شبنم مقدمی بازیگر زن متولد 3 فروردین ماه 1351 در تهران می باشد و هم اکنون 44 سال سن دارد.
تحصیلات وی دارای مدرک کارشناسی ادبیات فارسی و دانشآموخته آموزشگاه آزاد بازیگری امین تارخ است.
وی فعالیت خود در زمینه هنر را از سال 77
با رادیو شروع نمود و چند برنامه در رادیو اجرا نمود . وی همچنین بازیگری
را در همان سال با حضور در فیلم زخمی شروع نمود.
وی با حضور در سال زیر تیغ در سال 85 و سقوط یک فرشته توانست به خوبی دیده شود.
ازدواج و همسرش
وی چند سالی است که ازدواج کرده است و متاهل است . همسرش علیرضا آرا که او هم بازیگر است می باشد.
عکس / شبنم مقدمی و همسرش
گفتگو با شبنم مقدمی
از پرستاری تا بازیگری
آن دوران خانوادهها علاقهای به اینکه
فرزندانشان بازیگری بخوانند، نداشتند. امروز هم، چنین مشکلی وجود دارد. من
دیپلم علوم تجربی داشتم و پرستاری قبول شدم. خانوادهام دوست داشت من هر
رشتهای بخوانم به جز رشتههایی که به سینما و تئاتر و بازیگری منتهی
میشوند؛ در حالی که خود آنها من را در کودکی در کلاس بازیگری ثبتنام کرده
بودند؛ اما معتقد بودند که بازیگری باید حرفه دوم یا سوم من باشد.
من به این رشته علاقهای نداشتم؛ بنابراین
دو ترم پرستاری خواندم و مرخصی گرفتم و مجددا ادبیات فارسی قبول شدم. درس
ادبیات فارسی را دوست داشتم و امروز نیز دومین علاقهمندی جدی من محسوب
میشود؛ شعر و رمان میخوانم و قلمی هم دارم.
علاقهمندی به رادیو
هنوز دیپلم نگرفته بودم که با گروه کودک
رادیو آشنا شدم و فعالیتم را آغاز کردم؛ ولی فعالیت جدی من با رادیو پس از
سال 77 اتفاق افتاد. صدای من رادیو فونیکی برای شنوندهها بود. قطعات ادبی
را خوب اجرا میکردم و خوب شعر میخواندم و این نکته برای تهیهکنندگان
جذاب بود. به همین دلیل جای ماندن و فعالیت در رادیو برایم فراهم شد.
معلمی به نام تارخ
آموزشگاه آقای تارخ به طور اخص برای
بازیگری سینماست. من بازیگر حرفهای تئاتر بودم که به آموزشگاه ایشان رفتم.
میخواستم لنز و رفتار مقابل دوربین را بشناسم. البته قبلا همه اینها را
کار کرده بودم؛ ولی احساس کردم باید کاملتر شود. کلاسهای ایشان در
دورههای مختلف، خروجی خوبی داشتند. من در دوره دوم در کلاسهای ایشان
شرکت کردم و میدانم که در دوره اول خروجی درخشانی داشتند. آقای رضایی،
خانم کرامتی، خانم بادران و. . . برای یک کلاس 20 نفره چنین خروجیای عالی
است.
سال 94؛ سال درخشش
فیلم «نفس» اوایل امسال 94، فیلم «ابد و یک
روز» مهرماه و آبانماه 94 و فیلم «زاپاس» آذر و دیماه 94 ضبط شدند. شاید
بتوان گفت سالی که گذشت به لحاظ حرفهای بهترین سال کاری من بود اما همه
این فیلمها خاصیت ویژهای داشتند که در کنار دیگر بازیگران معنی پیدا
میکرد؛ مثل فیلم «ابد و یک روز». اتفاقا به این فکر میکردم که به محمد
حیدری، دبیر جشنواره فیلم فجر بگویم که عنوانی به نام «گروه بازیگران» در
جشنواره فیلم فجر کم است.
در جایزه برلین و جایزه رم این عنوان وجود
دارد. به نظرم گروه بازیگران فیلم «ابد و یک روز» باید جایزه میگرفتند. هر
کدام از اعضای این تیم مانند پازل چیزهای مختلف را تکمیل میکردند و باید
جایزه می گرفتند. خوشحالم که توانستم برای سه فیلم، مورد قضاوت قرار
بگیرم و این، اتفاق مهمی در جشنواره پارسال بود.
