بیوگرافی و زندگینامه
بهنام تشکر بازیگر، گوینده و دوبلور متولد 4 بهمن 1355 در بندر انزلی می باشد و 41 سال سن دارد.
تحصیلات : وی دارای مدرک کارشناسی اقتصاد بازرگانی از دانشگاه فیروزکوه می باشد.
تشکر دو برادر نیز دارد که بهروز تشکر از مجریان و بهرام از کارگردانان تئاتر است.
تشکر در دوران نوجوانی، هافبک راست تیم
نوجوانان باشگاه ملوان بندر انزلی بوده است، اما بنا به دلایلی، این رشته
ورزشی را به صورت حرفهای پیگیری نکرد.
وی با سریال ساختمان پزشکان توانست به خوبی شناخته شود و بعد از آن در سریالهای تلویزیونی بیشتری حضور یافت.
ازدواج و همسرش
بهنام تشکر در سال 1385 با آیدا یزدانی ازدواج کرد .حاصل این ازدواج نیز یک فرزند پسر به اسم کاوه می باشد.
همچنین چندی پیش شایعاتی مبنی بر این که همسر او خواهر عادل فردوسی است منتشر شده بود چرا که شباهت زیادی به او داشت.
بهنام تشکر و پسرش
بهنام تشکر چندین سال در آمریکا و انگلیس
زندگی کرده است که مدتی شایئه مهاجرت دائم او به آرمیکا شنیده میشد که در
مهر ماه 94 بعد از بازگشت اش این موضوع را تکذیب کرد
او علاوه بر بازیگری عکاسی و نمایش نامه
خانی هم میکند می گوید بالغ بر 200 نمایش نامه خوانی شرکت داشته است و 300
عکس کلاسیک با دوربین حرفه ای در آمریکا گرفته و بخاطر احترامی که برای
عکاسان ایرانی قائل است هرگز راضی به زدن نمایشگاه نشده است.
گفتگو با بهنام تشکر
بیایید اول
از قصه خودتان شروع کنید قصه که نه حقیقت زندگی شما وقتی به راهی که طی
کردید نگاهی میکنیم ذهنمان از دنیای پسرنوجوان فوتبالیست پرت میشود به
دنیای علم اقتصاد آکادمیک، در نهایت انتخاب بازیگری.
اینکه گفتید پس از فوتبال و دانشگاه به
بازیگری آمدم باید بگویم که من قبل از دانشگاه رفتن بازیگری را انتخاب
کردم، در اصل الفبای تئاتر را از همان شهر بندر انزلی شروع و بعد که به
ساری رفتیم در آن شهر نیز ادامه همین راه را دادم.همه چیز با پیشنهاد یکی
از دوستان آغاز شد. دوستی که اکنون درایران نیست، من به کارگردان تئاتر
معرفی شدم و فعالیت آماتوری در زمینه تئاتر در سن نوجوانی در بندر انزلی را
از همان روزها آغاز کردم.وقتی به به ساری رفتیم خیلی ناامید بودم تصور
نمیکردم بتوانم ورودی دوباره به دنیای بازیگری حرفه ای داشته باشم.
اولین حضورشما در صحنه های نمایش شهر ساری با یک گروه نمایش کمدی بود، چرا کمدی؟
خودم تئاتر در فضای جدی را میپسندم ولی
فرصت حضور در دنیای نمایش مورد علاقهام هنوز میسر نبود همین شد که با
نمایشنامه «میرزا فرفره» حضور پیدا کردم و پس از آن کار دیگری به نام
«غلام دروغگو» که فکر میکنم آن نیز از نوشتههای داوود فتحعلی بیگی بود که
در آن جدیترین نقش را بازی کردم. بعد از آن به گروه نمایش دیگری پیوستم که
کار تئاتررا کمدی دنبال نمیکردند و طالب اجرای نمایشهای جدی بودند.
شما انتخاب کرده بودید بازیگر شوید چرا دانشگاه اقتصاد؟
قبول نشدم، یعنی دانشکده هنر شرکت کردم و
قبول نشدم و فکر میکردم که باید بروم دانشگاه.فکر میکنم آنهایی که در فضای
بازیگری ایران ماندند و هستند باید عاشق باشند، یعنی من واقعاً کار دیگری
بلد نیستم جز بازیگری، تازه آن را هم همچنان دارم یاد میگیرم . یاد گرفتن
این حرفه، لذت کشف و لذت یاد گرفتن این حرفه برایم مهمترین علت انتخاب این
حرفه بود وهست.
فضای تئاتر
دنیای تخصصی تری را نسبت به فضاهای هنرپیشگی دیگر دارد و شما با تئاتر
آغاز کردید با انسانهایی که بازیگری را یک هنر جدی میدانند چگونه تکنیکهای
تخصصی این هنر را آموختید؟
به استعداد و جوهری که فرد دارد بر می گردد
واین دو رکن از ارکان مهم این فضاست. اگر این دو اصل را همراه خود نداشته
باشید و در بهترین دانشکدههای هنر تحصیل کنید، در شهر شکسپیر هم به دنیا
بیاید و در آنجا همه نمایشها را ببیند ممکن است بازیگر نشوید حتی اگر عشق
بازیگری داشته باشید.به نظرمن تمرین و ممارست مکمل این قضیه میشود و
تیزهوشی لازمه هنر بازیگوشی است.البته این تیزهوشی شانس را هم باید با خود
همراه داشته باشد.
این اولین شانس چه وقت در خانه زندگی شما را زد؟
من دو نقطه عطف درفضای هنری داشتم، یکی
موقعی بود که برای اولین بار در تئاتر شهر بازیگر یک نمایش بودم و بعد از
اولین نمایشم در آن سالن از 14، 13 کارگردان پیشنهاد کار گرفتم که برایم
بشدت لذتبخش بود.
و بین آن کارگردانان شما کدام را با چه نمایشی انتخاب کردید؟
«چند کاپریس برای ویلن» کاری از محمود رضا
رحیمی که پس از پایان روزهای این نمایش بلافاصله ایوب آقاخانی پیشنهاد کار
داد و بلافاصه بعد از ایوب آقاخانی،کیومرث مرادی با (ژولیو سزار) و بعد از
آن فاصلههای این نمایشنامهها به زمانی کمتر از 4 یا 5 ماه میرسید. در تئاتر
هر نقش را که قبول میکنی یک مدت با آن کاراکتر هستی تا نقش بعدی. فضا
بدین شکل نیست که بگویند فلان هنرمند تئاتر، بازیگر کاراکترهای اجتماعی است
و بس ولی در سینما اینگونه است. در یک کاراکتر که خوش بدرخشی آن کاراکتر
معرف نقشهای دیگر تو میشود و انگار تنها آن کاراکتر به سراغت میآید به
اصطلاح میشوی بازیگر نقشهای کمدی یا اکشن یا… و من چقدر نقش اکشن بازی کردن
را دوست دارم.
نقش اکشن؟ نقشی که کلاً در سینمای ایران، جدی گرفته نمی شود ؟
خیلی ها تصور می کنند که نقش های اکشن فقط
برازنده بعضی از بازیگران است.نه! بازیگر نباید بگذارد چنین فضایی در
توصیف بازیاش ایجاد شود، زیرا تاریخ مصرفش را تعیین میکند و روزهای خاتمه
محبوبیتاش نزدیک میشود، بازیگر باید توانایی این را داشته باشد که هم
بازیگری کمدی باشد و هم جدی و این تهیهکنندهها و کارگردانان هستند که با
بیاعتمادی خود به بازیگر این فضا را ایجاد میکنند. مثلاً آقای فتحعلی اویسی
را تا مدتها در نقشهای اکشن میدیدیم ولی ناگهان میبینیم که در سریالی آنهم
در نقش یک داستان کاراکتر کمدی می گیرد و خوب نیز با مخاطب ارتباط برقرار
میکند.
بازیگران
به حتم میدانند با تکراری بازی کردن یک نوع کاراکتر خود را در خطر بازیگر
یکنواخت نقشآفرین قرار میدهند چرا ریسک بازی نکردن در نقشها را قبول
نمیکنند تا با جای گرفتن در کاراکترهای مختلف بر بقای خود بیفزایند؟
باید صبر، تحمل زیاد و توانایی مالی خوبی
داشته باشد تا از پس زندگی بربیاید، زیرا برای این متفاوت بازی کردن شاید
مدتی بیکار بماند و اما این مدت صبر کردن نیز خود خطرناک است، زیرا نبودن
در چرخه بازیگری یک خطر بزرگتر ایجاد میشود و آن اینکه بسیار امکان اینکه
فراموش شود وجود دارد.
بازی در تئاتر و بازیگر تئاتر بودن در ارتباط مخاطب با دنیای سینما و تلویزیون چه تفاوتهایی دارد؟
در قالب یک خاطره میگویم، سالها در تئاتر
بودم و حتی همسایه ام نمیدانست چکاره هستم ولی اولین قسمت سریال (ساختمان
پزشکان) از تلویزیون که پخش شد فردا صبح که از در خانه خارج شدم انگشت
اشاره مردم بسیاری به سویم بود که این همان بازیگر سریال دیشب است و یک
دفعه شناخته میشوی بدون اینکه مانعی برای این شناخت داشته باشی یعنی تا این
حد تلویزیون قوی است مردم به تلویزیون توجه دارند و به خاطر همین توجه است
که وقتی برنامههای خوبی در تلویزیون ساخته نمیشود نگاه از آن بر
میگردانند، به خاطر اینکه تلویزیون یک عنصر بشدت سرگرم کننده است و مردم
در ناخودآگاه به محض رسیدن به خانه آن را روشن میکنند.
انگار تلویزیون صدای خانه است؟
بله تقریباً میتوان گفت که صدای خانه است،
سالها رادیو بود، اکنون تلویزیون شده است و اما بر اساس آن مدیوم متفاوت
شناخت مردم نیز با هنرمندان در عرصههای مختلف گوناگون است شاید سالها در
تئاتر فعال باشی ولی قشری خاصتو را میشناسند ولی در تلویزیون ناگهان با
میلیونها آدم همزمان معرفی میشوی.
کافی
است که یک سریال یا برنامه طنز در تلویزیون پخش شود آن زمان است که در کوچه
و خیابان و هر جا که میروی حرف آن است و نگاهها به تلویزیونی که از آن دور
شدهاند برمیگردد؟
مردم ما مردم غصه مندی هستند به خاطر اینکه
انگار طوری شده که از غصه هم بدشان نمی آید، به خاطر همین احتیاج به کمدی و
خنده دارند و همه خنده را دوست دارند.
چرا خنداندن مردم ایران اینقدر سخت است؟
ما مردم خیلی باهوشی داریم فقط امکانات
نداریم. ایرانیان به خاطر شرایط کشورمان و شرایطی که در آن در حال زندگی
هستیم و بزرگ شدیم، آدمهای پیچیدهای هستند زیرا در شرایط خیلی ویژهای بزرگ
شدیم، ما جنگ را دیدیم، ما بمباران و موشک باران را دیدیم، تحریمها به ما
فشار آورده ما خیلی چیزها دیدیم که به نگاه بعضیها مردم جهان اولی ندیدند،
به همین دلیل چیزی را که داریم میبینیم راجع به آن فکر میکنیم که آیا
بخندیم یا نخندیم. کلاً ما آدمهای راحتی نیستیم.
یک کمدی درست چیست؟
فیلمنامه هرچقدر صادقانه تر باشد و کمدی
درست و به روزی داشته باشد موفقتر است.کمدی درست یعنی که ما سعی نکنیم به
هر قیمتی تماشاگر را بخندانیم. این جمله شما خیلی کلیشها ی بود
کمی بیشتر توضیح دهیدکلیشه ای است؟
چقدر زود همه چیز در کشور ما کلیشهای
میشود.یعنی اینکه تماشاگر را گول نزنیم و به او نگوییم: «الکی بخند»،
تماشاگر را به زور قلقلک ندهیم، این به زور قلقلک دادن میتواند، در بعضی
مواقع نه تنها خنده بر لبانشان نیاورد که برایشان ناخوشایند هم باشد.
فیلم های سینمایی بهنام تشکر
استرداد (۱۳۹۰)
بچگیتو فراموش نکن (۱۳۹۰)
فیلم کوتاه «و پیشتر… باران همه چیز را شسته بود» (۱۳۹۰)
به امید دیدار (۱۳۹۰–۱۳۸۹)
روز رستاخیز (۱۳۸۹) در نقش حصین بن تمیم
زیر آب (۱۳۸۸)
فیلم کوتاه «اتو استاپ» (۱۳۸۲)
واژگونه (دلی یار)
لاک قرمز (۱۳۹۴)
بازدم (۹۵-۱۳۹۴)
اعترافات (۱۳۹۵)
سریالهای بهنام تشکر
گمشدگان (1396)
پادری – 1395
بین خودمون بمونه – 1394
فرید – 1393
هفت سنگ – 1392-1393
پژمان – 1392
دودکش – 1392
تاکسی پلیس – 1391
دزد و پلیس – 1391
پاپوش – 1390
ساختمان پزشکان – 1389-1390
حبیب – 1389
عشق و نیستی – 1388
تا صبح – 1385
مثل همیشه – 1384
عصای پیری – 1384
مختارنامه – 1383-1388
مروارید سرخ 1383-1384
ابله – 1393
یه شام خوب – 1392
ساخت ایران – 1390-1391
تئاترهای بهنام تشکر
میرزافرفره (۱۳۷۷)
معرکه عشق (۱۳۷۸)
بانوی قهرمان (۱۳۷۷)
سهمی پیش از مردار (۱۳۷۷)
ماه زدگان (۱۳۷۹)
خرس (۱۳۸۱)
خواستگاری (۱۳۸۱)
فالگوش (۱۳۸۲)
چند کاپریس برای ویلون (۱۳۸۲)
اسکوریال شاه (۱۳۸۳)
روزهای زرد (۱۳۸۳)
مردی که گلی به دهان داشت (۱۳۸۳)
رؤیای بسته شده به اسبی که از پا نمیافتد (۱۳۸۴)
ژولیوس سزار به روایت کابوس (۱۳۸۵)
سه خواهر (۱۳۸۴)
مکبث (۱۳۸۴)
لبخند باشکوه آقای گیل (۱۳۸۶)
مونسرا (۱۳۸۳)
سانتاکروز (۱۳۸۳)
خرس (۱۳۸۳)
دعوت (۱۳۸۳)
کابوس (۱۳۸۴)
مگسها (۱۳۸۴)
دختر یانکی (۱۳۸۴)
خون (۱۳۸۴)
رستگاری در شب دور (۱۳۸۵)
دنیای دیوانه دیوانه دیوانه (۱۳۸۵)
ژولیوس سزار به روایت کابوس (۱۳۸۵)
طناب میزنی عزیزم (۱۳۸۶)
میهمانی درندگان (۱۳۸۶)
خدای کشتار(۱۳۸۷)
ماه زدگان (۱۳۹۰)
عشق اتفاقی نیست که بیفتد (۱۳۹۰)
دختر یانکی (۱۳۹۲)
سهگانه پاریسی (۱۳۹۴)
دختر یانکی،اجرای مجدد (۱۳۹۵)
گویندگی و دوبله
2سال گویندگی (دوبله) قرن بیستو یک ۱۳۸۵–۱۳۸۳ به مدیریت نصرالله مدقالچی
گویندگی در بیش از ۷۰ فیلم سینمایی در مؤسسه قرن بیستویک زیر نظر نصرالله مدقالچی
گویندگی رادیو از سال ۱۳۸۷
گویندگی در شبکه رادیویی تهران، استودیو صداری شهر
گویندگی در شبکه جهانی صدای آشنا (برنامههای قند پارسی، رنگ خدا، ویژه برنامه دهه اول محرم)
گویندگی در شبکه جوان (برنامه ویژه جشنواره تئاتر فجر، مثلث، بین خودمون باشه)
بیوگرافی بهنام تشکر و همسرش و فرزندشان