عکس جدید, عکس هنرمندن, عکسهای داغ هنرمندان, عکس روز

۴۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

دانلود تیتراژ پایانی سریال دیوار به دیوار

دانلود تیتراژ پایانی سریال دیوار به دیوار

 ترانه آن را محمدرضا رضایار سروده و امید محرم زاده تنظیم آهنگ را را برعهده داشته است.

با کیفیت اصلی و اورجینال

Divar Be Divar Series Music

دانلود تیتراژ پایانی دیوار به دیوار

دانلود تیتراژ با لینک مستقیم به همراه متن در ادامه

دانلود با لینک مستقیم

متن اهنگ دیوار به دیوار

دیوار به دیوار دلم همدم من باش که هم پنجره باشیم
دیوار میان من و تو مرز جدا بودن ما نیست و بگذار

پر از خاطره باشیم
بیا دست به هم داده و دیوار بسازیم

تیتراژ دیوار به دیوار

سر راه جدایی،
از این فاصله های پر حسرت
بیا قلب خریدار بسازیم

دیوار به دیوار دلم   همدم من باش
شریک غم من باش

سر سفره ی من هم نمک و مزه ی بیش و کم من باش
من تکیه به دیوار تو کردم تو به دیوار من

این حس قشنگی ست
بین من و تو هرچه که باشد نه جدایی ست نه جنگی ست
دیوار به دیوار دلم    همدم من باش شریک غم من باش

سر سفره من  هم نمک و مزه ی بیش و کم من باش

پخش آنلاین موزیک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

امیرمهدی ژوله و همسرش

امیر مهدی ژوله ,بیوگرافی امیرمهدی ژوله ,امیرمهدی ژوله و همسرش

امیرمهدی ژوله نویسنده و بازیگر ایرانی است که در تاریخ 27 مرداد 1358 در تهران به دنیا آمد و 38 سال سن دارد.

ژوله از نویسندگان سریال های مهران مدیری می باشد که اخیراً در سینما و تلوزیون به ایفای نقش پرداخته است و با برنامه خندوانه توانست به خوبی شناخته شود.

امیر مهدی ژوله متاهل است و ازدواج کرده است و یک فرزند دختر هم به نام گندم دارد.

امیر مهدی ژوله هم اکنون با بیماری MS دست و پنجه نرم می کند.

همسر امیر مهدی ژوله

امیر مهدی ژوله و همسرش

عکس زن و بچه امیرمهدی ژوله

امیرمهدی ژوله و همسرش

دختر امیر مهدی ژوله گندم ژوله

امیرمهدی ژوله و دخترش گندم

گفت و گو با امیر مهدی ژوله

اگرچه ممکن است حالا همه امیرمهدی ژوله را بشناسند اما برای شناخت بهتر از شخصی که با استندآپ کمدی روز حمایت از بیماران مبتلا به ام‌اس برای اولین بار جلوی دوربین آمد و بعد در مسابقات خندوانه همه را شوکه کرد، چه می‌‌گویید؟

من فکر می‌‌کردم  همه مرا می‌‌شناسند چون سال‌ها کار مطبوعاتی می‌‌کردم و نویسنده مطبوعاتی محبوبی بودم. ستونی داشتم که وقتی کتاب شد خیلی محبوب بود. ضمن اینکه با یکی از بهترین‌ کمدین‌های ایران یعنی مهران مدیری در بهترین کارهایش همکاری کرده بودم. اما بعد دیدم در اینستاگرام خیلی‌ها می‌گفتند که او کیست و تا حالا کجا بوده؟ آنجا بود که متوجه شدم نسل تازه‌ای اساسا با اینستاگرام آمده‌اند که شاید اصلا ژوله نویسنده را نمی‌شناسند و فهمیدم کلا آنقدر که خودم فکر می‌‌کردم آدم شناخته‌شده‌ای نیستم.

در خندوانه هم همه استندآپ‌هایت را دیده‌اند ولی شاید شناختی از خودت ندارند؟ از کجا شروع کردی ؟خودت از هر جای زندگی‌ات دوست داری بگو.

 راستش من داشتم زندگی‌ام را می‌‌کردم. یک بار خیلی اتفاقی کسی به من گفت دوست داری بروی و جایی به‌عنوان نویسنده فعالیت کنی؟ درواقع محل موردنظر هفته‌نامه «تماشاگران» بود. اگرچه بلد نبودم بنویسم اما چون خواننده «تماشاگران» بودم، رفتم. این اتفاق حدود سال 81-80 رخ داد. زمانی که من به «تماشاگران» رفتم مصادف بود با کوچ کردن بخشی از نویسندگان‌ آن به روزنامه «جهان فوتبال» .

بعد از مدتی هم به خوبی در آنجا جا افتادم. درواقع با طنز ورزشی شروع کردم و چند سال در جاهایی مانند «جهان فوتبال» و «ایران ورزشی»  ادامه دادم تا رسیدم به هفته‌نامه «چلچراغ». آنجا هم یک طنز ورزشی را نوشتم که جام‌جهانی را از نگاه یک بچه روایت می‌‌کرد. فکر کنم جام‌جهانی 2002 بود. آن بچه کاراکترش بسیار محبوب شد و یادداشت‌های «کودک فهیم» جزو پرطرفدارترین ستون‌های آن هفته‌نامه شد. 40 یادداشت اول آن را هم کتاب کردم که به چاپ چهارم رسید. البته بعد از این «کودک فهیم» وارد طنزهای اجتماعی شد. بعد یک روز پیمان قاسم‌خانی که برای مصاحبه به دفتر «چلچراغ» آمده بود با بچه‌های تحریریه احوالپرسی می‌‌کرد که گفتم من خیلی کارهای شما را دوست دارم، ایشان هم گفتند اتفاقا من هم کارهای شما را دوست دارم. گفتم مگر کارهای مرا خوانده‌اید؟! بعد متوجه شدم آن یادداشت‌ها را خوانده است.

