نیکی مظفری

بیوگرافی و زندگینامه

نیکی مظفری متولد شهریور ماه سال 1366 می باشد و 30 سال سن دارد . به گفته خودش سطح تحصیلاتش کاردانی است و کارش طراحی صحنه و لباس و در کارهای دفتر با پدرش که “مجید مظفری” از بازیگران مرد ایرانی می باشد همکاری می کند . وی نیز در کلاس های مرحوم سمندریان نیز برای بازیگر شرکت کرده است.

وی با سریال بچه های نسبتا بد به کارگردانی سیروس مقدم توانست دیده شود.

وی دختر مجید مظفری بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون است و تک فرزند هم می باشد . وی مادر خود را از دست داده است و چندین سال است که با پدرش زندگی می کند.

ازدواج و همسر

نیکی مظفری تاکنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد . پدر نیکی مظفری در خصوص داماد ایده آل خود گفته است : شخصیت آدم ها برای من مهم است. یعنی در ازدواج نیکی من بیشتر به شخصیت طرف توجه می کنم چون اگر او از شخصیت خوب و با ثباتی برخوردار نباشد، از لحاظ اقتصادی و درآمدزایی هم دچار مشکل خواهدشد. منظورم این است که شخصیت خوب سرچشمه مهمی از زندگی است و دارایی و… را نیز همراه خودش دارد.
اینستاگرام نیکی مظفری : Instagram / Nikimozaffari

نیکی مظفری و پدرش

نیکی مظفری و پدرش مجید مظفری


گفتگو با نیکی مظفری و مجید مظفری

بابا همه زندگی من است

مجید مظفری: من و نیکی‌جان از وقتی همسرم فوت کرد تنها زندگی می‌کنیم و بسیار به‌هم وابسته‌ایم. رابطه ما خیلی بیشتر از رابطه پدر و فرزندی، رابطه‌ای رفاقت‌آمیز است. خیلی برای هم وقت می‌گذاریم و درباره چیزهای مختلفی با هم صحبت می‌کنیم. باوجود نیکی من هرگز در زندگی‌ام احساس کمبود و تنهایی نداشته‌ام.

مجید مظفری و دخترش، نیکی از رابطه خوب پدر و دختری می‌گویند

نیکی : بابا همه زندگی من است و خودش هم این را می‌داند. ما بیشتر از اینکه با هم رابطه پدر و فرزندی داشته باشیم رفیق هستیم. من در تمام زندگی‌ام سعی کرده‌ام همه حرف‌هایم را با پدرم در میان بگذارم چون معتقدم رفیق و دوست واقعی هر انسانی پدر و مادرش هستند و هیچ‌کس خیر و صلاح فرزند را به اندازه پدر و مادرش نمی‌خواهد.

روز تولد نیکی به‌شدت نگران بودم

مجید مظفری: روزی که قرار بود نیکی به دنیا بیاید من از ساعت 10 شب مادر خدابیامرزش را به بیمارستان رساندم و بسیار هیجان‌زده و دلواپس بودم. دکتر کمی دیر رسید و این موضوع مرا نگران و عصبانی کرده بود تا جایی که دکتر از در دیگری وارد اتاق زایمان شد تا روبه‌رو نشویم (می‌خندد) ولی وقتی نیکی به‌دنیا آمد و فهمیدم حال همسر و دخترم خوب است خوشحالی جای نگرانی را گرفت و از دکتر هم بابت عصبانیتم عذرخواهی کردم.

نیکی نوزاد درشت، زیبا و قد بلندی بود. وقتی برای اولین‌بار نیکی را از پشت پنجره اتاق نوزادان به من نشان دادند چند نوزاد دیگر هم در آن اتاق بود و من یکی از نوزادان را به پرستار نشان دادم و به شوخی گفتم «من اون یکی رو می‌خوام» (می‌خندد).

شهربانو، دُردانه و نیکی

مجید مظفری: اسم نیکی را مادرش انتخاب کرد.

نیکی : البته پدرم دوست داشت اسم من را شهربانو بگذارد و مادر هم ابتدا نام دُردانه را برایم انتخاب کرده بود. خدا را شکر که دُردانه نشدم (می‌خندد). به نظرم این اسم مخصوصا برای زمانی که سن و سال کمی بالا باشد اصلا مناسب نیست.

یکی یکدانه‌ام را لوس نکرده‌ام

مجید : نیکی تک فرزند، است اما هرگز نه من و نه مادرش او را لوس بار نیاوردیم. نیکی درکنار بچه‌های فامیل و با فرزندان برادرها و خواهرم بزرگ شد و در کودکی هم تنهایی را حس نکرد. البته گاهی در نوجوانی آرزو می‌کرد که‌ کاش خواهر یا برادر داشت ولی خب قسمت این بود که ما همین یک فرزند را داشته باشیم.

تفریحات‌مان مشترک است

مجید : وقتی نیکی بچه بود همیشه جمعه‌ها صبح می‌رفتیم کوه و پس از آن بولینگ عبدو. بعد هم می‌رفتیم رستوران البرز چلوکباب می‌خوردیم.

نیکی : ما همیشه در کنار هم هستیم. زندگی، تفریح و سفرمان مشترک است؛ یعنی فقط در زمانی که بابا یا من سر کار باشیم کنار هم نیستیم که تازه اگر کارهای‌مان در یک زمان نباشد، سر کار هم به هم سر می‌زنیم و به‌نحوی کنار هم هستیم.

بهترین همسفر دنیا

نیکی : بسیار اهل سفر هستیم و هر وقت زمان خالی داشته باشیم فورا برنامه سفر می‌ریزیم. بابا خیلی خوش‌سفر است و ما تابه‌حال به جاهای مختلفی در ایران و سایر کشورها سفر کرده‌ایم.

اولین‌باری که از ایران خارج شدم را فراموش نمی‌کنم. نخستین سفر خارجی‌ام کشور ترکیه بود و آن زمان 10 ساله بودم و خیلی ذوق زده بودم و می‌گفتم «به به اینجا چقدر خارج است» (می‌خندد).

ترس از پرواز

مجید مظفری: وقتی نیکی کوچک بود از پرواز و تکان‌های هواپیما می‌ترسید. در یکی از سفرهای خارجی‌مان به شرایط بد آب و هوایی بر خوردیم. هواپیما هم بسیار فرسوده بود و مرتب تکان‌های شدید می‌خورد. نیکی هم ترسیده بود و بی‌قراری می‌کرد. درنهایت با چاره‌اندیشی ‌مهمان‌دار مجبور شدیم به نیکی قرص خواب بدهیم تا از ترس و نگرانی‌اش کم کنیم. فکر می‌کنم آن هواپیما اگر یک ساعت دیگر پرواز می‌کرد حتما همه پیچ و مهره‌هایش باز می‌شد (می‌خندد).

نیکی : من هم به لطف آن قرص بعد از سفر از خواب بیدار شدم (می‌خندد). من ترس از پرواز داشتم و خیلی سعی کردم بر ترسم غلبه کنم که درنهایت موفق هم شدم.

کاش همه دخترها مثل نیکی باشند

مجید : گاهی فکر می‌کنم کاش همه فرزندان و مخصوصا دخترها مثل نیکی باشند و رفتارشان با پدر و مادرشان مثل رفتاری باشد که نیکی با من دارد. نیکی دختری فهمیده و مهربان است و به‌خوبی مسائل را درک می‌کند. دخترم خیلی خانواده دوست است، از معاشرت با افراد فامیل لذت می‌برد. ما هرگز از دست هم ناراحت نمی‌شویم. گاهی به‌خاطر هم ناراحت می‌شویم اما از دست هم هرگز!

نیکی : پدرم به من لطف دارند. من هم مثل خیلی از جوان‌ها گاهی لجبازی‌هایی دارم و دوست دارم یکسری مسائل را خودم تجربه یا کشف کنم. گاهی حتی این لجبازی‌ها درنهایت به ضررمان تمام می‌شود که باید تاوانش را پس بدهیم. اما در کنار اینها به‌شدت معتقدم که باید به پدر، مادر و بزرگ‌ترها احترام گذاشت. احترام گذاشتن بین ما ایرانی‌ها در معاشرت‌ها و روابط‌مان یک سنت است و بسیار هم زیباست. من هم احترام گذاشتن را خیلی دوست دارم.

ورود به دنیای بازیگری

نیکی مظفری: از کودکی خیلی به بازیگری علاقه داشتم و در نوجوانی به این نتیجه رسیدم که باید خیلی درست و اصولی وارد این کار شوم، به همین علت از تئاتر شروع کردم. اولین‌کار تئاترم با آقای هادی مرزبان بود که باعث افتخارم است. الان هم سر تمرین یک تئاتر به کارگردانی آقای حسین پاکدل هستم که تجربه‌ای لذت‌بخش است و نکات بسیاری را از ایشان آموخته‌ام.

مجید مظفری: در ابتدا موافق ورود نیکی به دنیای بازیگری نبودم. در برهه‌ای از زمان به‌خصوص در دهه 80 بسیاری از دانشجویان تئاتر و بازیگری به‌خاطر رانت‌بازی در دنیای سینما و عدم داشتن ارتباط بیکار بودند، ضمن اینکه در آن برهه یکسری صحبت‌هایی علیه بازیگران در رسانه‌ها پیچید که حاصل حرف‌های بی‌پشتوانه عده‌ای بود که متاسفانه خودشان از دنیای سینما بودند. حرف‌هایی که در شأن خانواده سینما نبود و هیچ‌کس هم دوست ندارد درباره خانواده‌اش چنین حرف‌هایی گفته شود.

من همیشه نگران این مسائل بودم و دوست داشتم این شایعات از سینما دور شود که خوشبختانه با ورود گروه جدید مدیریتی در سینما مانند آقای ایوبی و وزیر محترم آقای جنتی این اتفاق افتاد. مشوق و راهنمای نیکی در کار بازیگری بوده و هستم اما پارتی او محسوب نمی‌شوم و تا به حال نشده از کارگردانی بخواهم از نیکی در کارش استفاده کند.

تا چندی پیش مجید مظفری به عنوان یک بازیگر حرفه ای و نامدار در بین مردم شناخته می شد اما چندسالی است که نام مجید و نیکی مظفری در هر جمع هنری با هم شنیده می شود. این خواست شمابوده است؟

پدر: من همیشه با دخترم طوری رفتار کردم که به عنوان مشاور او پذیرفته شوم اما تصمیم گیرنده خودش بوده است. در کارهایی که من تهیه کننده یا از عوامل اصلی بودم، خودش پیشنهاد می داد که طراح صحنه و لباس باشد و در ادامه به بازیگری گرایش پیدا کرد. در این مورد هم مشورت کرد و من هم پذیرفتم. بازیگری را با تئاتر شروع کرد و به این عرصه آمد. خوشبختانه سابقه تئاتری اش بیشتر از سینما بوده است.

بعد از تئاتر با نقش های کوتاه در فیلم آغاز کرد و کم کم در بازی سینمایی هم دیده شد. همیشه تاکید کرده ام که اگر او می خواهد ماندگار باشد باید از تئاتر شروع کند و به مطالعه بپردازد و او همین کار را انجام داد. در حال حاضر هم به کارهایی که پیشنهاد می شود، وسواس زیادی نشان می دهد.

دختر: ما همیشه در کنار هم بوده ایم. وقتی من به صورت رسمی در سینما شروع به کار کردم ارتباط ما بیشتر هم شد. درواقع مدتی است که همیشه کنار هم هستیم و در جشن و مراسم ها با هم دیده می شویم. دلیل اصلی با هم بودن این است که من از فضاهای هنری و حرفه ای دور نباشم. خوشبختانه همیشه به عنوان نیکی مظفری و نه دختر مجید مظفری، دعوت به کار شدم اما افتخار می کنم همواره در کنار کسی بوده ام که حدود 50 سال فعالیت هنری حرفه ای دارد.

چه اندازه از این وابستگی پس از نبودن مادر خانواده ایجادشد؟

دختر: ما در کل خانواده ای کم جمعیت و همیشه طرفدار هنر و در کنار هم بودیم. از رفتن مادرم 11 سال می گذرد و این شرایط باعث می شود که ناخودآگاه این احساس وابستگی و صمیمیت بیشتر شود. از وقتی مادرم نیست، با هم بودن ما پررنگ تر شده و بیشتر به چشم می آید.

پدر: تا زمانی که نیکی هنوز مدرسه نمی رفت، هر جا سر فیلم برداری می رفتم، همه با هم بودیم و آن زمان بیشتر فیلم ها در شهرستان ها ساخته می شد و مثل امروز نبود که بیشتر لوکیشن ها در تهران باشد. از دست دادن همسرم برای ما خیلی سنگین بود. وقتی این اتفاق فاجعه بار پیش آمد، من و نیکی بیشتر در کنار هم بودیم. حدود 10 سال پیش به این نتیجه رسیدم که سینما دیگر جای من نیست و به سمت تلویزیون کشیده شدم و نیکی هم در بیشتر کارهایم کنار ما بود. درواقع ما از نظر کاری و حس پدر و دختری همواره حامی یکدیگر بودیم.

آیا پیش از رفتن مادر هم این وابستگی و رفاقت را داشتید؟

دختر: هیچ کس جای کسی را نمی گیرد من هر لحظه دلتنگ مادرم هستم اما همیشه به عنوان دختر مجید مظفری از طرف پدر حمایت شدم و او سعی کرده است جای مادرم را برایم پر کند.

پدر: همواره بخش بزرگی از احساساتم را سهم نیکی دانسته ام و در اندازه توان خود پاسخگوی خواسته هایش بوده ام.

نیکی مظفری و همسرش

بدون تعارف به عنوان دو هنرمند از یک خانواده سه نفری، چقدر از آرامش و فضای هنرمندانه خود را مدیون مادر خانواده هستید؟

دختر: مادرم خیلی صبر داشت…

پدر: نیکی درست می گوید… او خیلی صبر داشت چون زندگی در کنار بازیگران بسیار سخت است. در واقع بازیگران به خاطر شرایط کاری همیشه در سفر هستند و این برای اعضای خانواده خیلی سخت است. در این شرایط مادر خانواده نقش اصلی را دارد چرا که از هنر زاویه ای باید زندگی را مدیریت کند. همسر من این صبر و مدیریت را داشت.

ایشان دیدگاه بسیار روشنی به گرفتاری های کار هنری داشتند و من از این زاویه خیلی در کارم راحت بودم چون او هم مدیر زندگی بود و هم مشاور خوبی برای فعالیت های هنری من. همیشه درباره کارهایی که پیشنهاد می شد نظر می دادند و در انتخاب ها مشاوره می دادند. یک بار فیلم سینمایی بسیار حرفه ای و از طرف دیگر یک کلیپ از مسعود آب پرور به من پیشنهاد شده بود. سر غذا درباره این دو کار با همسرم صحبت کردم و بامشاوره او به این نتیجه رسیدم که کلیپ را در مقابل فیلم انتخاب کنم. تصور کنید که یک سوپراستار در سال 72 در یک کلیپ بازی کند! و خوشبختانه خیلی کار خوبی شد.

دختر: مادرم همیشه می گفتند که به سمت علاقه ام بروم. من عاشق داروسازی بودم و در دبیرستان رشته تجربی خواندم اما همیشه می گفتم که من بازیگر می شوم. مادرم می گفت: «به نظر من در هنرستان موفق خواهی شد» و مثل همیشه درست می گفت. برای همین در حال حاضر فوق دیپلم رشته معماری هستم و می خواهم ادامه بدهم. به کلاس های استاد سمندریان رفتم و به صورت کارگاهی بازیگری را تجربه کردم و در تئاتر و سینما به سمت علاقه ام رفتم.

از وقتی ایشان از دنیا رفته اند، چه کمبودی در زندگی شما پدیدار شده است؟

پدر: یک کاستی بزرگ و احساس بی هویتی سراغ ما آمد اما من و نیکی دوباره چرخ زندگی و نظام زندگی را با قدرت حرکت بخشیدیم.

دختر: فکر کردن و حرف زدن و تکرار این خاطره های تلخ که در طلایی ترین دوران زندگی ام بود، برای من سخت. نمی خواهم با این بحران بیش از این درگیر باشم. من همیشه دلتنگم و این به عنوان یک قصه ماندگار در ذهنم می ماند و سعی می کنم خودم را در این قصه پیدا کنم و پخته تر شوم.

پدر: چند سال اول خیلی سخت بود و فقط تحمل کردیم… به چیزهای خوب فکر می کردیم تا دوباره بسازیم و زندگی جدیدی را شروع کنیم.

سال های گذشته چگونه گذشت که بدون ستون خانواده خود، هنوز در شما عشق و امید و رفاقت موج می زند؟

پدر: کارهایی که پیشتر توسط همسرم انجام می شد، حالا دیگر خودمان انجام می دهیم. درواقع از ریز تا درشت کارها با تعامل انجام می شود و این ماجرا عشق و رفاقت را زیاد و آدم ها را به یکدیگر نزدیک می کند. البته بیشتر آشپزی و کارهای خانه با من است.

دختر: (به مجید مظفری) خیلی بدجنسی… ما همیشه و در هر شرایطی با هم هستیم.

حدود ده سال پیش یک دوره کم کاری سراغ آقای مظفری آمد و نیکی مظفری هم هنوز وارد این عرصه نشده بود. آیا این ماجراها به واسطه نبودن همسرتان بود یا دلیل دیگری داشت؟

پدر: فوت همسرم باعث شد که من حواسم را بیشتر به زندگی جمع کنم. درواقع با این اتفاق یک سونامی وارد خانه ما شد که من باید مدیریتش می کردم. البته در آن دوره سناریوهای خوبی هم به من پیشنهاد نمی شد، بنابراین پس از مدتی کم کاری به سمت تلویزیون رفتم و در جایگاه تهیه کننده و بازیگر کار کردم.

پس از مدتی به دلیل اتفاق های بد زندگی از جمله نبودن همسرم دچار افسردگی و بیماری روحی شدم تا جایی که چند ماه در خانه با اکسیژن زندگی می کردم. یک روز آقای ایوبی، معاونت سینمایی ارشاد بدون حاشیه و حضور رسانه ای به منزل ما آمدند و دلجویی کردند. یک بار هم آقای فرجی مدیر شبکه یک به دیدار من آمدند و من که نیازمند توجه بودم با دیدن این دوستان، روحیه ام تغییر کرد. بزرگداشتی برایم گرفتند و از من خواستند که دوباره شروع کنم. من دوباره پس از مدتی کم کاری و گوشه نشینی شروع کردم و در حال حاضر یک سناریو و چند تئاتر برای برنامه ریزی پیش رو دارم.

در دوران کم کاری، مشکل اقتصادی نتوانست رابطه و آرامش خانواده را برهم بزند؟

دختر: بحث اقتصادی و آرامش دو مقوله جدا از یکدیگر است. زندگی در اثر مشکل اقتصادی سخت می شود و به هر شکلی آدم را اذیت می کند اما این نمی تواند دلیلی بر نداشتن آرامش باشد.

پدر: اتفاق های زندگی ام باعث شده برخی از داشته هایم را بفروشم اما دلیلی وجود ندارد که من در خانواده شاد نباشم. درست است که مشکل اقتصادی، افسردگی به بار می آورد اما من نباید کمبود و ناراحتی خودم را به خانواده بیاورم. مشکل مالی در هر دوره ای وجود دارد.

فراموش نمی کنم سال ها پیش، یک شب که ما در خانه مهمان داشتیم، دوستان خوبم علی حاتمی، خسرو شکیبایی، داوود رشیدی، عباس جوانمرد و هرمز هدایت هم بودند. وقتی کنار هم می نشستیم همیشه درباره کار و گذشته صحبت می کردیم. آن شب به آقای جوانمرد گفتم که می خواهم برای یک کاری که در گذشته کردم از شما حلالیت بخواهم.

ایشان یک سریالی می ساختند با عنوان «مردی از دنیا». یک روز سر فیلم برداری صحنه ای داشتیم که آجودان می آمد و دنبالم می کرد و من با پولی که دستم بود درون لجن می افتادم. وقتی بیرون می آمدم پول های قمار دستم بود و پلیس من را می گرفت. آن روز «هادی اسلامی» گفت که «این چه وضعیتی است». گفتم چرا؟ گفت: «مارسل مارسو در تالار وحدت برنامه دارد. ما باید شب به آنجا می رفتیم» گفتم خوب برویم. گفت: «پول نداریم.

30 یا 40 تومان هزینه اش می شود» این حرف ها گذشت و موقع فیلم برداری، من افتادم درون لجن اما پول ها دستم نبود. گفتند: «پول ها چه شد؟» گفتم نمی دانم. شاید در لجن گیر کرد. دوباره پول جمع کردند و صحنه تکرار شد و من افتادم با پول ها بیرون آمدم و تمام شد. آمدیم لباس بپوشیم، به هادی اسلامی گفتم برویم. گفت: «کجا؟» گفتم: «برویم وحدت. پول های پلان اول گم ندش، موقع بازی گذشتم در جیبم.»

سر این ماجرا، آن شب در مهمانی، از مرحوم جوانمرد حلالیت خواستم و قضیه وقتی جالب شد که همه دوستان گفتند: «ما هم از این ماجراها داشته ایم.» پس مشکل اقتصادی مال امروز و دیروز نیست اما باید زندگی کرد.

بیوگرافی نیکی مظفری

نیکی مظفری به عنوان شاهد این خانواده سه نفری، چه اندازه زندگی پدر و مادر خود را خوشبخت می بیند؟

دختر: وقتی دو نفر تصمیم می گیرند که با هم یک مسیری را طی کنند و با تشکیل زندگی دنبال یک هدفی می روند، داشتن آن هدف به نظر من خوشبختی است. به خاطر همین هر وقت این دو را در کنار هم می دیدم بیش از اینکه پدر و مادرم را ببینم، از آنها رفاقت می دیدم. این تصویر در ذهن من نقش بست و تصویر ایده آلی از زندگی شد که ممکن است هر کسی نتواند آن را داشته باشد. شاید این تصویر ایده آل مرا در آینده دچار مشکل کند.

در برخی از زندگی های هنری اختلاف شدید تا جدایی پیش می رود و تصویر بدی در جامعه ایجاد می کند. زندگی هنرمند نامداری همچون مجید مظفری با چالش های زن و شوهری رو به رو نبوده است؟

دختر: هر کسی در زندگی اش با این چالش ها ممکن است رو به رو شود و ربطی به حرفه او ندارد. من طبیعی ترین حالت ممکن زندگی را در رفتار پدر و مادرم دیدم.

در نسل آقای مظفری، تک فرزندی رایج نبود. چه شد که تنها یادگاری این ازدوج، فقط نیکی مظفری شد؟

پدر: البته اگر می دانستم که بچه های من مثل نیکی می شوند، یک زمین فوتبال از بچه درست می کردم. واقعیت این است که ما برای بچه دار شدن تلاش کردیم و یک دوقلو هم داشت شکل می گرفت که با بیمار شدن همسرم در نطفه خاموش شدند و پس از آن دیگر نشد…

آقای مظفری در سال 65 با رسم و آیین سنتی ویژه ای ازدواج کردند که این رسم ها برای نسل امروز بی معنی است. در ازدواج نیکی چقدر از رسم ها و گاه سخت گیری های ایرانی وجود خواهدداشت؟

پدر: شخصیت آدم ها برای من مهم است. یعنی در ازدواج نیکی من بیشتر به شخصیت طرف توجه می کنم چون اگر او از شخصیت خوب و با ثباتی برخوردار نباشد، از لحاظ اقتصادی و درآمدزایی هم دچار مشکل خواهدشد. منظورم این است که شخصیت خوب سرچشمه مهمی از زندگی است و دارایی و… را نیز همراه خودش دارد.

وقتی نیکی به خانه بخت برود، تکلیف تنهایی و وابستگی ها چه می شود؟ قرار نیست آقای مظفری هم از تنهایی درآید؟

پدر: من بهتر می دانم که اول نیکی ازدواج کند، بعد من هم فکری می کنم، رفتن دختر به خانه بخت از واقعیت های زندگی است و نگرانی ها و دلتنگی ها و دلخوشی های خاص خودش را اهم دارد.

خیلی ها فکر می کنند اگر پدرشان مجید مظفری باشد، باید خیلی زود وارد بازی بشوند اما گویا نیکی از رانت پدر بهره نبرده و سال ها تلاش کرده است؟

پدر: نیکی در دانشگاه وارد رشته حقوق شده بود و ترک کرده بود و سراغ یک رشته دیگری رفته و دوباره رها کرده بود و در ادامه وارد هنرستان شد و رشته اش را دامه داد. از طرفی می خواست به صورت حرفه ای وارد بازیگری شود. من همیشه تاکید داشتم که مطالعه کند و خودش مسیر خود را بسازد و این ماجراها باعث شد که با طراحی صحنه و لباس شروع کند تا با فضای حرفه ای آشنا شود.

دو سال هم در کلاس های استاد سمندریان شرکت کرد. من همیشه سعی کردم به نیکی بگویم که خودش باید مسیرش را طی کند و در زمینه بازیگری فقط به او مشورت داده ام. دوست دارم همیشه بگویند نیکی مظفری، نه دختر مجید مظفری چون من حتی او را در کارهای خودم بازی ندادم تا خودش به صورت حرفه ای وارد این کار شود.

دختر: چند سال پیش خیلی به پدرم اصرار می کردم و خیلی شب ها به خاطر این خواسته ام ناراحت می شدم و اشک می ریختم اما وقتی برای اولین بار در جشنواره، فیلم خودم را روی پرده سینما دیدم تازه به حرف پدرم رسیدم و متوجه شدم که لطف بزرگی در حق من کردند. ایشان فقط به من می گفتند که مطالعه و تلاش کن. من هم گفته های ایشان را گوش کردم و به جرات می توانم بگویم که امروز بیشتر وقت های خالی ام را مطالعه می کنم و عاشق کتاب و کارم هستم.

پدر: در جامعه ما خیلی نگاه های سطحی نسبت به این حرفه وجود دارد اما واقعیت این است که بازیگری مثل هر حرفه دیگر و حتی بیشتر از آنها به شناخت و جهان بینی نیاز دارد.

و…

دختر: زندگی سرشار از تجربه است و با همه ماجراهای خوب و بد، هر اتفاقی دارای پیامی است. من همیشه به گذشته باز می گردم و از آنها درس می گیرم و سعی می کنم در زندگی ام این درس ها را پس بدهم.

پدر: همچنان برخی برخوردهای جامعه ما به هنر، بدبینانه است و ما هر لحظه باید منتظر اتفاقی باشیم که امنیت شغلی و کاری هنرمند را به خطر می اندازد. اگر من می دانستم این دیدگاه در هنر وجود خواهدداشت، بی شک بازیگری را به عنوان شغل دوم انتخاب م

عکسهای نیکی مظفری

سریال های نیکی مظفری

سریال بچه ها قصه ها /  سریال ضلع ششم – ( مسعود فروتن – ۱۳۷۲ )

سریال غریب آشنا ( مهدی صباغ زاده – ۱۳۹۲ )
سریال بچه های نسبتا بد ( سیروس مقدم – ۱۳۹۲ )

فیلمهای سینمایی

چرکنویس ( علی جناب – ۱۳۹۲)

نقطه کور ( مهدی گلستانه – ۱۳۹۴ )
فیلم اجیر ( محسن خان جهانی – ۱۳۸۵ )

سایه های هجوم ( احمد امینی )
فیلم کوتاه اینجا شهر من بود ( تینا پاکروان – ۱۳۹۴ )

نیکی مظفری با پدرش در برنامه دورهمی

نیکی مظفری با پدرش در برنامه دورهمی

بیوگرافی نیکی مظفری و همسرش و پدرش مجید مظفری