برای پول کار نکردم
پول درآوردن از رادیو و تئاتر که یک شوخی
بزرگ است. هیچ کس از پول بدش نمیآید و من هم به هر حال دغدغه مالی داشتم؛
ولی برای پول کار نکردم. سالهایی آیتم رایج بود و به بچههای تئاتر نیز
پیشنهاد میشد. پول خوبی هم داشت؛ ولی ترجیح دادم که این کار را نکنم.
سریالهای دوستداشتنی من
هر وقت آقای محمدرضا هنرمند را میبینم
خواهش میکنم تا باز سریال بسازند. به نظرم «زیر تیغ» کار فوقالعادهای
بود و سریال آشپزباشی هم کار قوی و سرپایی بود. کارهایی که سعید نعمتالله
هم مینویسد همیشه دیدنی از آب در میآیند. جوری نقشها را مینویسد که
بازیگر را برای بازی در نقش ترغیب میکند. همین الان هم با اینکه خستهام و
بازی در چند سریال را رد کردم اگر سعید نعمتالله نقشی مثل «روحی» در
«مدینه» بنویسد قلقلکم میدهد که سریال کار کنم.
دلخوری از خبرنگاران
از خبرنگاران دلخوریم. از سالن نقد و بررسی
فیلم «نفس» بیرون آمدم و خبرنگاران صدا و سیما برای مصاحبه کردن جلو
آمدند. از من پرسیدند که مصاحبه میکنم؟ به آنها گفتم؛ الان نمیشود. ظاهرم
آراسته نیست. مجبور میشوید که صدای من را روی بیابان و دشت بگذارید. همین
جمله را تیتر کردند؛ «چرا این زن با تلویزیون حرف نمیزند.»
این نوع تیترها شیطنت رسانهای محسوب میشوند؛ بنابراین هر کجا که آن
خبرنگارها را ببینم یا باید بگویم که سمت من نیایند یا به دلیل حرفی که
نزدم و کاری که نکردم از آنها شکایت کنم؛ ولی من اهل حاشیه نیستم و کار
خودم را میکنم؛ بنابراین باید به هنرمندان حق بدهید که به خبرنگارها
اعتماد نکنند.
کار با روستایی نابغه
وقتی فیلمنامه «ابد و یک روز» را خواندم
متوجه پیریزی درست آن شدم. ترجیح میدهم با کارگردان جوان کار کنم که با
او بده و بستان داشته باشم تا کارگردانی که نمیتوان وارد دنیای او شد. از
اعتماد به کارگردان فیلم اولی ضرر نکردهام؛ چون قبلا با کارگردان فیلم
اولی دیگری که فیلمنامهاش خوب و فیلم هم در جای خود حرفی برای گفتن داشت،
کار کردم که متاسفانه فیلم او به جشنواره نرسید. دوم اینکه سعید ملکان را
که حامی سعید روستایی بود، میشناختم و میدانستم که او زحمت سالانهام را
نادیده نمیگیرد.
سوم اینکه حضور مهرهای مانند پیمان معادی
که از نظر بازیگری و اعتبار وزنه محسوب میشود شما را از اینکه اتفاق خوبی
خواهد افتاد مطمئن میکند. سعید روستایی جوان است ولی وقتی با هم حرف
میزدیم متوجه شدم که آنچه در سعید روستایی برجسته است سن کم او نیست؛ بلکه
پختگی کلام او و نگاهش به سینماست. نمیخواهم واژه نابغه را در مورد او به
کار ببرم و نمیخواهم تصور کنید چون در فیلمش بازی کردم چنین واژهای به
کار میبرم.
در برنامه «هفت» بیان کردم که فیلم سعید
روستایی با دریافت هشت جایزه و کاندیدا شدن در ده عنوان از خود دفاع کرد.
من برای فیلم سعید روستایی جایزه نگرفتم که بگویید سنگ خود را به سینه
میزند؛ بنابراین راحت درباره او صحبت میکنم. به نظرم چیزهایی در بعضی
افراد کاریزماتیک است؛ مثلا فروغ در جوانی اشعار زیبایی سرود. ذات و ضمیر
روستایی چنین است. او در حال تربیت آن است و میخواهد آن را به عرصه برساند
و باید منتظر اتفاقات خوب بود.
عشق به سینما و تحمل گریم
خیلی از بازیگرها گریمهای سنگین را تحمل
نمیکنند چون پوست را خراب میکند. اما عشق به کار همه چیز را آسان میکند.
پانتهآ پناهی از بازیگران درجه یک تئاتر و از بازیگران فیلم «نفس» 40 سال
ندارد و برای بازی در این فیلم چهار ساعت زیر گریم مهرداد میرکیانی
مینشست و از لحظه لحظه آن لذت میبرد. من آنجا بودم و میدیدم. نفس
بازیگری برای پانتهآ مهم است و اینکه بعدها چه اتفاقی روی صورت و فیزیکش
میافتد، اهمیتی ندارد؛ وگرنه نه زشت است نه پیر.
در سریال «سقوط یک فرشته» کاری از بهرام
بهرامیان یک پروتز دندان برای من میگذاشتند که اصلا دهانم بسته نمیشد این
پروتز فرم فکم را تغییر میداد و با چسب به لثهام متصل میشد؛ بنابراین
من از صبح تا شب نمیتوانستم چیزی بخورم و فقط باید آب و چای و شیر
میخوردم.
برای من درست اجرا شدن آن کاراکتر مهم بود و
من از این کار لذت میبردم. همه میگفتند که با این کار زشت میشوی؛ ولی
اصلا برایم مهم نبود. به نظرم همه اینها از عشق به بازیگری میآید. خانمها
دوست دارند زیبا باشند و زنانگیشان به چشم بیاید؛ بنابراین عمل زیبایی
انجام میدهند. من هم دوست دارم؛ ولی این کار را نمیکنم؛ چون فکر میکنم
روی نقشپذیری من تاثیر دارد. اگر بینیام را عمل کنم نمیتوانم نقش خانمی
را که پایینشهری است و امکان عمل بینی ندارد بازی کنم یا دیگر
نمیتوانستم در فیلم «ابد و یک روز» بازی کنم.
تفریحی به نام کافیشاپ
کتاب خواندن و فیلم دیدن جزو وظایف
بازیگران محسوب میشود. سفر کردن خیلی برایم جذاب و معاشرت با دوستان برایم
مهم است. دوستان زیادی ندارم؛ ولی معاشرت با آنها را دوست دارم. بازدید از
ابنیههای تاریخی یکی از تفریحاتم محسوب میشود. عکاسی را بسیار دوست
دارم. هیچ وقت هنر مجسمهسازی نداشتم؛ ولی یکی از علاقهمندیهایم است.
رفتن به گالریها در روزهای جمعه و دیدن کارهای هنری را دوست دارم.
کافیشاپ من و برادرم هم بیزینس نیست و
نوعی تفریح به حساب میآید. برادر من کافیشاپداری را دوست دارد. سالها
پیش در تئاتر شهر، کافه چهارسو در اختیار من بود. آن زمان آقای پاکدل مدیر
تئاتر شهر بودند و من به ایشان گفتم که کافه را در اختیار من قرار دهند.
آقای پاکدل به من گفتند که نمیتوانم آنجا را بگردانم؛ ولی من اصرار کردم و
ایشان موافقت کردند. من با بهنام همراه شدم و کافه را راهاندازی کردیم.
لذت بسیار عجیبی داشت؛ چون همه دوستانم در تئاتر شهر حضور داشتند و بعد از
تمرین به کافه میآمدیم و چای میخوردیم. این کافه همچنان که سودی نداشت،
ضرر هم نداشت.
بهنام مهندس کامپیوتر است؛ اما دورههای
تکمیلی کافیمنی را گذرانده است. کافیشاپداری کار جذابی است و مانند
آشپزی نیاز به خلاقیت دارد که امکان تجربه چیزهای مختلف را به شما میدهد.
پس از پایان موعد اجاره، بهنام جاهایی مختلفی را اجاره کرد و کار کردیم که
اصلا به صرفه نبود؛ چون سر یک الی دو سال باید جابهجا میشدیم؛ بنابراین
اینجا را گرفتیم. این کار برای بهنام عشق است و من خیلی نمیرسم که به کافه
سر بزنم؛ مگر اینکه با دوستانم بروم.