از من پرسید دوست داری برای مهران مدیری بنویسی؟ خب همه ما دوست داشتیم برویم وارد کار نویسندگی رادیو و تلویزیون هم بشویم. همیشه تصورم این بود که مافیایی وجود دارد که اجازه چنین کاری را نخواهد داد. به همین علت وقتی او پیشنهاد داد من هم رفتم. این را بگویم که در بخش کار مطبوعاتی‌ام خیلی مدیون شاهین رحمانی بودم که مرا به «تماشاگران» برد. از آنجا بود که وارد نشریه موثری چون «چلچراغ» شدم که خیلی از نشریات پیرو آن آمدند. در «چلچراغ» تقریبا هر کاری کردم و حتی مدتی سردبیر هم بودم. راستش نوشتن کار تلویزیونی را هم بلد نبودم اما رفتم و یک قسمت برای سریال «نقطه‌چین» نوشتم. البته چون پیمان قاسم‌خانی خودش در آن کار به شکل مستمر حضور نداشت، کار من هم ادامه پیدا نکرد تا اینکه پیمان رفت سر کار «کمربندها را ببندیم» و مرا با خودش برد.

در آن کار هم خودش و هم مهراب چیزهای زیادی به من یاد دادند. آن موقع در تیم نویسنده‌ها افرادی مانند خشایار الوند و حتی سروش صحت هم بودند. فکر کنم آنجا حدود 8 یا 9 قسمت کار را نوشتم که البته تجربه‌های چندان موفقی نبودند؛ اما پیمان پای من ایستاد و حتی یک بار که متن مرا رد کردند، پیمان قهر کرد و از پروژه رفت. می‌‌گفت اگر من تشخیص داده‌ام این نوشته خوب است، یعنی خوب است.

آن زمان‌ها مدام به من می‌‌گفت تو به درد کارهای مهران مدیری می‌‌خوری چون در سبک نوشتاری‌ات شوخی ای داری که مدیری به خوبی می‌‌تواند آنها را در کار دربیاورد. برای همین وقتی «شب‌های برره» شروع شد با آنها بودم. آنجا وقتی دو قسمت را نوشتم آن اتفاق خوب افتاد؛ مهران مدیری کار را دوست داشت و مردم هم استقبال کردند. مدیری همیشه آن اهمیت لازم را به نویسنده‌ها می‌‌داد.

وقتی در کپچرها اسم نویسنده آن قسمت می‌‌آمد، به نوعی مردم کدگذاری می‌‌کردند و می‌‌شد فهمید مردم کار چه کسانی را بیشتر دوست دارند. از آنجا به نسبت مردم با من آشناتر شدند. فکر می‌‌کنم در «شب‌های برره» 17 قسمت را نوشتم که قسمت‌های خوبی بود و حتی تاثیرات خوبی گرفتیم مثلا اولین صحنه شطرنج را در برره من نوشتم یا کار کردن‌ها در مزرعه؛آن کار به نوعی کلاس آموزشی من هم بود. از آن به بعد به نوعی دیگر سرجهازی مهران مدیری شده بودم.

امیر مهدی ژوله,بیوگرافی امیر مهدی ژوله,گندم ژوله

بعد از آن کار رفتیم به «باغ مظفر» و از آن تیم 7 نفره نویسندگان به جمع 4 نفره تبدیل شدیم. در «مرد هزار چهره» به سرپرستی پیمان سه نفر بودیم. در آنجا اپیزود پزشک‌ها و شاعرها را من نوشتم. به نوعی کارهای صدادار یا قسمت‌های خاص را من نوشتم. ضمن آنکه وقتی سر کار «شب‌های برره» بودیم جایزه اول مطبوعات را به‌عنوان برترین طنزنویس مطبوعات برنده شدم و سال بعدش هم نفر برگزیده شدم.

درواقع بعد از آمدن به کار مهران مدیری، بخش فوتبال را به طنزشان اضافه کردید؟

در «نقطه‌چین» هم این نگاه وجود داشت. به هر حال پیمان و مهراب خودشان خیلی فوتبالی بودند و هستند. بعدها کارم با مطبوعات کم شد اما هرازگاهی با «چلچراغ» ادامه می‌‌دادم. حتی سر مجموعه «قهوه تلخ» هم حدود شش ماهی سردبیر مجله شدم که البته در دوره من نشریه مدتی هم توقیف شد. سر سریال «مرد دو هزار چهره» پیمان از کار جدا شد و من و مهراب و خشایار کار را نوشتیم. سر سریال «قهوه تلخ» مهراب هم جدا شد و من با خشایار الوند متن‌ها را می‌‌نوشتیم. بعد از آن نوبت رسید به «ویلای من»، «شوخی کردم» و. . . که در آنها من و خشایار سرپرست نویسندگان بودیم. حتی سر سریال «درحاشیه» خشایار هم رفت و من ماندم.
به‌طور قطعی شایعه شده بود که شما زیراب بچه‌ها را می‌‌زنید…

راستش این بچه‌ها جایگاهی دارند که اصلا قابل زیراب‌زنی نیست. کاراکتر حرفه‌ای پیمان آنقدر بزرگ بود که صرفا فقط با مدیری کار نکند. خودش این را گفته که «مهران مدیری آنقدر بزرگ است که هرقدر هم در کارش خوب باشی باز زیر سایه او می‌‌روی؛ درحالی‌که من برای خودم در سینما اسم و رسمی دارم». پیمان دلش می‌‌خواست کارهای مستقل‌تری انجام بدهد و دنبال هویت مستقل خودش رفت.

شایعه‌ای در کارهای مدیری هست که می‌‌گویند وقتی کار بازیگری در مجموعه ساخت او آنقدر بگیرد که محبوب‌تر از نقش مدیری بشود، به نویسنده‌ها می‌‌گوید به نوعی او را فید کنند. این مساله صحت دارد؟

اصلا چنین چیزی صحت ندارد. شما به جنس کارهای مهران مدیری نگاه کنید متوجه می‌‌شوید کمدی اکت نیست بلکه کمدی ری‌اکت (واکنش) است. او جزو اولین آدم‌هایی است که این را جا انداخت. کاری که او می‌‌کند خنده‌دار نیست بلکه عکس‌العمل آدم‌های مقابلش آن شوخی را منعقد می‌‌کند که گاهی آن را با نگاه کردن به آدم یا در عمده موارد با نگاه کردن به دوربین انجام می‌‌دهد. به نظرم مهران مدیری و سیامک انصاری در این کارها حکم پاسور را دارند مثل سعید معروف در والیبال. با جنس کار آنها بود که در «پاورچین»، جوان رضویان گل کرد، در «نقطه‌چین»  شفیعی‌جم گل کرد، در «شب‌های برره» خود سیامک گل کرد، در «قهوه تلخ» که همه بچه‌ها به چشم آمدند حتی پیرمردها یا زن‌های کار.

