بیژن امکانیان بازیگر سینما و تلویزیون امکانیان متولد 27 مرداد 1332 در آبادان می باشد.
وی فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیبا از دانشگاه تهران و گذراندن دوره های تخصصی آموزش مربیگری تئاتر در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. از جمله فعالیت های وی می توان: کارگردانی تئاتر و کارگردانی فیلم کوتاه 8 م.م نیز اشاره کرد.
وی این روزها در حال ایفای نقش در سریال گسل در نقش معاون یکی از وزیران به میباشد که قرار است به زودی پخش گردد.
بیژن امکانیان و همسرش
مصاحبه با بیژن امکانیان
چگونگی ورود به دنیای بازیگری : من دانشجوی رشته تئاتر دانشکده هنرهای زیبا بودم و در همان زمان در روزنامه اطلاعات به عنوان منتقد فیلم نقد مینوشتم. با فعالیت در سینمای آزاد یکی دو فیلم کوتاه ساختم و در فیلمهای کوتاهی هم بازی میکردم که با پیروزی انقلاب اسلامی و با فراهم شدن زمینه ورود نسلی جدید به سینمای حرفهای به همراه مهدی صباغزاده فریدون جیرانی و موسوی تعاونی را به نام “ایفا” تشکیل دادیم و کار اول سینماییمان را از آنجا آغاز کردیم.
کار شرکت تعاونی ما در سینما با این فیلم“آفتاب نشینها” آغاز شد و من نیز در این فیلم نقش مقابل علی نصریان را بازی میکردم. دو سال بعد در سال ۶۲ صباغ زاده فیلم سینمایی “پرونده” را برای بنیاد مستضعفان و جانبازان ساخت که من نقش کوتاه اما مهمی را در آن بازی کردم و بعد از آن ، جیرانی “سناتور” را براساس طرحی از من نوشت . بازی در فیلم “گلهای داودی” یکی از عوامل موثری بود که باعث شده چهره ام در بین خانوادهها شناخته شود .
همزمان با نمایش این فیلم خیلیها فکر میکردند من واقعا نابینا هستم . “گلهای داودی” کار ملودرامی بود که از نظر حسی خیلی روی تماشاگر تاثیر گذاشت و به همین دلیل هم فیلم ماندگاری شد . بعد از «گلهای داوودی» دهها پیشنهاد مشابه آن را رد کردم و در فیلمهایی حاضر شدم که حس میکردم میتوانند چیز تازهای به کارنامه ام اضافه کنند. مثلا در یک فیلم فقط به این انگیزه بازی کردم که صدابرداری سر صحنه داشت و به من فرصت میداد که با صدای خودم بازی کنم.
البته دوبلورهایی که به جای من صحبت کردهاند، نقش مهمی در موفقیتم به عنوان بازیگر داشتهاند، اما میخواستم بازیگری با صدای زنده را تجربه کنم. نقشهای دیگری هم بودند که در زمان خودشان موفق بودند تا این که رسیدیم به اواخر دهه ۱۳۷۰ با تحولاتی که در عرصه مدیریت فرهنگی و سیاستهای سینمایی کشور پدید آمد، سینمای ایران وارد مرحله جدیدی شد. در این دوران واقعا انتخاب چندانی برایم وجود نداشت.
اغلب فیلمها قصههای سطحی دختر و پسری داشتند و در آن سینما جایی برای من نبود یا دستکم نقش جذاب و وسوسهکنندهای پیشنهاد نشد. پس باید منتظر پیشنهادهای خوب میماندم که در نهایت با “سربازهای جمعه” این اتفاق افتاد .
وی “تقاطع” را فیلم بسیار خوبی در کارنامه کاریش میداند و از اینکه بعد از ۲۷ سال حضور در سینمای حرفهای ، “تقاطع” باعث شده ،اولین جایزه اش را برای بازیگری بگیرد میگوید : این جایزه و تشویق برای هر بازیگری که این معنا برایش جدی باشد بسیار ارزشمند خواهد بود.
گفتگو با وی در خصوص آخرین فعالیت سینمایی اش
با توجه به اینکه آیدا پناهنده قبل از «آبروی از دست رفته آقای صادقی» تنها یک فیلم تلویزیونی به نام «قصه داوود و قمری» را در کارنامه خودداشت، این فیلم چه ویژگی داشت که بازی در آن را پذیرفتید؟
– ویژگی بارزان که قبل از هر چیز نظرم را جلب کرد فیلمنامه بود. «آبروی از دست رفته آقای صادقی» فیلمنامه بی نقص و دقیقی داشت. دریافت جایزه بهترین فیلمنامه هم واقعا حقش بود. در بسیاری از فیلمنامه ها می بینیم که کاراکترها بیش از اندازه حضور دارند. آنقدر که در سکانس هایی حضورشان به پیشبرد داستان هیچ کمکی نمی کند اما در این فیلم شخصیت ها به اندازه بودند. برای بازیگر یک اثر بهترین راهنما در ابتدای کار، فیلمنامه آن است. این یک واقعیت غیرقابل انکار است. البته موارد دیگر هم به اندازه ای تاثیرگذار هستند. اولین باری که فیلمنامه را خواندم بدون هیچ شکی تصمیم گرفتم در آن بازی کنم.
کلیت فیلمنامه خوب بود یا نقشی که به شما پیشنهاد داده بودند؟
– نقش هم بسیار متفاوت بود. پیشنهادهای زیادی را بعد از خواندن فیلمنامه رد کردم. البته در بعضی موارد هم تردید داشتم. بالاخره بیکاری هم چیز خوبی نیست. برای همین در مورد بعضی کارها تردید می کنم و در نهایت خودم را راضی می کنم که از انتظاراتم کوتاه بیایم و نقش را قبول کنم. معمولا هم از انتخابم پشیمان می شوم چون سر صحنه، کار آنطور که باید پیش نمی رود و من اذیت می شوم. در این موقعیت ها که قرار می گیرم سعی می کنم کمک کنم تا نقاط ضعف فیلمنامه در طول کار رفع شود اما فیلمنامه هایی هم هستند که هیچ یک از این دغدغه ها را برایم به وجود نمی آورد. فیلمنامه «آبروی از دست رفته…» هم از همین دسته بود. فیلمنامه این تله فیلم به لحاظ ساختار دراماتیک و شخصیت پردازی بسیار پخته بود. آنطور نیست که فقط به این دلیل که نقش من در فیلم خوب بوده بگویم پس فیلمنامه خوبی هم داشته. چند وقت پیش نقشی به من پیشنهاد شد که خیلی متفاوت و خاص بود ولی وقتی فیلمنامه را خواندم نتوانستم با کار ارتباط برقرار کنم. داستان آنقدر بد نوشته شده بود که می توانست نقش به آن خوبی را هم خراب کند.
خبر تهیه کنندگی فیلم بعدی آیدا پناهنده توسط شما قبل از جشنواره جام جم منتشر شده بود. آنقدر به کار این کارگردان جوان اعتقاد داشتید که قبل از آنکه بازخوردهای کار را ببینید، تهیه کننده فیلم بعدی شان شدید؟
– البته «داوود و قمری» فیلم اول آیدا پناهنده و همین طور فیلم های کوتاه او هم جایزه هایی گرفته بود. من قبل از «آبروی از دست رفته …» هیچ شناختی از ایشان نداشتم. فقط مطالبی را که درباره او در مطبوعات منتشر شده بود را خوانده بودم اما فیلمنامه را که خواندم فهمیدم همه مطالب مثبتی که درباره او نوشته شده بود حقیقت داشت.
البته فیلمنامه «آبروی از دست رفته …» به صورت مشترک نوشته شده است.
– بله فیلمنامه را آیدا پناهنده و ارسلان امیری مشترکا نوشته اند اما اولین شناختی که بازیگر از کارگردان پیدا می کند فیلمنامه ای است که از او به دستش می رسد. حتی اگر فیلمنامه را خودش ننوشته باشد با انتخابی که کرده می توان متوجه سطح سلیقه وذوق هنری اش شد.
در مدیوم تلویزیون تله فیلم به نسبت سریال چندان جدی گرفته نمی شود. کارگردان و بازیگران آن بیشتر از اینکه نگاه جدی به کار داشته باشند تله فیلم را یک منبع درآمد می بینند. برای همین آنطور که باید برای کار انرژی نمی گذارند اما «آبروی از دست رفته …» با توجه به جایزه های بسیاری که از جشنواره جام جم گرفت، نشان داد که می شود تله فیلم خوب ساخت.
– دقیقا همینطور است اما نگاه پناهنده به «آبروی از دست رفته …» اصلا اینطور نبود که صرفا پولی بگیرد و برود کنار، کار هم خودش یک جوری جمع می شود. اطلاع دارم که حتی تا الان هنوز با ایشان تسویه حساب نشده است. همه بچه ها فشرده کار می کردند. مدت تصویربرداری یک ماه بود و ما مهر روز 12 ساعت کار می کردیم. یعنی اگر می خواستیم اینقدر فشرده کار نکنیم زمان تولید طولانی تر می شد. چیزی در حدود ساخت یک فیلم سینمایی. حتی دیده ام فیلمهای سینمایی را که در 25 روز فیلمبرداری آن تمامشده. نه تنها کارگردان بلکه همه عوامل «آبروی از دست رفته …» این تله را در حد یک فیلم سینمایی جدی گرفتند. مثلا مرتضی قیدی، فیلمبردار حتی راکورد نور را هم مثل فیلم های سینمایی حفظ می کرد. هیچ چیز سرسری نبود، من هم کاملا در اختیار کار بودم. هرگز به خاطر کمبود امکانات کار را آسان نگرفتم. یادم است یک سکانس را در فروشگاه اسباب بازی فروشی گرفتیم. کارگردان با دقت کار می کرد، اینطور نبود که دوربین را یک جا بکارد و برود. برای همین یک مقدار گرفتن این سکانس طول کشید. صاحب اسباب بازی فروشی عصبانی شد و می خواست همه گروه را بیرون کند. می گفت مگر من چقدر پول گرفتم که اینقدر کارتان طول می کشد. گروه داشتند وسایلشان را جمع می کردند که بروند، رفتم پادرمیانی کردم و گفتم این فیلم بودجه زیادی ندارد و همه ما با مبالغ کمی داریم کار می کنیم. نهایتا قانع شد و کارمان را همانجا تمام کردیم. می خواهم بگویم این فیلم با معیارهای درستی ساخته شد. حالا اگر به زعم عده ای معیار درست، معیار سینمایی است؛ پس می شود گفت آبروی از دست رفته آقای صادقی هم یک فیلم سینمایی است که برای تلویزیون ساخته شده.
البته برگزاری جشنواره جام جم باعث شده برای صاحبان آثار معیار سنجش به وجود بیاید و رقابت و مورد ارزیابی قرار گرفتن دلیلی شود تا بیشتر به کیفیت اثرشان توجه کنند.
– خوبی جشنواره همین است. نکته جذاب درباره موفقیتی که «آبروی از دست رفته …» در این جشنواره به دست آورده این است که فیلم به هیچ عنوان مناسبتی نیست. البته اشکالی هم نداردکه یک فیلم به صورت مناسبتی بودن آن امتیاز ویژه ای به فیلم تعلق نگرفته. «آبروی از دست رفته …» به هیچ مناسبتی اشاره نداردو تمام جوایزی که دریافت کرده کاملا به حق است. این فیلم یک مسئله اجتماعی را با نگاهی نسبتا تلخ مطرح می کند؛ تلخی که به فیلم و مخاطبان آن تحمیل نشده بلکه موقعیت کاراکترهای آن باعث ایجادش می شوند. نکته مثبت دیگر فیلم خاکستری بودن کاراکترهای آن هستند هیچ کدام مطلقا مثبت یا منفی نیستند. این معیار حتی در کوتاهترین نقش های فیلم هم وجود دارد. آدم ها واقعی هستند.
اتفاقات چنین مشخصه ای در اکثر آثار تلویزیونی وجود ندارد. در بیشتر آثار یک بدمن و یک قهرمان حتما وجود دارد.
– البته می شود گفت آقای صادقی قهرمان این فیلم است اما نه به مفهوم کلی آن. او هم اشتباهاتی در زندگی مرتکب شده که در زمانی طولانی دامن خودش و دیگران را گرفته. آقای صادقی یک شخصیت محوری دارد. نمی شود گفت آدم بی نقصی است. واقعیت این است که در فیلمنامه برای شخصیت پردازی کوچکترین نقش هم همان زمان گذاشته شده که برای آقای صادقی در نظر گرفته شده بود. کمترین نقش ها هم دقیق و بی نقص هستند.
حالا گذشته از فیلم «آبروی از دست رفته…» شما طی این سال ها در تله فیلم ها و سریال های مختلفی بازی کردید، برخی می گویند حساسیت های بیژن امکانیان خیلی کمتر شده که بازی در تله فیلم وسریال را قبول می کند.
– از یک زمانی به بعد برای دلم بازی کردم. نقش هایی انتخاب می کردم که بتوانم با آنها مهارت خودم را در بازیگری محک بزنم و این فرصت بیشتر در سریال ها برایم فراهم شد. یکگی از کارهای خوب من سریالی بود به اسم «آسایه تنهایی» متن بسیار خوبی داشت که مینو فرشچی نوشته بود اما متاسفانه موردتوجه قرار نگرفت. برای بازیگر کار در سریال سختی داردکه در مدیوم های دیگر کمتر وجود دارد. حفظ تداوم حس به دلیل طولانی بودن زمان فیلمبرداری بسیار مهم است که معمولا بازیگرها آن را رعایت نمی کنند. در سایه تنهایی من نقشی داشتم که حسی و درونی بود. برای همین هم جذب آن شدم. می خواستم ببینم چطور بازیگر می تواند دیالوگ هایی که جنبه شعاری دارند را تبدیل به واقعیت درون زندگی کند و با مهارت بازیش از گل درشت بودن شعار آن کم کند. این یکی از تجربه های خاص من بود.
فیلم های سینمایی بیژن امکانیان
رخ دیوانه (۱۳۹۳)
قصه پریا (۱۳۸۹)
زیر آب (۱۳۸۸)
تقاطع (۱۳۸۴)
قلقلک (۱۳۸۴)
غروب شد بیا (۱۳۸۳)
سربازهای جمعه (۱۳۸۲)
آخرین نبرد (۱۳۷۶)
خفاش (۱۳۷۶)
قاعده بازی (۱۳۷۶)
فرار از جهنم (۱۳۷۵)
نابخشوده (۱۳۷۵)
حسرت دیدار (۱۳۷۳)
دیوانه وار (۱۳۷۳)
راه افتخار (۱۳۷۳)
سالهای بیقراری (۱۳۷۳)
راز گل شب بو (۱۳۷۲)
لبه تیغ (۱۳۷۱)
آواز تهران (۱۳۷۰)
در آرزوی ازدواج (۱۳۶۹)
صنوبرهای سوزان (۱۳۶۸)
شب حادثه (۱۳۶۷)
سیمرغ (۱۳۶۶)
صعود (۱۳۶۶)
گمشدگان (۱۳۶۶)
دبیرستان (۱۳۶۵)
گلهای داوودی (۱۳۶۳)
پرونده (۱۳۶۲)
سناتور (فیلم) (۱۳۶۲)
آفتاب نشینها (۱۳۶۰)
سریالهای بیژن امکانیان
سریال جاده چالوس
سریال گسل