درخشش در « به نام پدر»
بازیگردان فیلم «به نام پدر» خانم آزیتا
حاجیان بودند. ایشان تئاتر کار میکردند و تئاتر میدیدند و من را از روی
صحنه برای این فیلم انتخاب کردند. به یاد دارم که ایشان پس از تماشای بازی
من در تئاتری به من گفتند که نقشی در فیلم آقای حاتمیکیا هست، بازی
میکنید؟ من گفتم؛ با کمال میل قبول میکنم و به صورت حرفهای قرارداد
بستیم و دورخوانی صورت گرفت.
مهم بود که با آقای حاتمیکیا کار کنم و
قبل از آن نیز بیشتر از دو یا سه فیلم سینمایی بازی نکرده بودم. آن زمان هم
آقای حاتمیکیا سوپراستار فرهنگی محسوب میشدند؛ امروز نیز همینطور است و
برای من جالب بود که با ایشان کار کنم و اتفاقا خوشحال شدم که خانم
حاجیان من را برای این نقش انتخاب و آقای حاتمیکیا تایید کردند. همیشه
کارگردانانی من را انتخاب میکردند که تئاتر میدیدند. من سالهای سال
پرکارترین بازیگر زن تئاتر بودم و تقریبا هیچ اجرایی تمام نمیشد که اجرای
دیگر را شروع نکنم.
در طول سال سه الی چهار تئاتر خوب اجرا
میکردم؛ بنابراین کسانی من را انتخاب میکردند که تئاتر میدیدند.
نقطهضعف برخی کارگردانان عرصه تصویر تماشا نکردن تئاتر است؛ چون بازیگران
درخشانی در صحنه تئاتر وجود دارند. امروز هم در عرصه سینما موفق هستند؛
مانند پانتهآ بهرام، ریما رامینفر، امیر جعفری، احمد مهرانفر، افشین
هاشمی و. . . ریشه و خواستگاهشان تئاتر است. بسیاری از کارگردانها به
خود زحمت نمیدهند که تئاتر تماشا کنند. باید چیزهایی برای ما اولویت داشته
باشند؛ مثلاا کشف یک نوید محمدزاده روی صحنه اولویت مهمی است.
شبنم مقدمی و برادرش بهنام مقدمی
فیلم های سینمایی
۱ – آبا جان (۱۳۹۵)
۲ – آنها (۱۳۹۵)
۳ – ابد و یک روز (۱۳۹۴)
۴ – زاپاس (۱۳۹۴)
۵ – سایه (۱۳۹۴)
۶ – امروز (۱۳۹۲)
۷ – آینه شمعدون (۱۳۹۱)
۸ – گس (۱۳۹۱)
۹ – آزمایشگاه (۱۳۹۰)
۱۰ – ابرهای ارغوانی (۱۳۹۰)
۱۱ – بوسیدن روی ماه (۱۳۹۰)
۱۲ – زیر آب (۱۳۸۸)
۱۳ – کودک و فرشته (۱۳۸۷)
۱۴ – فرزند خاک (۱۳۸۶)
۱۵ – همیشه پای یک زن در میان است (۱۳۸۶)
۱۶ – پاداش سکوت (۱۳۸۵)
۱۷ – به نام پدر (۱۳۸۴)
۱۸ – زیستن (۱۳۸۰)
۱۹ – از صمیم قلب (1377(
سریال ها
ابله
جلالالدین (۱۳۹۳)
مدینه (۱۳۹۳)
هفت سنگ (۱۳۹۳)
سقوط یک فرشته (۱۳۹۰)
پس از سالها (۱۳۸۷)
زیر تیغ (۱۳۸۵)
گلهای آفتابگردان (۱۳۷۶)
جوایز و افتخارات
سیمرغ بلورین عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل زن در فیلم امروز در جشنواره سی و دوم فیلم فجر دریافت کرد.
سیمرغ بلورین عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل زن در فیلم های زاپاس و نفس در جشنواره سی و چهارم فیلم فجر دریافت کرد.
اینستاگرام شبنم مقدمی : instagram:shabnammoghaddami