پس اینکه بعضی‌ها به مرور در کارهای او کنار گذاشته می‌‌شوند به این علت نیست؟

بحث کنار گذاشتن نبود. بعضی از بچه‌ها در کارهای مدیری درخشیدند و به مرور هم در کارشان رشد کردند. مثلا جواد رضویان رفت دنبال کارگردانی و بعد هم دیدید که برگشت. بستگی به فراخور کار از حضور آدم‌ها استفاده می‌‌شود. مثلا در «مرد هزار چهره» به‌جز سیامک انصاری بچه‌های دیگری از آن اکیپ نبودند؛ اما عمده آنها در کارهای بعدی او حضور داشتند. ضمن آنکه حتی در «مرد هزار چهره»، مدیری اصلا نمی‌خواست آن نقش را بازی کند و انتخاب اولش برای آن نقش، سیامک انصاری بود. اما به آنجا رسید که نویسنده‌ها گفتند اگر تو بازی نکنی ما هم نمی‌نویسیم.

برگردیم به ماجرای خود شما، وقتی به‌عنوان عضو ثابت تیم مدیری تثبیت شدید، در این سال‌ها فرصتی پیش نیامد که کار دیگری انجام دهید؟

راستش چرا ؛ مثلا سر ضبط «شب‌های برره» بودیم که یک روز علی سرتیپی سر لوکیشن آمد و به من گفت چرا سینمایی نمی‌نویسی؟ کار برای مدیری مثل حضور در تیم‌ملی است. در این مدت پیشنهادهای خوب کاری کم نداشته‌ام. مثلا بعد از «باغ مظفر» از طرف گروه فیلم و سریال پیشنهاد شد تا برای ماه‌ رمضان یک سریال بنویسم که رضا عطاران آن را بسازد؛ برای بعد از مجموعه‌های «خانه به دوش» و «متهم گریخت» بود.

حتی جلساتی هم با آقای علیرضا افخمی داشتیم اما چون قرار بود مجموعه‌های «مرد هزار چهره» شروع شود، عذرخواهی کردم و برگشتم. راستش در گروه مدیری حریم و امنیتی خوب داشتم ضمن آنکه همدیگر و خواسته‌های هم را می‌‌شناختیم و البته به نسبت قراردادهای دیگر، قراردادهای خوبی می‌‌بستیم. بالطبع بیننده‌های کارهای مدیری هم زیاد بودند.

یعنی خودتان تمایل داشتید، اما چون آنقدر این طرف کار بود، نمی‌رفتید؟

مساله این بود که من می‌‌خواستم کجا بروم؟ فرض کن در بهترین باشگاه هستی، وقتی در رئال‌مادرید بازی می‌‌کنی، معلوم است از تیم‌های خوب پیشنهاد داری اما کجا بروی وقتی بهترین مربی و بهترین هم‌تیمی‌ها را داری؟ حتی بیشترین تماشاچی را هم داری و بازی‌ات به خوبی جلوه می‌‌کند.

امیر مهدی ژوله ,بیوگرافی امیر مهدی ژوله

از پیمان الگوبرداری می‌‌کردید؟

بگذار اینطور بگویم که من مدام به او، نوشته‌ها و کارهایش نگاه می‌‌کردم. حتی لیست خریدی که همسرش به او می‌‌داد را می‌‌دیدم که به شوخی می‌‌گفت این لیست خرید که دیدن ندارد. می‌‌خواستم ببینم چگونه کار می‌‌کند و می‌‌نویسد.

می‌خواهم بدانم شما هم راهی که پیمان قاسمخانی رفت را می‌‌روید؟ یعنی روزی برسد که بگویید می‌‌خواهم بروم کار خودم را بسازم و…

اول این را بگویم، ورای عشق و علاقه‌ای که دارم، هنوز مهران مدیری را مهران صدا نمی‌کنم . او برای من بعد از 10 سال هنوز آقای مدیری است. مهران مدیری بسیار انسان درستی است، دست خیر دارد و خیلی محترم است. هیچکس تا به حال صدای بلند او را در لوکیشن نشنیده است؛ حتی برای کات دادن. اگر قرار است چیزی به بازیگری بگوید، در گوشش عنوان می‌‌کند. برای همین همه او را محترمانه آقای مدیری صدا می‌‌کنند. اما اینکه در آینده قرار است او یا من چه کار کنیم مشخص نیست. کار مستقل از ارادت و احترام من نسبت به او کم نمی‌کند.

    یعنی هیچوقت اینطور نبوده که شما بخواهید بروید کاری انجام دهید و او مانع شود و بگوید صبر کن تا در کار بعدی با هم باشیم؟

نه ضمن آنکه هیچ‌وقت من پیشنهاد جدی‌ای‌  به آن شکل هم نداشته‌ام. ضمن آنکه با او و سیامک انصاری همیشه مشورت می‌‌کنم. سیامک برادری به نام امیرمهدی داشت که در سن 21 سالگی فوت کرد؛ به خاطر همین شباهت اسمی من و برادرش خیلی با من رفیق شد و خیلی هوایم را داشت. از همان اول با من صمیمی شد و شوخی می‌‌کرد. خیلی زود متوجه شدیم که هر دو نفرمان مردادی هستیم و متولد سال میمون؛ البته با 12 سال اختلاف.

پیشنهادهایی داشتم که رد شد یعنی رد کردم و بعد هم ساخته شدند. من از روزنامه‌نگاری شروع کردم. به نظرم تیم ملی نشریات «تماشاگران» بود که بزرگان و آدم‌های ویژه‌ای در آن می‌‌نوشتند. علی باذل، علیرضا محمودی و. . . همه برای خودشان غول‌هایی بودند. در کارهای تلویزیونی با آدم‌های خاصی مثل مهران مدیری، انصاری، پیمان قاسم‌خانی و… کار کردم. برای سینما هم مدام منتظر فرصت مناسب بودم که وقتی می‌‌آیم با یک اتفاق ویژه باشد. کاری را انجام داده‌ایم که اگر روندش درست پیش برود، آن اتفاق می‌‌افتد؛ البته قرار است درباره‌اش صحبتی نکنم.

در این میان خندوانه یک دفعه وارد زندگی‌تان شد؟

پوپک مظفری که دستیار کارهای مدیری است زنگ می‌‌زند به رامبد که به خاطر برنامه خوبش به او تبریک بگوید. در آن تماس رامبد می‌‌گوید قرار است برنامه‌ای برای بیماران ام‌اس ضبط کند. پوپک هم گفته بود چرا امیرمهدی ژوله را دعوت نمی‌کنی که سال‌هاست کار طنز می‌‌کند و اتفاقا مبتلا به ام‌اس هم است. پوپک به من زنگ زد و گفت مایلی این مساله مطرح شود؟ چند روز قبل از این ماجرا برای مراسم روز جهانی ام‌اس دکتر صدری مرا دعوت کرده بودند تا به‌عنوان یک بیمار ام‌اس که موفق شده، در مراسم صحبت کنم. شروع کردم به نوشتن درباره وضعیت خودم با نگاهی انتقادی و کنایه‌ای از شرایط، آب و هوا و. . . که آن متن را در مراسم بخوانم. وقتی به مراسم رفتم به خاطر برنامه‌ریزی مراسم، نتوانستم متن را بخوانم. وقتی پوپک مساله را با من مطرح کرد با خوشحالی گفتم اتفاقا یک متن آماده هم دارم و اصلا آن را به‌عنوان استندآپ کمدی اجرا می‌‌کنم.

ین را بگویم همیشه می‌‌گفتم استند‌آپ کمدی را دوست دارم. یک بار با جمعی به تماشای نمایشی از آقای بیضایی رفته بودیم. وقتی کار تمام شد جمعیت شروع به دست زدن کردند. این دست زدن تمام نمی‌شد. من به دوستانم گفتم چقدر این لحظه آخر تئاتر لذت‌بخش است که جمعیت به مدت طولانی دست می‌‌زنند، اما من دوست دارم خودم آن بالا باشم نه این پایین. بین بچه‌های «چلچراغ» معروف بود که من همیشه می‌‌خواهم در صدر باشم. فکر کنم یک بار آرش خوشخو بود که در وصف من چیزی نوشت و گفت: امیر همیشه دنبال بهترین نور صحنه است. همیشه در ذهنم این بود که من یک طنزنویس هستم و برای دیده شدن، بهتر است طنزم را اجرا کنم؛ منتها فرصتی نبود.
زمانی که کافه داشتم به این فکر می‌‌کردم که برنامه‌های استند‌آپ کمدی را در آنجا راه بیندازم. به نوعی همیشه دغدغه‌اش را داشتم. بعد که برنامه رامبد پیش آمد ، گفتم اتفاقا چقدر موقعیت خوبی است و پذیرفتم. رامبد به من گفت که قرار است با تو مصاحبه هم داشته باشیم ضمن اینکه می‌‌خواهی در جایگاه تماشاگران بنشینی یا استندآپ کمدی؟ گفتم استندآپ کمدین. بااینکه زمان پخش متوجه شدم که اجرایم دچار جرح و تعدیل زیادی شده است، با این حال احساس خوبی داشتم. روز ضبط، کار که تمام شد رامبد به من گفت قرار است یک لیگ استندآپ کمدی راه بیندازیم، اگر می‌‌خواهی شرکت کن و من هم شرکت کردم. وقتی برای قرعه‌کشی نفرات تیم رفته بودیم رامبد از من پرسید حس خوبی داری؟ گفتم نه، دارم سکته می‌‌کنم.

همه شرکت‌کننده‌ها هر کدام برای خودشان وزنه‌ای هستند ، اصلا من وسط اینها چه می‌‌کنم. جالب است آن عشق من برای اجرای استندآپ کمدی بازهم به یک تیم‌ملی از بزرگ‌های این عرصه خورده بود؛ یعنی در پربیننده‌ترین برنامه تلویزیون در کنار یک جمع ویژه . انگار زندگی من مجموعه‌ای از معجزات بود. من برای هیچکدام از این اتفاقات تلاشی نکردم، برای هیچکدام درسی نخواندم یا دوره‌ای ندیدم.

حتی فکر می‌‌کنم استحقاق هیچکدام آنها را ندارم. در هر جایی بودم حس می‌‌کردم چیزی کم دارم حتی مثلا در همین استندآپ کمدی کاری نکرده بودم، اصول این بود که دوره بدن و بیان ببینم، نمونه‌های خوب تماشا کنم و یاد بگیرم؛ اما بدون اینها رفتم. به نوعی آنقدر پله‌های این نردبام را یکی یکی طی نکرده بودم که وقتی رسیدم بالا حس می‌‌کردم الان است که بیفتم. همه اینها را از لطف خدا می‌‌دانم. این واقعا لطف خداست که چه چیزی به دل مردم بیفتد.

البته تلاش خودتان هم بوده!

قطعا من یک هوشی داشته‌ام اما هنوز بهترین طنز زندگی‌ام را ننوشته‌ام چون هنوز آنقدر بلد نیستم و خیلی خالی‌ام. فکر می‌‌کنم باید مثلا یک سال وقت داشته باشم که فقط بخوانم و ببینم، اما نه آن یک سال بیکاری پیش می‌‌آید نه اگر پیش بیاید من این کارها را می‌‌کنم. شاید همه آن را به بطالت بگذرانم. من به نوعی همه چیز را در طول کار یاده گرفتم.

البته برای استندآپ کمدی کارهای زیادی را دیدم. بهتر است اینطور بگویم تا مساله روشن شود، زمانی‌که در «تماشاگران» مشغول به کار شدم حتی خیلی از نویسندگان مطرح جهان را نمی‌شناختم. مگر می‌‌شود در مطبوعات باشی و کتاب نخوانده باشی؟ ساختن آی‌دی یاهو را بلد نبودم و اولین بار امیر صدری برایم آی‌دی یاهو ساخت. چون من سال‌ها با پدربزرگ و مادربزرگ در یک فضای سنتی زندگی کرده بودم که حتی آهنگ هم گوش نمی‌کردیم. تمام دوره دبیرستانم هیچ هویتی نداشتم درحالی‌که همه در این دوره شخصیت‌شان شکل می‌‌گیرد. حتی فکر می‌‌کردم وقتی برای تست فوتبال می‌‌روم باید من را مستقیم در لیگ نوجوانان بگذارند، حتی روال این کار را هم نمی‌دانستم.

مگر فوتبال‌تان خوب بود؟

در حد گل‌کوچیک آن هم در سطح محله‌مان بازی می‌‌کردم. اینکه یک لایی بیندازم یا یک‌پا دوپا بزنم ، فکر می‌‌کردم همین کافی است. آن موقع شاید فکر می‌‌کردم باید فوتبالیست شوم اما نه سراغ فوتبال رفتم نه درس، نه کتاب و نه هیچ‌چیز دیگر. البته قبل از دبیرستان کتاب زیاد می‌‌خواندم. نمی‌دانم چرا آنطور شد؟ من حتی مدرسه خوبی می‌‌رفتم، مدرسه دکتر حسابی که آزمون ورودی داشت و من نفر ششم آزمون شدم. اما بعد که وارد مدرسه شدم مدام اخراج می‌‌شدم و مادربزرگم می‌‌آمد که مرا ببخشند. بهتر است از اینجا شروع کنم، مهرماه که مدرسه‌ها شروع شد، نهم آبان مادرم فوت کرد، آن هم در سن 37 سالگی. در عرض 5 روز؛ پنجشنبه در بیمارستان بستری شد و دوشنبه فوت کرد. وقتی مادرم مرا باردار بود، پدرم فوت کرده بود.

امیر مهدی ژوله ,بیوگرافی امیر مهدی ژوله

گریم امیرمهدی ژوله در فیلم خوب بد جلف

به همین خاطر برای زندگی به خانه مادربزرگم رفتم، 14 سالم بود. تمام داشته‌ام مادرم بود که آن هم فوت کرد. در آن دوران در شوک بدی به سر می‌‌بردم. اصلا فضای زندگی‌ام دگرگون شد، به نوعی واداده بودم. معدل دیپلمم 25/10 بود  آن هم با دو تک‌ماده. با همین وضعیت رفتم دانشگاه و کاردانی عمرانم را گرفتم. آن موقع در «جهان فوتبال» کار می‌‌کردم و به همین علت تعدادی از واحدهایم ماند. پژمان راهبر گفت انتخاب کن ؛ یا درس یا کار. من هم درس را رها کردم.

زندگی پر فراز و نشیبی داشتید؟!

شبی که دخترم گندم به دنیا آمد رفتم خانه که برنامه استندآپ فردا را آماده کنم. به خاطر تولد گندم کلی هیجان‌زده بودم. فردایش وقتی همسرم را از بیمارستان به خانه آوردم یک‌راست رفتم خندوانه و اولین اجرایم را انجام دادم. خیلی مهم بود، چون فردی بودم که هیچکس مرا نمی‌شناخت و جلوی هومن حاجی عبداللهی هم قرار گرفته بودم، باید کاری می‌‌کردم که باز آن معجزه اتفاق افتاد و کارم دیده شد.

انگار خدا همه‌چیز را می‌‌چیند و جلو می‌‌برد ؛ فقط باید وقتش برسد. الان نمی‌دانم بعد از تمام این مسائل قرار است چه اتفاقی برایم بیفتد یا قرار است چه کار کنم؟ همه را سپرده‌ام به خدا. وقتی در برنامه می‌‌گویم امیدوارم خدا بغل‌تان کند، واقعا شعار نیست. باید خودت را در بغل خدا بیندازی. گاهی اوقات با خودمان می‌‌گوییم من چقدر خوبم، کارم درست است اما آنجاها اتفاقا جاهایی است که خراب کرده‌ای و از دست می‌‌رود. هرجا که خودت را به خدا می‌‌سپاری بهترین اتفاق‌ها برایت می‌‌افتد.

الان به آرامش رسیده‌اید؟

بله خدا را شکر حالا خوبم. خیلی دنبال جاه‌طلبی‌های شغلی و زندگی نبوده‌ام. اصلا سر و ته زندگی مگر چقدر است؟! مگر بزرگان این عرصه ارج می‌‌بینند که حالا بخواهم دنبال چیز خاصی هم باشم. به نظر من مهم خوش گذشتن است. وقتی تو در زندگی‌ات تلخی‌هایی داشته‌ای و اتفاقات سختی در زندگی‌ات ایجاد شده، فکر می‌‌کنی که هیچوقت خنده از ته دل و شادی مطلق را نخواهی داشت. همیشه در آن اوج باز هم چیزی کم است. اما زندگی همین است. شاید دلت می‌‌خواست کسانی بودند اما نیستند که پر زدن و بالا رفتن تو را ببینند ولی زندگی همین است دیگر.

فکر می‌‌کنید حالا مانند آن خاطره نمایش بیضایی که دوست داشتید دیده ‌شوید، دیده شده‌اید؟

به استندآپ کمدی رفتم که دیده شوم و دیده شدم. این فضا خیلی خوب و تجربه جالبی بود. این اولش است ؛ به هر حال بعد از این در استندآپ کمدی حتما کارهای قوی‌تر با طنزهای اجتماعی بهتری خواهیم دید. کارهایی که با‌اهمیت باشد و فرهنگ شوخی آنقدر جا بیفتد که موجب اعتراض نشود و از شوخی‌ها آشفته نشویم اما با آدم‌های مظلوم و ضعیف شوخی نکنیم.

امیر مهدی ژوله

نویسندگی امیر مهدی ژوله

پاورچین
نقطه چین
کمربندها را ببندیم
زندگی به شرط چاقو
شب‌های برره

باغ مظفر (۱۳۸۵)
گنج مظفر (۱۳۸۶)
مردهزارچهره (۱۳۸۷)
مرددوهزارچهره (۱۳۸۸)

قهوه تلخ (۱۳۸۹–۹۱)
ویلای من (۱۳۹۱–۹۲)
شوخی کردم (۱۳۹۲)
در حاشیه (۱۳۹۳)

عطسه (۱۳۹۴)
در حاشیه ۲ (۱۳۹۴)
دورهمی (۱۳۹۵)
ساعت پنج عصر (۱۳۹۵)

سریالهای امیرمهدی ژوله

خوب، بد، جلف – بازیگر (۱۳۹۵)
دوباره اون آهنگ رو بزن سم (تئاتر – کارگردان داود بنی اردلان) (۱۳۹۵)
دیوار به دیوار – بازیگر (سامان مقدم -۱۳۹۶)

اینستاگرام امیرمهدی ژوله

instagram / Amir_Mehdi_Jule

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

جواد خیابانی

جواد خیابانی

جواد خیابانی ,بیوگرافی جواد خیابانی و همسرش

جواد خیابانی مجری و گزارشگر و تهیه کننده فوتبال و ورزش متولد 27 آبان ماه 1345 می باشد و 51 سال سن دارد . وی اصالتا اهل تبریز می باشد ولی در کرج متولد شده است.

تحصیلات وی دانش‌ آموخته رشته ریخته‌ گری است.

 نقطه عطف او در اجرا بی شک، گزارش پر هیجان بازی «ایران و استرالیا» در رقابت‌های مقدماتی جام جهانی 98 فرانسه بوده است.

جواد خیابانی در سال 77 موفق شد جایزه بهترین گزارشگرفوتبال صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را دریافت نماید در سال 78 نیز از سوی مجله سروش و با انتخاب خوانندگان این مجله بعد از حسین الهی قمشه‌ای به عنوان محبوب‌ترین چهره تلویزیونی در ایران دست یافت. در سال‌های 84 و 86 نیز به عنوان بهترین مجری برنامه‌ های ورزشی انتخاب شد.

جواد خیابانی ازدواج کرده است و متاهل می باشد و یک دختر به نام نگار خیابانی دارد.

جواد خیابانی و همسرش

 همسر جواد خیابانی ,بهناز خیابانی است که در سال 1373 با یکدیگر ازدواج کرده‌اند و دارای یک دختر به نام نگار خیابانی هستند که در سال 1375 در کرج به دنیا آمده است .

زندگینامه جواد خیابانی

 جوادخیابانی در سال 1349 همراه با خانواده خود ( پدر – مادر و 7 خواهر و برادر ) به تهران انتقال یافت وتا پایان دوره تحصیلات ابتدایی در پایتخت ایران باقی ماند. او در دبستان جیحون در غرب تهران تحصیل کرد و در شهریور 1357 مجددا به زادگاه خود بازگشت و تا 3 سال بعد از ازدواج در کرج بافیماند.

 دوران تحصیلات متوسطه را در هنرستان بهشتی کرج با اخذ دیپلم پشت سر گذاشت . در سال ۱۹۸۳ وارد دانشگاه رجایی تهران شد که در آن زمان به عنوان دانشکده تربیت دبیر فنی تهران فعالیت می‌‌کرد. او در سال ۱۹۸۷ از این دانشکده فارغ التحصیل شده و بلافاصله به عنوان دبیر فنی در وزارت آموزش وپرورش استخدام شد .

در سال‌های 1366 تا 1379 به مدت 13 سال به تدریس دروس فنی پرداخت . جواد خیابانی در سال 1369 به مدت یک سال به ماموریت در بندر عباس مشغول شد و تدریس شیمی را در هنرستان فنی جنوب ایران به عهده گرفت در حالی به عنوان معاون فنی هنرستان نیز کار می‌‌کرد .

او در سال 1371 در آزمون جذب گزارشگر ورزشی در تلویزیون ایران شرکت کرده و به عنوان نفر اول انتخاب شد و از سال 1372 فعالیت خود را در تلویزیون ایران آغاز کرد . او در حال حاضر در تلویزیون ایران به عنوان تهیه کننده وگزارشگر ورزشی فعالیت کرده و در دانشگاه جامع علوم کاربردی تهران به عنوان مدرس نقشه کشی صنعتی تدریس می‌‌کند .

گفتگو با جواد خیابانی ,جواد خیابانی و همسرش

گفتگو با جواد خیابانی

 

از بین قدیمی‌ها چه؟

آقای روشن‌زاده، مهندس خدابخشیان، مجید وارث، بهرام شفیع، بهروان، کوتی، طبسی‌نژاد، کاووسی‌نیا…

از کدام بیشتر یاد گرفتید؟

اگر خوب یاد می‌گرفتم الان شرایط بهتری داشتم.

هیجان؟

ایران و استرالیا.

حماسه ملبورن؟

بعد از آزادی خرمشهر، شادترین روز مردم بود.

جواد خیابانی

عکس قدیمی از جواد خیابانی

آن اصطلاح «غزال تیزپا» از قبل توی ذهن شما بود؟

نه. من چه می‌دانستم خداداد عزیزی در دقیقه 82 می‌خواهد آن طور فرار کند و آن گل را به ثمر برساند.

گزارشگر اجازه دارد گاهی گریه کند؟

بله. من بارها اشک ریخته‌ام.

فریاد بزند؟

بله. پیش می‌آید.

ناسزا بگوید؟

نه دیگر.

بالاخره یک نه گرفتم…

گزارشگر ناطق یک رسانه است.. نمی‌تواند بی‌ادب باشد.

چطور به هیجان خود مسلط می‌شوید؟

در بازی‌های ملی که اصلا نمی‌توانم.

دلیل خاصی دارد؟

مهیج نباشم نمی‌توانم مخاطب را جذب کنم.

می‌گویند فلان چیز را نگو؟

بله، ما خط قرمز‌هایی داریم.

با آنها چه کار می‌کنید؟

هیچ کار، می‌گویند نگو، نمی‌گویم.

شده از آن عبور کنید؟

نه. حواسم جمع است.

زندگی خصوصی بازیکنان فوتبال؟

من واردش نمی‌شوم. چهار دیواری، اختیاری.

برای گزارش یک مسابقه فوتبال چقدر مطالعه می‌کنید؟

سه تا پنج ساعت.

اطلاعات خودتان را از کجا می‌گیرید؟

اینترنت.

چه سایتی؟

سایت‌های مختلف. از وبلاگ‌های فارسی خیلی بهره می‌برم.

روی کاغذ یادداشت می‌کنید؟

معمولا پرینت می‌گیرم.

شده یادتان برود چه می‌خواستید بگویید؟

نه. ولی هیجان بازی گاهی نمی‌گذارد آن چیزهایی که تصمیم گرفته بودم، بگویم.

اگر گزارشگر نمی‌شدید؟

باز هم گزارشگر می‌شدم.

چه شد گزارشگر شدید؟

دوست داشتم.

همین؟

می‌رفتم آزادی و امجدیه و گزارشگران را کنار زمین می‌دیدم. دوست داشتم جای آنها باشم. مدرسه هم که می‌رفتم مجری مراسم صبحگاه بودم.

پس از اول اجرا را دوست داشتید.

حالا یا به خاطر هیکل بزرگم بود که بچه‌ها را می‌ترساند و ساکت می‌کرد یا چیزهایی که می‌دانستم.

کدام مدرسه بودید؟

دبستان جیحون، خیابان هاشمی.

تپق زدن؟

خیلی کم پیش می‌آید.

واقعا؟

بله، چون مشکل محاوره و دستور زبان ندارم.

مگر گزارشگر باید دستور زبان بداند؟

بله. اگر نداند که نمی‌تواند از اجزای مختلف جمله در جای مناسب استفاده کند.

وقتی در جریان بازی اشتباهی می‌کنید چطور درستش می‌کنید؟

بلافاصله عذرخواهی می‌کنم.

اگر متوجه نشوید و عبور کنید چه؟

حتی اگر 50 دقیقه بعد بفهمم فلان اسم را اشتباه گفته‌ام، همان لحظه از مخاطب معذرت می‌خواهم.

جوک‌هایی که درباره شما در اینترنت منتشر می‌شود می‌خوانید؟

بله. می‌خوانم و به آنها می‌خندم. با مزه است. از سازنده‌شان ممنونم.

اجرای زنده سخت است؟

بله. سخت است. یک لحظه فکر می‌کنی همه کشور دارد به تو گوش می‌کند.

اگر بخواهید تشبیهش کنید؟

شروعش مرگ است. یواش یواش روح به کالبد آدم برمی‌گردد.

چرا در آن مسابقه گزارشگری، به شرکت‌کنندگان کم امتیاز می‌دادید؟

مگر باید زیاد امتیاز می‌دادم؟ زیاد نمره بدهی معلم خوبی هستی؟

شما بگویید.

آن‌طور هم نبود. امتیاز پایین دادم. امتیاز بالا هم دادم.

معلم سختگیری هستید؟

از دانشجویانم بپرسید.

اولین شرط گزارشگر خوب بودن؟

خوب حرف زدن.

وقتی یک مربی به بطری آب لگد می‌زند؟

ادب مرد به ز دولت اوست.

فوتبال ما از فقر مدیریت رنج می‌برد؟

از فقر فرهنگ رنج می‌برد. مثل همه چیز. این که پشت چراغ قرمز مردم با هم درگیر می‌شوند به مدیریت ربط دارد؟ ندارد.

به هر حال فوتبال مدیر دارد.

شاید مشکل مدیریت هم فرهنگی باشد.

یعنی چی؟

یعنی این‌که می‌گویند باشگاه فرهنگی ورزشی فلان. ما ورزشش را می‌بینیم، فرهنگش را نه.

فضای استادیوم واقعا خوب نیست؟

آدم اصلا دلش نمی‌خواهد در استادیوم پا بگذارد.

برای همین است دخترها استادیوم نمی‌روند؟

می گویند اگر بروند فضا بهتر می‌شود.

واقعا می‌شود؟

نه، مگر دخترها سینما و مترو و خیابان نمی‌روند؟ آنجا احساس امنیت می‌کنند؟

پس شما هم مخالف حضور دخترها در استادیوم هستید.

نه. اتفاقا خیلی هم موافقم. حقشان است که بروند.

خب پس حرف حساب‌تان چیست؟

می‌گویم فکر نکنید دخترها بروند فضای فرهنگی بهتر می‌شود. شاید بدترهم شود. باید مشکل را از ریشه حل کرد.

ایران در برزیل خوب بود؟

بله خوب بود. در آلمان هم همین قدر خوب بود. ولی آن نتیجه شد افتضاح این یکی شد افتخار. به نظرم مردم باید تجدید نظر کنند.

در چه؟

در قضاوت‌شان در باره جام جهانی 2006.

برزیل حذف شد ناراحت شدید؟

تیم‌های خارجی برای من اهمیتی ندارند.

حس میهن دوستی؟

از دوست داشتن گذشته.

جواد خیابانی ,جواد خیابانی و همسرش و دخترش

آن بازی که قبلش مادرتان به رحمت خدا رفت؟

سخت‌ترین روزم بود.

ولی بازی را گزارش کردید.

گزارش بازی وظیفه‌ام بود، باید انجام می‌دادم. ته دلم داشتم گریه می‌کردم. (اشک می‌ریزد)

معذرت می‌خواهم. شاید نباید می‌پرسیدم.

نه. خوب شد پرسیدی. آدم گاهی باید به یاد مادرش بیفتد.

برنامه نود؟

دیگر خود مردم گفتند محبوب‌ترین برنامه است.

بهترین بازیکن فوتبال دنیا کیست؟

«دی یگو مارادونا»، «یوهان کرایف»، «فرانتس بکن باوئر.»

و پله؟

پله را نه… پله را دوست نداشتم.

از جوان‌تر‌ها کسی نظر شما را جلب نمی‌کند؟

چرا. حالا «لئونل مسی» و «کریستیانو رونالدو»

کدام‌شان بهتر است؟

همزمان بهترین بازیکن دنیا هستند.

ایران بالاخره کی از گروه خودش در جام جهانی صعود می‌کند؟

هر وقت نی گل داد.

بازیکن با غیرت؟

کاش لفظ بی‌غیرت اصلا از فوتبال ما حذف شود.

چرا؟

هر کس جرات می‌کند و می‌رود داخل زمین لابد غیرت دارد.

کتاب چه می‌خوانید؟

هرچه فکرش را بکنید. تاریخ، جغرافیا، فلسفه، فیزیک، شیمی.

در حال حاضر چه؟

دارم برای چندمین بار «در جستجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست را می‌خوانم.

آخرین جمله‌ای که به‌عنوان گزارشگر فوتبال خواهید گفت؟

اشهد ان‌لااله‌الاالله.

کی می‌گویید؟

وقتی می‌گویم که قرار باشد دیگر زنده نباشم.

 گفتگو با بهناز خیابانی همسر جواد خیابانی

در روزهای گذشته هنگامی که همسرم برای گزارش بازی‌های فوتبال به قطر سفر کرده بود من و دخترم بهت‌زده از نامهربانی گروهی از دوستان مطبوعاتی بودیم.

من در خانواده‌ای منصف بزرگ شدم و قول می‌دهم منصف باشم. من و دخترم هم بارها پیش آمده که از خیابانی در مورد نوع گزارشش انتقاد کردیم. شاید ما هم بعضی وقت‌ها گزارش ایشان را نپسندیم و ایرادهایی هم به ایشان وارد است.

ولی این‌ها سلیقه‌ای است مثل دیدن یک فیلم، شنیدن یک موسیقی یا خواندن یک کتاب. ولی این‌ها دلیل نمی‌شود که ما به اسم انتقاد، توهین یا تخریب شخصیت کنیم. شاید آقای خیابانی در گزارش‌هایش دارد افت می‌کند اما مگر فوتبالمان دارد بالا می‌رود؟

حرف ما این است انتقاد موقعی سازنده است و انسان را به فکر فرو می‌برد که از طرف اهلش باشد و به دور از تمامی تهمت‌ها و توهین‌ها!

بیماری جواد خیابانی

جواد خیابانی چندی پیش به دلیل عمل جراحی بر روی ستون فقرات، در بیمارستان بستری شده بود.

ماشین جواد خیابانی

ماشین جواد خیابانی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بازیگران داستان موضوع فیلم نقطه کور

فیلم نقطه کور ,داستان و بازیگران فیلم نقطه کور

فیلم نقطه کور

زمان اکران : سینمایی نقطه کور به کارگردانی و تهیه کنندگی مهدی گلستانه از اوایل اردیبهشت ماه 96 در سینماهای سراسر کشور اکرانش شروع میگردد.

این فیلم محصول سال 94 می باشد و اولین بار در جشنواره فجر همان سال به نمایش در آمد.

در ادامه به معرفی این فیلم به همراه تصاویر و آنونس ویدیویی و نقد داستان و بازیگران آن می پردازیم.

آنونس و تیزر فیلم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

داستان و بازیگران سریال دیوار به دیوار + معرفی

سریال دیوار به دیوار

سریال دیوار به دیوار ,داستان سریال دیوار به دیوار ,بازیگران سریال دیوار به دیوار

سریال دیوار به دیوار به کارگردانی سامان مقدم همزمان با شروع نوروز از شبکه سه پخش میگردد و سریال نوروزی این شبکه است ما پخش این فیلم بعد این ایام نیز ادامه دارد و قرار است در 60 قسمت تا انتهای اردیبهشت ماه پخش گردد.

در ادامه به معرفی خلاصه داستان و بازیگران می پردازیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

مهران غفوریان و همسرش

مهران غفوریان ,مهران غفوریان و همسرش ,بیوگرافی مهران غفوریان

مهران غفوریان بازیگر، کارگردان و مجری تلویزیون است. وی در تاریخ 3 شهریور 1353 در تهران متولد شد و 43 سال سن دارد.

تحصیلات : وی فارغ التحصیل رشته نقاشی است.

اولین کار بازیگری مهران غفوریان مجموعه طنز جنگ 39 به کارگردانی داریوش کاردان بوده است و سریال زیر آسمان شهر اولین سریالی بود که وی کارگردانی آن را بر عهده داشت.

مهران غفوریان متاهل می باشد و ازدواج کرده است و تا کنون وی و همسرش فرزندی ندارند.

مهران غفوریان و همسرش

عکس مهران غفوریان و همسرش

مهران غفوریان در سال 93 ازدواج کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی گوهر خیراندیش ,گوهر خیراندیش و همسرش

بیوگرافی گوهر خیراندیش ,گوهر خیراندیش و همسرش

گوهر خیراندیش

گوهر خیر اندیش بازیگر و مدرس سینما و تئاتر است.همچنین وی در رادیو نیز گویندگی کرده است.

گوهر خیراندیش متولد 1 شهریور ماه سال 1333 در شیراز است.

سال 1349 با مرحوم اسماعیلخانی آشنا گردید که منجر به ازدواج شان شد و سالها در سینما و تئاتر در کنار هم بودند و او سه فرزند دارد یک پسر و دو دختر.

سال 1357 بعد از انقلاب در دانشگاه تهران قبول شد و با همسر و فرزندانش به تهران آمد و از آن موقع در تهران زندگی کردند. باید بگویم من و همسرم در شیراز تئاتر کار میکردیم و پس از آمدن به تهران، هنگام درس خواندن به کار تئاترم ادامه دادم چون کارمند اداره فرهنگ و هنر شیراز بودم و پس از آمدن به تهران کارشناس امور هنری ارشاد استان تهران شدم.

تحصیلات: گوهر خیراندش دارای مدرک کارشناسی بازیگری و کارگردانی تاتر از دانشکده هنر های زیبایی می باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی شهره سلطانی و همسرش بهروز پناهنده+عکس ها و گفتگو

شهره سلطانی ,بیوگرافی شهره سلطانی و همسرش

بیوگرافی شهره سلطانی

شهره سلطانی بازیگر زن  و خواننده ایرانی متولد سال 1348 در بجنورد است.

تحصیلات: شهره سلطانی دارای مدرک لیسانس موسیقی از دانشگاه آزاد می باشد.

اولین بازی سلطانی در تاتر مربوط به سال 1366 می باشد و اولین کار سینمایی او به سال 1372 باز میگررد.

هم اکنون شهره سلطانی سرپرستی گروه موسیقی بانوان تیک را عهده دار است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

دانلود فیلم 50 کیلو آلبالو

دانلود فیلم 50 کیلو البالو

دانلود رایگان فیلم سینمایی 50 پنجاه کیلو آلبالو با لینک مستقیم و کیفیت بالا و حجم کم

تاریخ پخش فیلم ۵۰ کیلو البالو در نمایش خانگی : خرداد 96

دانلود فیلم 50 کیلو البالو

لینک های دانلود فیلم | Download Link

دانلود با کیفیت  1080p hd

دانلود با کیفیت 720p

دانلود با کیفیت 480p (حجم کم)

کارگردان فیلم : مانی حقیقی

مخاطب: بزرگسالان

نوع فیلم: سینمایی

موضوع: طنز

خلاصه داستان فیلم :

 از مجلس عروسی مرجان آغاز میشود. در میانه های عروسی ماموران برای دستگیری دامادخلافکار وارد می شوند و میهمانان هم فرار می کنند. در این میان ریختن آب آلبالو روی پیراهن داوود باعث آشنایی ناگهانی او و آیدا می شود و اتفاقات ناخواسته ای برای آنها می افتد.

بازیگران :ساعد سهیلى / هستى مهدوى/ فرهاد آئیش / پژمان جمشیدى / سیامک انصارى /افسانه بایگان / آزاده صمدى / سروش صحت / ویشکا آسایش/على صادقى/ بهنوش بختیارى / داریوش اسدزاده / هادى کاظمى و …

تیزر فیلم

دانلود فیلم پنجاه کیلو آلبالو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

دانلود فیلم گشت 2

دانلود فیلم گشت 2

دانلود رایگان فیلم گشت ۲ با لینک مستقیم و کیفیت بالا +حجم کم

Download gasht 2 movie

تاریخ پخش فیلم سینمایی گشت ارشاد 2 در نمایش خانگی : نامشخص

دانلود فیلم در ادامه

لینک های دانلود | Download Link

دانلود با کیفیت 1080p hd

دانلود با کیفیت 720p

دانلود با کیفیت 480p حجم کم

دانلود تیزر فیلم

دانلود ویدیویی از سکانس مداحی آهنگ حام عوض میشه شادمهر توسط حمید فرخ نژاد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil