تیزری رادیویی درباره واکسیناسیون بسازند و نیاز به صدایی کودکانه داشتند و این اولین باری بود که صدایم ضبط و در رادیو پخش شد. در دوران دبیرستان برنامه‌های صبحگاهی را اجرا می‌کردم؛ تا اینکه فرصتی برایم پیش آمد تا بازیگری را تجربه کنم و در سریالی برای مرکز اصفهان بازی کردم.

بعد از آن دوباره به سمت اجرا رفتم تا اینکه در سال ۷۴ به تهران آمدیم و من گویندگی برای واحد دوبلاژ شبکه پنج را شروع کردم. بچه‌های رادیو صدای مرا در این برنامه‌ها که مستند بود شنیدند و از آنجا که صدایم خیلی شبیه به پدرم بود، صدای مرا با ایشان اشتباه گرفتند و به پدرم گفتند که چقدر فلان برنامه جالب بود و پدرم هم گفته بود: «گوینده آن برنامه‌ها نیما بود نه من.» به این ترتیب دوستان رادیویی هم از پدرم خواستند تا مرا به رادیو معرفی کند. خلاصه من به رادیو رفتم و پس از آن هم اجراهای تلویزیونی‌ام شروع شد.

زینب : در دوران دانشجویی معمولا همه دوست دارند به استقلال مالی برسند و این موضوع هیچ ربطی به این ندارد که شما خانواده‌ای متمول یا بی‌پول داشته باشید. در‌واقع این یک جور اشتیاق دوران جوانی است. سال ۸۲ من دانشجوی تئاتر بودم و یکی از دوستانم به من گفت که برای گروه نیمرخ تست اجرا می‌گیرند.

استودیوی این برنامه نزدیک دانشگاه ما بود، برنامه مربوط به نوجوانان و مجری برنامه هم مژده لواسانی بود. برای این برنامه مجری دوم می‌خواستند و اجرای من مورد قبول‌شان واقع شد که پس از آن به رادیو رفتم و کار اجرا را ادامه دادم تا به امروز.

بازیگری را دوست داریم

نیما : در این سال‌ها جسته و گریخته کار بازیگری را ادامه دادم. در چند تئاتر حرفه‌ای و یک تله‌فیلم بازی کردم. در مورد تئاتر که باید بگویم برایم خیلی لذت‌بخش است و درواقع کاری دلی محسوب می‌شود اما در مورد سینما و تلویزیون به دنبال یک موقعیت بسیار خوب هستم. برای من که موقعیتم در حیطه اجرا تثبیت شده چندان مناسب نیست که در زمینه‌ای دیگر و در کاری ضعیف ظاهر شوم. دوست دارم اگر قرار است در فیلم یا سریالی بازی کنم، آنقدر خوب باشد که دیده شود و از اینکه در حیطه‌ای دیگر کار می‌کنم لذت ببرم و یک کار موفق باشد؛ نه اینکه صرفا حضور داشته باشم.

زینب : من کارگردانی تئاتر خوانده‌‌ام، در دانشکده هم بازی ‌کرده‌ام اما خب، خیلی سال است از این فضا دور شده‌ام. شاید اگر در همان حال و هوا می‌ماندم می‌توانستم بازی کنم. بازیگری هم مانند خلق کردن است و شما خالق نقش‌تان هستید. انسان دوست دارد خالق باشد و اصلا به همین خاطر است که برخی از آدم‌ها به سمت هنر می‌روند چون در این حیطه می‌توانند با خلاقیت خود دست به خلق آثار مختلف بزنند.

در اجراهای‌مان خودمان هستیم و نقش بازی نمی‌کنیم

زینب : اجرا کاری سخت و سنگین است؛ به‌خصوص اگر روی آنتن زنده باشید. من شخصا اجراهای دونفره‌مان را دوست دارم و فکر می‌کنم خوب از آب درمی‌آید چون رابطه‌مان در این اجراها همانی است که در واقعیت هم وجود دارد و دوست نداریم برای مردم نقش بازی کنیم.

ما در این اجراها از فضای همیشگی‌مان دور نمی‌شویم و فقط سعی می‌کنیم کارمان به اصطلاح کادربندی شده باشد چون مردم برنامه‌هایی را می‌پسندند که حواشی بی‌جهت نداشته باشد. خدا را شکر بازخوردی که از مردم گرفته‌ایم خوب است.

نیما : در اجرای دو نفره احترام حرف اول را می‌زند. اگر در این اجراها یک نفر بخواهد دوربین یا میکروفن را مال خودش کند و به اصطلاح بدزدد، توی حرف پارتنر خود بپرد، همکارش را جلوی مردم خراب کند و. . . هم برنامه خراب می‌شود و هم مردم این موضوع را به خوبی درک می‌کنند و از تماشای برنامه لذت نمی‌برند. اگر این اجراها توسط یک زن و شوهر اجرا شود به این نکات باید بسیار بیشتر هم توجه داشت.

منظور من این نیست که نباید بین ما شوخی باشد؛ اتفاقا من و زینب در اجراهای‌مان با هم شوخی هم می‌کنیم اما این شوخی‌ها باید از جنس احترام و ادب باشد نه از جنس تخریب شخصیت؛ یعنی من هرگز زینب، خانواده‌اش، مدل حرف زدنش و. . . را مورد شوخی قرار نمی‌دهم.

تاکید من و زینب این است که جلوی دوربین خودمان باشیم و رابطه‌مان درست همان شکلی باشد که همیشه با هم داریم. بازی و ادا و اطوار خیلی سریع لو می‌رود و مردم می‌فهمند چه کسی خودش است و چه کسی نقش بازی می‌کند. قربان صدقه الکی رفتن زود مشخص می‌شود یا اگر طرف مقابل‌تان را تخریب شخصیت کنید، مشخص می‌شود که عقده‌گشایی دعوای شب قبل را آورده‌اید روی آنتن!

کارگاه خورشید

نیما : ایده اولیه کارگاه مشترک من و همسرم با آینه‌ و شمعدان عروسی‌مان شروع شد. دوستی که فامیل‌مان هم بود آینه و شمعدان عروسی ما را ساخت و کلی طرفدار پیدا کرد و این منجر به قرار کاری بین ما شد. در ابتدا کار با شیشه‌های رنگی را شروع کردیم و نام برندمان را خورشید گذاشتیم. الان اما کارمان تلفیق کاشی و چوب یا فلز و چوب است.

زینب : درواقع ما همان کاری را می‌کنیم که گذشتگان‌مان هم انجام می‌دادند اما در حال حاضر به خاطر کم کردن هزینه‌ها به فوم و‌ ام‌دی‌اف روی آورده‌ایم. ما در کارهای‌مان چرم، کاشی و فلز را با چوب تلفیق می‌کنیم و محصولاتی برای طراحی داخلی منزل و محل کار می‌سازیم. درواقع ما همان راه گذشتگان را ادامه می‌دهیم و البته حس و حال، ذوق و حال خوب‌مان را به کارها تزریق می‌کنیم. جالب اینکه ایده اغلب این کارها از جمع‌های دوستانه به دست می‌آید؛ مثلا دوستان‌مان می‌گویند به فلان وسیله نیاز داریم اما در بازار چیز خوبی پیدا نمی‌شود و همین موضوع انگیزه‌ای می‌شود تا تلاش کنیم آن چیزی را بسازیم که دوستان‌مان نیاز دارند و شبیه‌اش در بازار وجود ندارد.

نیما : از صفر تا صد وسایلی که در کارگاه ما تولید می‌شود، کار دست است و به قول قدیمی‌ها نفس هنرمند به آن خورده است؛ حتی نقاشی‌هایی که روی چوب می‌بینید کار دست یک هنرمند است. این نقاشی‌ها را همسر آقای نیما رئیسی می‌کشد.

«میس سان» برند طراحی مانتوی ما

زینب زارع: خواهر من طراحی پارچه و لباس خوانده است. کار ما فعلا طراحی و دوخت محدود برای آدم‌هایی است که به ما سفارش می‌دهند و لباس‌های خاص دوست دارند. راستش من شخصا لباس‌هایی که دوست دارم را در بازار پیدا نمی‌کنم؛ لباس‌هایی که در عین سادگی شیک، زیبا و پوشیده باشند.

نیما کرمی: با کار چوب برند خورشید تولید شد با نام «سان وود» و حالا طراحی مانتو و لباس‌مان «میس سان» یا بانوی خورشید نام گرفته است. خوشبختانه دوستان هنرمند از این لباس‌ها استقبال کرده‌اند. همکاران‌مان خانم‌ها شبنم مقدی، لیندا کیانی، هانا کامکار و. . . از مانتوهای طراحی ما استقبال کرده‌اند.

شهرت همراه با محبوبیت لذت‌ بخش است

نیما : شهرت به تنهایی شاید آزار‌دهنده باشد اما وقتی همراه با محبوبیت باشد لذت‌بخش است. فرد مشهور موظف است با همه افرادی که به سمتش می‌آید با خوشرویی و احترام برخورد کند و خب این کمی کار را سخت می‌کند اما در عین حال محبت گرفتن از مردم لذت‌بخش است. ما هم مثل همه مردم درگیری، مشکل، دعوا، اوقات تلخی، بیماری و. . . داریم اما این حق را نداریم که ناراحتی‌های‌مان را در مواجهه با مردم نشان دهیم.

زینب : ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که شهرت خیلی اهمیت دارد و حتی آدم‌ها شغل‌های‌شان را بر این اساس انتخاب می‌کنند که مشهور شوند. در همه عرصه‌ها دیده شدن به نفع آدم‌ها تمام می‌شود و دنیای مجازی هم به این موضوع دامن زده است و به طی کردن مسیر شهرت کمک می‌کند.

مثلا تا همین چند سال پیش ما ترانه‌سراها، موزیسین‌ها، شعرا، نویسنده‌ها و. . . را تنها از روی اسم‌شان می‌شناختیم و هرگز ندیده بودیم‌شان اما الان به لطف دنیای مجازی همه را به چهره می‌شناسیم و این دیده شدن خیلی برای همه مهم شده است. الان شهرت مختص مجریان، بازیگران و ورزشکاران نیست. دنیای شهرت جذاب است؛ البته من آدم مشهوری نیستم اما نیما را همه می‌شناسند و خوشبختانه همسرم در این مورد خیلی باحوصله است.

نیل مدیر برنامه ماست

کرمی: با پدر و مادر شدن جنس زندگی عوض می‌شود و شما باید این تغییرات را دوست داشته باشید تا از پدر و مادر شدن‌تان لذت ببرید. آنهایی که از بچه‌دار شدن می‌نالند که «بابا بچه خیلی اذیت می‌کند و…» اصلا دوست نداشته‌اند که بچه‌دار شوند.

ما هشت سال است ازدواج کرده‌ایم از سال چهارم به بچه‌دار شدن فکر کردیم و در سال ششم بچه‌دار شدیم. همه این روند هم از قبل فکر شده و برنامه‌ریزی شده بود به همین خاطر تغییرات برای‌مان لذت‌بخش بود و می‌دانستیم جنس زندگی‌مان عوض می‌شود و مثلا شبی باید چند بار از خواب بپریم. (می‌خندد) البته من که فقط از خواب بیدار می‌شوم و می‌پرسم: «چی شده؟» و زینب می‌گوید: «هیچی بخواب» خلاصه همراهی من در این حد است. (می‌خندد)

پس از بچه‌دار شدن شما باید همه برنامه‌های‌تان را با خواب و بیداری، سلامت و بیماری، تفریحات و بازی و حتی دستشویی رفتن بچه هماهنگ کنید. (می‌خندد) خلاصه بچه می‌شود مدیر برنامه زندگی.

زینب : من همیشه در زندگی‌ام برای همه‌چیز تصویر ذهنی داشتم؛ مثلا در دوره نوجوانی از ازدواج، کار کردن، خانه دارم ؛ در ذهنم تصور داشتیم اما هرگز از بچه‌دار شدن هیچ تصوری نداشتم، (می‌خندد) ولی حالا که مادر شدن را تجربه کردم می‌گویم خیلی شیرین و دلنشین است.

خانواده نیما کرمی

نیل یعنی آبی

نیما کرمی: دوست داشتیم اسم بچه‌مان خاص باشد اما مثل بعضی‌ها دنبال این ادا نبودیم که اسم ویژه یا عجیب و غریب روی بچه‌مان بگذاریم. هفته آخر بارداری با مشورت همسرم به این اسم رسیدیم.

زینب : من هم دوست داشتم اسم دخترم خاص باشد؛ نیل یعنی آبی. به نظرم این اسم خوش‌آهنگ و زیباست و بار معنایی خوبی دارد. می‌دانستیم که در کشورهای انگلیسی‌زبان اسم نیل را روی پسرها می‌گذارند مثل نیل آرمسترانگ ولی ترک‌های آذربایجان خودمان و ترک‌های کشور ترکیه این اسم را روی دختر می‌گذارند. بعدها دوستان‌مان در سریال‌های ترکیه‌ای این اسم را روی شخصیت‌های زن داستان شنیدند و به ما گفتند نیل اسم فلان شخصیت در یک سریال ترکیه‌ای است.

تلفظ اسم‌های تک‌سیلابی در فرهنگ ما سخت است. پدر من هنوز دخترم را نیلی یا نیل جان صدا می‌زند یا پدر همسرم او را نیل خانم جان صدا می‌کند. اوایل سخت بود ولی الان دیگر همه این نام را پذیرفته‌اند.

دوست داریم آقای ظریف مهمان برنامه‌مان شوند

نیما کرمی: اگر قرار باشد برنامه‌ای داشته باشیم و مهمان آن را خودم انتخاب کنم دوست دارم میزبان آقای محمدجواد ظریف باشم. دوست دارم در بخشی از برنامه خانواده‌شان هم حضور داشته باشند و از همسرشان سوال کنم «داشتن چنین همسری که مرتب در سفر هستند با این همه دردسر چطور است؟» (می‌خندد)

زینب زارع: من هم خیلی دوست دارم در برنامه‌ای با اجرای مشترک میزبان آقای ظریف باشیم. مهمان دیگری که دوست دارم به برنامه‌مان دعوت کنم علی دایی است. به نظرم شخصیت موفق و جالبی دارد. من از چالش‌ها و حواشی اطرافش هم خوشم می‌آید.(می‌خندد) مهمانان دیگری که دوست دارم با آنها صحبت کنم همایون شجریان، وحید جلیلوند و اصغر فرهادی هستند.

نیما : بدمان نمی‌آید در یک برنامه هم میزبان بابک زنجانی باشیم! (می‌خندد) دوست دارم از او بپرسم: «چطور شد تبدیل به یک غول در شرکت‌های نفتی شده؟ چطور این همه سال با این بدهی‌ها زندگی کرده و اصلا این همه شرکت، ثروت و. . . را از کجا به دست آورده.»
همچنین خیلی دوست دارم در یک برنامه میزبان خودرو‌سازان وطنی باشم و از آنها بپرسم: «شما به چی فکر می‌کنید که این ماشین‌ها را می‌سازید؟» (می‌خندد)

برنامه‌های مخصوص نوروز و سال تحویل به تکرار افتاده‌اند

زینب زارع: برنامه‌های نوروز ما مخصوصا برنامه سال تحویل به تکرار افتاده؛ طوری‌که اگر بهترین ‌مهمانان هم در این برنامه‌ها دعوت شوند برای مخاطب جذابیت ندارد چون شکل و فرم کلی این برنامه‌ها روندی تکراری دارد.

نیما : برنامه مخصوص امسال می‌تواند مثلا با گروه «خندوانه» باشد. این برنامه می‌تواند برای مخاطب جذاب باشد؛ البته ما هم طرحی به یکی از شبکه‌ها داده‌ایم و شاید مهمان نوروزی مردم باشیم.

زینب : در برنامه‌های مخصوص نوروز یا مناسبت‌های دیگر همه شبکه‌ها به یک شکل عمل می‌کنند و فقط دکور‌ها فرق دارد. من فکر می‌کنم نیاز است نگاهی نو و ایده‌هایی جدید به برنامه‌های مناسبتی تزریق شود؛ مثلا همین ایده «خندوانه» که نیما اشاره کرد، جالب است.

تاک‌شوهای شبکه‌های خارجی را می‌بینیم

نیما : تاک‌شوهای شبکه‌های خارجی را گاهی می‌بینیم. زینب بیشتر از من این برنامه‌ها را دنبال می‌کند. بعضی از این برنامه‌ها واقعا جذابند اما خب باید توجه داشته باشیم که هر رسانه قوانین خود را دارد و ما نمی‌توانیم مانند مجری‌های آن برنامه‌ها عمل کنیم؛ یعنی اصلا فرهنگ و عرف جامعه ما این اجازه را به ما نمی‌دهد؛ مثلا نمی‌توانیم برنامه‌ای مانند اُپرا در ایران داشته باشیم و هرکس هم تلاشی در این مورد کرده شکست خورده است.

زینب : دیدن این برنامه‌ها کمک می‌کند تا از استاندارد تعریف شده‌ای که وجود دارد کمی دور شویم و فراتر فکر کنیم.

بیوگرافی نیما کرمی

مجری باید خوش‌لباس و خوش‌ چهره باشد

نیما : در هر برنامه تلویزیونی باید یک طراح لباس و یک طراح گریم وجود داشته باشد. خوشبختانه الان دیگر در برنامه‌ها طراح گریم وجود دارد در حالی که سابقا به ما می‌گفتند «خودتان قبل از برنامه فوم بزنید به صورت‌تان بس است!» اما هنوز در حیطه طراح لباس هیچ برنامه مشخصی وجود ندارد در حالی که با ۱۰طراح و متخصص لباس می‌توان کل برنامه‌های صدا و سیما را پوشش داد.

من که از جیب خودم لباس می‌خرم پس چه بهتر که یک طراح به من بگوید برای هر برنامه بهتر است از چه نوع لباسی استفاده کنم. بخشی از پوشش‌های بی‌سلیقه‌ای که در تلویزیون می‌بینیم به همین خاطر است که هنوز به مقوله حضور طراح لباس در کنار عوامل برنامه‌ها دیدگاه حرفه‌ای وجود ندارد.

زینب : من فکر می‌کنم ما باید به چشم مخاطب و دید بصری او احترام بگذاریم. برنامه‌ها باید دکور زیبا داشته باشند و مجری‌ها باید لباس‌های زیبا بپوشند. به نظر من حتی یک مجری یا گوینده خبر در کنار داشتن صدای زیبا باید چهره مناسبی هم داشته باشد. نمی‌خواهم بگویم حتما باید شبیه محمدرضا گلزار باشد (می‌خندد) اما باید چهره‌اش طوری باشد که مخاطب آن را بپذیرد.

حاشیه های اجرا …

نیما کرمی: اینکه می‌گویید زندگی برای مجریان تلویزیونی سخت است را قبول ندارم. هر رسانه‌ای خطوط قرمز خود را دارد. وقتی شما در یک رسانه کار می‌کنید باید در چارچوب همان رسانه زندگی کنید و اگر این موضوع را دوست ندارید می‌توانید شغل‌تان را عوض کنید.

زینب : من فکر می‌کنم آدم‌هایی که زندگی کاری و شخصی‌شان با هم تداخل پیدا می‌کند و زندگی برای‌شان سخت می‌شود دو حالت دارند؛ اول اینکه خودشان به دنبال حاشیه می‌روند و دوم اینکه آدم‌های بدشانسی هستند؛ مثلا اینکه اتفاقی که ممکن است برای همه آدم‌های دنیا بیفتد برای یک مجری هم رخ می‌دهد اما در همان حال کسی از او فیلمبرداری می‌کند و از بدشانسی این فیلم رسانه‌ای می‌شود و. . .. بعضی وقت‌ها به اتفاق‌های اینچنینی که نگاه می‌کنم می‌بینم واقعا فقط می‌توان اسم بدشانسی را رویش گذاشت؛ اینکه یک شوخی، یک جمله ساده یا یک اتفاق شخصی ناگهان بدون خواست آن فرد رسانه‌ای شود دیگر فقط باید اسمش را بدشانسی گذاشت.

نیما : با زینب موافقم. ما باید در چارچوب‌هایی که رسانه‌مان مشخص می‌کند حرکت کنیم اما ممکن است این اتفاق‌ها برای هر کسی بیفتد و خیلی‌ها ناخواسته قربانی همین بدشانسی‌ها شوند. ما در مرحله گذار هجوم اپلیکیشن‌های رسانه‌ای هستیم که هنوز فرهنگ استفاده‌شان را بلد نیستیم؛ مثلا اگر من در یک کافی‌شاپ با دوستانم بگویم و بخندم مگر چه می‌شود؟ مگر دیگران چنین معاشرت‌هایی در زندگی‌شان ندارند؟

درست است که من نباید کارهایی برخلاف عرف و شرع انجام دهم و به عنوان یک مجری مراقبت بیشتری از رفتارم داشته باشم اما همه آن آدم‌هایی که لوله تفنگ‌شان را طرف مجری‌هایی می‌گیرند که چنین مشکلاتی برای‌شان به وجود آمده اگر تنها به ۲۴ ساعت گذشته خود نگاه کنند، دیگر به این راحتی‌ها قضاوت نمی‌کنند یا همان‌هایی که به برنامه‌ای که یک لهجه در آن به کار برده شده حمله و آتش آن را تند می‌کنند اگر با خودشان فکر کرده و به حجم جوک‌های قومیتی که ارسال کرده‌اند فکر کنند دیگر به این راحتی‌ها اجازه توهین به خودشان نمی‌دهند. به یاد داشته باشیم کسی را قضاوت می‌کنیم که قبلا کلی کار خیر کرده و تنها به خاطر یک اشتباه نباید او را حذف کرد.

بیوگرافی نیما کرمی | nima karami

برخی از اجراها : برنامه صبحی دیگر – برنامه دعوت – برنامه زنده رود – برنامه صبح خلیج فارس – برنامه من و شما – برنامه های سال تحویل و شب یلدا شبکه دو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی سوگل طهماسبی و همسرش

سوگل طهماسبی

بیوگرافی و زندگینامه 

سوگل طهماسبی بازیگر سینما و تلویزیون وی متولد 25 بهمن 1363 در اصفهان می باشد و 33 سال سن دارد.وی بزرگ شده اهواز می باشد. 

تحصیلات : او دارای مدرک فوق دیپلم گرافیک است. 

سوگل دو خواهر بنام ساغر و سحر و یک برادر بنام سینا دارد ، پدرش استاد مینیاتور بود که فوت کرده و در حال حاضر با مادرش زندگی میکند

سوگل طهماسبی فعالیت هنری و بازیگری خود را از سال 1381 با بازی در مجموعه روزگار قریب ساخته کیانوش عیاری آغاز نمود. 

وی با بازی در سریال فاصله ها در سال 1389 توانست دیده شود و بعد از آن در سریالهای دیگر حضور یافت.

ازدواج و همسرش

سوگل طهماسبی مجرد است و ازدواج نکرده است.

وی چندی پیش با حضور در یک برنامه تلویزیون در خصوص علت ازدواج نکردن خود گفت :

فرصت‌های مناسبی برای ازدواج داشته‌ام ولی شغل ما بازیگرها به گونه‌ای است که هم سخت می‌توانیم انتخاب کنیم و هم دیگران ما را سخت می‌پذیرند.

وی با بیان اینکه ترجیح می‌دهم همسر آینده‌ام، همکارم نباشد خاطرنشان کرد: دوست دارم بنشینم و در مورد دنیای بازیگری با همسرم گفت‌وگو کنم، مهربان بودن همسرم برایم در اولویت است و اینکه شغل مرا باور کند تا بتوانم بیشتر پیشرفت کنم چون برای رسیدن به این جایگاه، زحمات زیادی کشیدم.

وی عنوان کرد: احساس می‌کنم تجارب زیادی هست که باید کسب کنیم و به عنوان مثال، اگر بخواهیم همسر یا مادر خوبی باشیم، باید تجربیات بسیاری داشته باشیم ولی می‌بینیم ناگهان به سن ۳۰ سالگی رسیده‌ایم.طهماسبی ادامه داد: باید بگویم تا سال گذشته خیلی جدی به مسئله ازدواج فکر نمی‌کردم ولی حالا که در آستانه ۳۰ سالگی هستم بیشتر به فکر این موضوع هستم.


سوگل طهماسبی از عاشق شدن و خواستگارانش می گوید / مشاهده ویدیو : دانلود

 


 

اینستاگرام سوگل طهماسبی : instagram/sogoltahmasbii

سوگل طهماسبی و همسرش

عکس سوگل طهماسبی و برادرش


سوگل طهماسبی ,بیوگرافی سوگل طهماسبی ,عکس سوگل طهماسبی

گفت و گو با سوگل طهماسبی 

چگونگی شروع بازیگری / از هشت سالگی

بازی در تئاتر را از هشت سالگی شروع کردم و تقریبا 14 ساله بودم که برنده بهترین بازیگر جشنواره استانی شدم. در این جشنواره آقای کیانوش عیاری داور بود و به مادرم گفت:«سوگل استعداد خوبی برای بازیگری داره، اگر خواستید به تهران بیایید، به من خبر دهید. من در حال ساخت یک سریال به نام روزگار قریب هستم و می تونم در اون سریال به سوگل نقش کوچکی بدم .» به این ترتیب من در 16 سالگی به تهران آمدم و در سریال «روزگار قریب» چند سکانس بازی کردم و بعد از آن هم بلافاصله در سریال «یوسف پیامبر(ع)» بازی داشتم. از همان جا استارت کارم در حوزه تصویر خورد و تا به حال در چند فیلم سینمایی، سریال های تلویزیونی و بیش از 50 تله فیلم حضور داشتم؛ تا اینکه برای بازی در سریال «کیمیا» دعوت شدم.

دنیای بازیگری با آنچه در ذهن داشتم، متفاوت بود

بازیگری با آنچه در خیالم و ذهنم داشتم خیلی فرق می کرد. من در شهرستان بزرگ شده بودم؛ البته جنوبی ها دارای قدمت هستند و شهری که من در آن زندگی می کردم یعنی اهواز به نسبت خیلی از شهرها دارای امکانات بیشتری است اما به هرحال اتفاقاتی که در پایتخت یک کشور می افتد مخصوصا در حوزه هنر با شهرستان ها کاملا متفاوت است؛ ضمن اینکه ما خیلی از امکانات را مثل جای تمرین یا اجرا نداشتیم و… .

من تنها دختری بودم که در گروه تئاترمان حضور داشتم و چون علاقه مند به فعالیت در زمینه بازیگری بودم مادرم مسوولیت کل گروه تئاتر را قبول کرد؛ به خاطر اینکه دوست داشت من در محیطی امن پیشرفت کنم. مادرم 8 سال مرا هر روز ساعت 4 بعدازظهر برای تمرین می برد و ساعت 8 شب به خانه باز می گرداند و هرگز از رفت و آمد در این مسیر خسته نشد. وقتی به تهران آمدم و خواستم بازیگری را ادامه دهم متوجه شدم آرزوی آدم ها اینجا بزرگ تر است.

شاید بزرگ ترین آرزوی من وقتی در اهواز بودم این بود که به تهران بیایم و یک سریال با یک کارگردان خوب کار کنم اما وقتی در محیطی بازتر قرار می گیرید آرزوهای تان هم به همان نسبت بزرگ تر می شود . طبعا تطابق این دو دنیا برای من که در سن کمی بودم سخت بود و دنیای بازیگری به شکل حرفه ای اش با چیزی که در تصوراتم بود، فرق داشت.

سوگل طهماسبی اینستاگرام

ابتدای ورودم به تهران افسرده شدم

پنج، شش ماه اول ورودم به تهران به خاطر همین متفاوت بودن شرایط با چیزی که در ذهنم داشتم دچار افسردگی شده بودم و اصلا نمی توانستم با کسی  ارتباط برقرار کنم. شاید تنها چیزی که باعث شد بتوانم در دنیای بازیگری دوام بیاورم این بود که فوق العاده آدم با انگیزه ای بودم. من یک دختر شهرستانی بودم که با هدف درس خواندن و پیشرفت در بازیگری به تهران آمده بودم و می دانستم برای رسیدن به این هدف باید تلاش کنم و می خواستم حتما به هدفم برسم. به خاطر انگیزه ام توانستم سریع خودم را با شرایط تطبیق دهم و برای پیشرفت تلاش کنم.

دوست داشتم خودم را روی پرده بزرگ سینما ببینم

من بازیگری را از تئاتر شروع کردم اما آرزو داشتم همه مدیوم های بازیگری را تجربه کنم و یک روز خودم را روی پرده بزرگ سینما ببینم یا اینکه در یک سریال 30 قسمتی بازی کنم و هر شب مهمان خانه مردم باشم. خوشبختانه خانواده ام همیشه از من حمایت کردند و اگر حمایت ها و پشتیبانی های مادرم نبود شاید نمی توانستم به آرزویم برسم.

تصمیم به مهاجرت بزرگ ترین تصمیم زندگی ام بود

تنها15 سال داشتم که تصمیم گرفتم برای زندگی از اهواز به تهران بیایم. درواقع مهاجرت به تهران شاید بزرگ ترین تصمیم زندگی ام بود. سال های اول در خانه خواهرم زندگی کردم و بعد از قبول شدن در کنکور و شروع دوران دانشجویی مستقل شدم تا اینکه پس از فوت پدرم، مادرم هم به تهران آمد و حالا با هم زندگی می کنیم.

سال های اول ورودم به تهران با اینکه سن کمی داشتم اما همه مسوولیت و بار زندگی و تصمیم گیری هایم بر دوش خودم بود. خواهرم از رشته تحصیلی من که گرافیک بود و دنیای بازیگری چندان سررشته ای نداشت و نمی توانست مرا راهنمایی کند. درواقع تا قبل از اینکه تنها و مستقل زندگی کنم هم با این شیوه از زندگی و سختی های آن آشنا بودم. اما خب، بالاخره زندگی مستقل به خاطر تنهایی سخت بود و من این سختی را چند سال تحمل کردم و خوشحالم الان مادرم کنارم است.

بازی در نقش دختری که 12 سال از من کوچک تر بود

تقریبا 9 سال پیش با آقای جواد افشار یک تله فیلم کار کرده بودیم و ایشان مرا می شناختند. قبلا هم با آقای شفیعی در سریال ها و فیلم ها همکاری داشتم. زمانی که نقش نرگس به من پیشنهاد شد چون حجم فیلمنامه خیلی زیاد بود، فرصت خواندن کل آن را نداشتم؛ بخشی را خواندم و بخشی را هم دوستان شفاهی تعریف کردند. آقای افشار گفت نقش نرگس جذاب و خوب است و من وقتی وارد جریان فیلمبرداری شدم فهمیدم شخصیت نرگس چقدر جای کار دارد. خدا را شکر می کنم وارد این پروژه شدم و خیلی راضی ام.

شخصیت نرگس در سریال حدود 17 ساله است و من در آستانه 30 سالگی قرار دارم و همین موضوع بازی در این نقش را سخت تر می کرد. اتفاقا اولین سکانسی که بازی داشتم، سکانسی در دبیرستان بود و من یک دفعه خودم را در لباس یک دختر نوجوان و پشت  نیمکت مدرسه دیدم که خیلی برایم جالب بود و البته از اینکه باید نقش یک دختر مدرسه ای را بازی کنم، کُپ کرده بودم. (می خندد) ما روی تک تک دیالوگ ها و حالات صورت مان کار کردیم تا نقش باور پذیر شود. دختران آن دوره در 17، 18 سالگی ازدواج می کردند چون واقعا به یک پختگی و بلوغ می رسیدند. دختر  17 ساله دهه 60 با دختر 17ساله امروز خیلی متفاوت است و ما این موضوع را مد نظر داشتیم.

مردم در دوران کودکی ما شاد تر بودند

دهه شصت و دورانی که داستان سریال «کیمیا» در آن می گذرد برای مردم ما خیلی نوستالژیک است. درست است که آن دوره کشور در جنگ بود و همه باید در صف نفت می ایستادند و زندگی به راحتی امروز نبود اما مردم شادتر بودند و اگر قرار بود دور هم جمع شوند این دور هم بودن ها واقعا به خاطر دل شان بود.

بیوگرافی سوگل طهماسبی

یک اهوازی خونگرم هستم

من هرگز ندیده ام یا نشنیده ام که کسی به اهواز یا کلا جنوب سفر کند و از مردم این خطه بد بگوید. مردم جنوب خیلی خونگرم، مهمان نواز و مهربان هستند و معروف است که خاک جنوب دامنگیر است. من هم خوشبختانه خصلت خونگرمی را از خانواده ام به ارث برده ام و از مردم خوبم یاد گرفته ام.

در جمعی دو نفر از دوستان مان تعریف می کردند برای تعطیلات عید کنار رود اروند رفته و برای اقامتی بهاری چادر زده بودند و از یک خانواده جنوبی و عرب آدرسی را می پرسند و خانواده جنوبی هم از آنها می پرسند:« مسافرید؟» و همین که می فهمند آنها در شهر غریب هستند به خانه شان دعوت شان کرده، یک هفته از آنها پذیرایی می کنند. دوست من با تعجب می گفت من باور نمی کنم چنین اتفاقی در این سال ها بیفتد و این قدر راحت کسی بتواند به یک غریبه اعتماد کند. یکی از خصلت های جنوبی ها همین اعتماد کردن است.

پدرم استاد مینیاتور بود

رشته ام گرافیک است اما فعالیت چندانی در این رشته ندارم؛ البته گاهی برای دوستانم آرم و لوگو و… طراحی می کنم ولی اینکه شغل ثابتی در این زمینه داشته باشم، نه. این روزها هرکسی کمی فتوشاپ بلد باشد فکر می کند گرافیست هم شده. (می خندد) من از بچگی در خانواده ای هنردوست بزرگ شدم که همگی با نقاشی، طراحی و … آشنا بودند. پدرم استاد نقاشی مینیاتور بود. برنامه روز جمعه ما این بود که همه خانواده در کنار پدر، مینیاتور می کشیدیم. من در هنرستان هم گرافیک خواندم و بعد هم همین رشته را در دانشگاه ادامه دادم. اتکای من روی دست هایم است و گرافیک دستی بلدم و خیلی با دنیای تکنولوژی امروز آشنا نیستم. (می خندد) فکر می کنم برای گرافیست بودن آشنایی با چند نرم افزار کامپیوتری کفایت نمی کند چون دنیای بسیار گسترده ای است. 

بعضی از انتقادها واقعا عجیب است!

به سریال «کیمیا» انتقادهای عجیبی می شود . ما دو سال کار شبانه روزی و سخت داشتیم و حالا واقعا عجیب است که به جزییات بسیارریزی مثل تصویر یک پراید در شیشه ماشین انتقاد می کنند. (می خندد) یا اینکه مثلا می گویند در دهه شصت تیرهای برق چوبی بوده است نه سیمانی. تمام تلاش گروه سازنده« کیمیا» این بوده بتوانند دهه شصت و پنجاه را با همه حال و هوایش به نوعی بازسازی کند ولی باید قبول کرد که کارخیلی سختی بوده و در یک جمع بندی کلی موفق عمل کرده اند.

به هرحال ما در ساخت سریال و فیلم محدودیت هایی داریم و نمی توانیم هر پوششی را نشان دهیم و فقط می توانیم به بعضی پوشش ها نزدیک شویم و اینکه عین واقعیت را به تصویر بکشیم امکان پذیر نیست. اینجاست که مخاطب می گوید:« نه بابا مگه خانم ها این طوری لباس می پوشیدن اون دوره؟»( می خندد)

ازدواج سوگل طهماسبی

کار فشرده و گریم های سنگین

بازیگری شغلی نامنظم و سخت است و یک بازیگر ممکن است با شرایط کار سنگین و بی خوابی های مکرر  مواجه شود. به خاطر همین توجه به شیوه زندگی مانند تغذیه و ورزش خیلی مهم است. من ممکن است برای بازی در یک نقش تا روزی 12 ساعت روی صورتم گریم داشته باشم؛ به همین خاطر سعی می کنم در زندگی شخصی ام کمتر آرایش کنم تا کمی به پوستم اکسیژن برسد.

در مورد تغذیه هم سعی می کنم بیشتر از سبزیجات استفاده کنم؛ البته اگر وقتی برای خوردن شام و ناهار پیدا کنم. تا یکی دو ماه قبل به شکل منظم ورزش می کردم ولی این مدت به خاطر مشغله های مختلف از ورزش غافل شدم که در اولین فرصت جبران خواهم کرد. البته من چون ماشین ندارم سعی می کنم خیلی از مسیرها را پیاده طی کنم تا به نوعی ورزش هم کرده باشم.

عکسهای سوگل طهماسبی

فیلم های سینمایی سوگل طهماسبی

۱۳۹۱ – چارسو (فرهاد نجفی)
۱۳۹۱ – بزرگ‌مرد کوچک (صادق دقیقی)
۱۳۹۰ – زندگی خصوصی آقا و خانم میم (سید روح‌الله حجازی)

۱۳۸۸ – دختران (قاسم جعفری)
۱۳۸۶ – پرچم‌های قلعه کاوه (محمد نوری‌زاد)

سریال های سوگل طهماسبی 

سوگل طهماسبی

سریالهای سوگل طهماسبی

1396 – سریال یحیی
1395 – بازگشت (حسین عامری)
۱۳۹۵ – گشت ویژه
۱۳۹۵ – برادر (جواد افشار)
۱۳۹۴ – کیمیا (جواد افشار)

۱۳۹۱ – ستاره حیات (جواد ارشاد)
۱۳۹۱ – بال‌های خیس (عباس رنجبر)
۱۳۹۰ – مهرآباد (سید فرید سجادی حسینی)
۱۳۹۰ – ساعت فراموشی (عباس رنجبر)

۱۳۸۹ – فاصله‌ها (حسین سهیلی‌زاده)
۱۳۸۸ – خانه بی پرنده (کاظم معصومی)
۱۳۸۷ – مثل هیچ‌کس (عبدالحسین برزیده)
۱۳۸۳ – زائرسرای ممتاز (حمید بهمنی)

۱۳۸۳ – یوسف پیامبر (فرج‌الله سلحشور)
۱۳۸۱ – روزگار قریب (کیانوش عیاری)

سوگل طهماسبی بی حجاب

تله فیلم های سوگل طهماسبی

۱۳۹۲ – سرزمین بارانی (جواد مزدآبادی)
۱۳۹۱ – عاشقی در وقت اضافه (صمد یاری)
۱۳۹۱ – نیمه‌شب (سیامک صرافت)
۱۳۹۱ – لباسی برای خدمت (هادی شریعتی)

۱۳۹۰ – کلاس سوم ب (غلامرضا رمضانی)
۱۳۹۰ – دو خرمای نارس (سید مجید امامی)
۱۳۹۰ – این هفت نفر (سیامک صرافت)
۱۳۹۰ – گنجینهٔ پنهان (جواد مزدآبادی)

۱۳۹۰ – کور گره (جمشید محمودی)
۱۳۹۰ – بوسهٔ باد (حسین عامری)
۱۳۹۰ – برهوت (شهرام شاه‌حسینی)
۱۳۹۰ – گردنهٔ خان (حسین تبریزی)

۱۳۹۰ – مردان نمکی (سامان سالور)
۱۳۸۹ – سکوت مطلق (جواد مزدآبادی)
۱۳۸۸ – رهایی از زمین (محمد قاسمی)
۱۳۸۸ – دم زری (غلام‌رضا رمضانی)

۱۳۸۸ – تنهایی رود (علیرضا رزازی‌فر)
۱۳۸۷ – قبل از غروب (محمدجواد کاسه‌ساز)
کنارهم میخندیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بازیگر نقش ترنج در سریال گمشدگان

ترنج در سریال گمشدگان

این شب ها سریالی به نام گمشدگان از شبکه دو سیما در حال پخش است که کارگردانی آن را رضا کریمی بر عهده دارد و بازیگران زیادی از چهره های مشهور سینما و تلویزیون در آن حضور دارند . اما در میان این بازیگران شاهد یک چهره جدید هستیم که نقش اصلی سریال که دختری به نام ترنج است را ایفا می کند و در واقع شخصیت اصلی داستان اوست.

اسم این بازیگر روشنک گرامی می باشد که به جز حضور در یک سکانس در سریال فاصله ها تاکنون در هیچ سریال تلویزیونی حضور نداشته است و چهره او برای همه جدید است . البته او در سینما حضور فعال تری دارد و پیش از این نقش اصلی دو فیلم به نام های هلن و قاعده تصادف را ایفا کرده است.

وی متولد اول مهرماه سال 62 است و 34 سال سن دارد

بازیگر نقش ترنج در گمشدگان کیست

ترنج در سریال گمشدگان

اینستاگرام روشنک گرامی : roshanakgerami

بازیگر دختر سریال گمشدگان

بازیگر دختر سریال گمشدگان

عکسهای ترنج سریال گشمدگان

بازیگر نقش ترنج در فیلم گمشدگان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی غزل شاکری و همسرش +گفتگو و عکسها (خوانندگی تا بازیگری)

 غزل شاکری

بیوگرافی و زندگینامه

غزل شاکری خواننده، بازیگر و طراح صحنه و لباس ایرانی متولد 22 اسفندماه سال 1357 در تهران است و 39 سال سن دارد.

تحصیلات : وی فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی طراحی صنعتی است.

شاکری فعالیت هنری خود را از سال 1366 با بازی در فیلم ماهی به کارگردانی کامپوزیا پرتوی آغاز نمود. 

وی با حضور در سریال شهرزاد در نقش آذر توانست بعد از چند سال وقفه به خوبی دیده شود.

از فعالیت های موسیقیایی شاکری می‌توان به بازخوانی تصنیف حدیث آشنایی اثر حبیب الله بدیعی و با خوانندگی زنده یاد پوران و تک خوانی ریتمیک با عنوان قلک اشاره کرد.

ازدواج و همسرش

اطلاعاتی در خصوص ازدواج و همسر غزل شاکری موجود نیست.

غزل شاکری فرزند فرشته طائر پور تهیه کننده، مجری طرح و نویسنده ایرانی می باشد. 

وی هیج صفحه در اینستاگرام ندارد.


گفتگو با غزل شاکری

غزل شاکری چگونه به شهرت رسید؟

برای همین دوره ای از بازی و بازیگری فاصله گرفتم. الان بعد از چند سال با انتخاب خودم دوباره برگشتم. البته پرکار نیستم و قبل از انتخاب به این فکر می کنم که کار می تواند برایم ویژه باشد یا اینکه بهترجبه اش می ارزد؟ یکسری از دوستانم که در کودکی بازی کردند شاید فقط برای همان نقش مناسب بودند و بعدها زیاد مناسب بازیگری نبودند یا موقعیتش را نداشتند یا اصلا پیگیری و پشتکار برای ادامه دادن نداشتند. اما بر می گردم به همان حرف قبلم که این بازیگرهای کودک، انتخاب شده بودند برای همان نقش و خودشان بازیگری را انتخاب نکردند.

چه شد که برای نقش اول فیلم سینمایی گلنار انتخاب شدی؟

آقای پرتوی سر یکی دو پروژه با خانم طائرپور، مادرم همکاری داشت. در یک بخشی از فیلم «ماهی» هم برای آقای پرتوی بازی کردم. من از همان ابتدا که ایشان فیلمنامه گلنار را می نوشت در کنارش بودم و بعد از آن متوجه شدم من را برای نقش گلنار انتخاب کرده است. در ابتدا خانواده چندان موافق نبودند اما به هر حال ماجرا طوری پیش رفت که من تبدیل به گلنار قصه شدم.

بیوگرافی غزل شاکری

تو در خانواده ای هنرمند بزرگ شده ای. خودت چقدر به بازیگری علاقمند بودی؟

فضای سینما، فضای جذابی است و وقتی به من پیشنهاد بازیگری داده شد خیلی خوشحال شدم. اما در آن سن (10 سالگی) آدم نمی داند دقیقا چه چیزی می خواهد. برای من آن زمان فضا جذاب و خوشایند بود؛ همین.

در آن زمان ها هیچ وقت با مادرت درباره این موضوع که دوست داری در آینده بازیگر یا نویسنده شوی حرف  نزدی؟

من 10 سالم بود. این سن خیلی سن زیادی نیست که بخواهمدرباره این موضوع به شکل جدی با خانواده ام صحبت کنم. ولی در کل این حرفه را دوست داشتم. مثلا در مدرسه تئاتر بازی می کردیم. انشاهایم همیشه خوب بود و دوست داشتم. اما اینکه من تصمیم گیرنده باشم که می خواهم این نقش را بازی کم؛ خیر در جریان نبودم و بزرگ ترها خودشان بریده و دوخته بودند. ولی طوری نبود که وقتی به من گفتند بازی کن دوست نداشته باشم. خیلی هم دوست داشتم و استقبال کردم.

زمانی که می خواستی مقابل دوربین بازیکنی تصورت درباه بازی و بازیگری تغییر نکرد؟ یا قبل از آن هم به واسطه مادرت با بازیگری آشنا بودی؟

من تا حدی با سینما آشنا بودم و پشت صحنه یکسری از کارها حضور داشتم. واقعیت این است وقتی به عنوان بازیگران جلوی دوربین می روی خیلی چیزها برایت تازه است. ضمن اینکه در عالم بچگی بیشتر از اینکه تو بازی کنی ازت بازی می گیرند. در بچگی این تیم است که می تواند از تو بازی بگیرد. آنقدر سکانس ها خرد شده هستند که بازیگر کودک قدرت تشخیص و حفظ کردن تداوم این سکانس ها را ندارد و برای همین بار آن بر دوش کارگردان است.

برای بار اول که گلنار را دیدی چه حسی داشتی؟

زمانی که برای بار اول تصویر خودم را در مقابل دوربین دیدم برایم خیلی عجیب بود. نمی دانستم دوست دارم یا نه و حتی قایم می شدم. اما الان که فیلم را می بینم آن را دوست دارم. یعنی به عنوان بیننده دوست دارم و به این فکر نمی کنم که من الان گلنار فیلم هستم. وقتی خودم گلنار را مونتاژ شده، دوبله شده و با موسیقی دیدم، نمی توان بگویم که کم تر از بقیه تحت  تاثیر قرار گرفتم. من هم مثل بقیه بچه ها درگیر داستان شده بودم. حتی وقتی فیلم را برای اولین بار دیدم و در پایان فیلم، جمله های خداحافظی گلنار و خانم خرسه را شنیدم، خیلی ناراحت شدم و گریه کردم.

عزل شاکری و همسرش

از گلنار بعد از گذشت 26 سال چه خاطراتی به یاد داری؟

بیشتر از خاطره های دوران فیلمبرداری، خاطره هایی بعد از نمایش فیلم به یادم مانده… آدم های بزرگ با وجود همه جدیت شان وقتی مرا می دیدند و می شناختند، شروع می کردند به خواندن آوازهای خاله قورباغه یا آقاخرسه! خاطرات زیادی مثل پاره شدن دامن بلند و چین دار، از درخت بالا رفتن، گردو چیدن، کنار رودخانه با قلاب ماهی گرفتن و… دارم.

چیزی هم از دوران به یادگاری داری؟

لباس های گلنار و دستمال آبی و عروسک ها (به جز آن ها که در موزه سینما هستند) در دفترخانه ادبیات نگهداری می شوند… من هم به جز چند عکس قاب شده در اتاقم، ضبط صوتی را که به عنوان دستمزد گرفته بودم و چند وقت پیش آن را به دختری هم سن همان روزهای خودم هدیه دادم چیز دیگری ندارم.

مردم در خیابان تو را می شناسند؟

در یک دوره ای دیگر کسی مرا نمی شناخت. اما الان گاهی من را می شناسند. فکر می کنم یک نسلی بچه هایشان دارند این فیلم را می بینند و برای همین وقتی من را می بینند می شناسند. البته آدم های باهوش آن هم در موقعیت های خیلی عجیب و غریبی ناگهان می گویند من همان گلنارم. آن هم به این خاطر که فرزندشان به تازگی آن فیلم را دیده است. مثلا یکجا می روم آب میوه بخورم کسی که دارد آب میوه می گیرد سرش را بالا می گیرد و می گوید شما گلنار هستید؟ یا صندوق دار یک فروشگاه یا یک نفر در راهروی بیمارستان و… مکان هایی که اتفاقا آدم ها خیلی حضور ذهن ندارند این اتفاق می افتد.

بازیگرهایی که در دوران کودکی در فیلم های ماندگار  بازی کردند به ویژه در دوره تو زیاد بودند اما اغلب وقتی بزرگ شدند نتوانستند در این عرصه موفق باشند یا اصلا دوباره در تصویر حضور داشته باشند به نظرت دلیلش چیست؟

برای اینکه در دوران کودکی؛ نویسنده، کارگردان و تیم فیلم ساز هستند که کسی را براساس فیلمنامه و کاراکتری که دارد انتخاب می کنند و الزاما آن کودک بازیگری را انتخاب نکرده است. بعد هم اینکه تجربه بازی یک بخش است و اینکه بخواهی آن را ادامه بدهی و واقعا بازیگر باشی یک بخش دیگر. برای خود من اینطور شد که بعد از بازی در فیلم گلنار آنقدر شناخته شده بودم که حتی اذیت می شدم.

بیوگرافی غزل شاکری

بین بازیگرهایی که هم دوره تو در کودکی شان نقش داشته اند بازی کدام را دوست داشتی؟

یادم هست علی کوچولو را خیلی دوست داشتم. بازیگرهای فیلم پاتال و آرزوهای کوچک و پسری را هم که در مدرسه پیرمردها بازی می کرد دوست داشتم. در عالم بچگی وقتی فیلمی موفق می شود آدم دوست دارد جای شخصیت محبوب آن باشد. حتی فرقی نمی کند آن فیلم ایرانی است یا خارجی.

در حال حاضر مشغول چه کارهایی هستی؟

من مهندسی طراحی صنعتی خوانده ام و کارم طراحی داخلی و طراحی صحنه است. گاهی هم بازی می کنم و در زمینه موسیقی هم در بخش آواز آن فعالیت دارم.  در سریال آقای حسن فتحی (شهرزاد) هم بازی کرده ام که هنوز پخش نشده است. هم چنین روی یکسری پروژه های شخصی ام کار می کنم و می نویسم طراحی هم می کنم و با یکسری از مستندسازان نیز همکاری دارم.

غزل شاکری ,بیوگرافی غزل شاکری ,مادر غزل شاکری

سریال های غزل شاکری

سریال شهرزاد – ( حسن فتحی – ۱۳۹۳)


فیلمهای سینمتیی غزل شاکری

فیلم سینمایی ماهی (کامبوزیا پرتوی، ١٣۶۶)
فیلم سینمایی گلنار (کامبوزیا پرتوی، ١٣۶٧)
بازیگر و طراح صحنه و لباس فیلم وقتی همه خواب بودند (فریدون حسن پور، ١٣٨۴)

فیلم آینه های روبرو (نگار آذربایجانی، ١٣٨٨)
فیلم سارا و آیدا (مازیار میری 1395)
تله فیلم حتی اگر شب باشد( منیر قیدی)

غزل شاکری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil